چاپ شده در مجله مثلث
گفتوگو با محمدتقي فهيم درباره بايد و نبايدهاي يك برنامه
«هفت» نااميدكننده شده بود
محمدتقي فهيم و محمود گبرلو دو چهرهاي هستند كه در زمان صدارت دولتهاي پيشين در دو روزنامه كيهان و رسالت پرچم ارزشهاي انقلاب اسلامي را در حوزه سينما برافراشتهاند. اين دو از چند سال پيش به جرگه منتقدان ورود يافتند و همزمان در برنامههاي تلويزيوني يا در جشنوارههاي فجر به اجراي برنامههاي نقد و نظر پرداختند. حال كه گبرلو جانشين فريدون جيراني در برنامه تلويزيوني هفت شده درواقع نوع نگاه امثال او و فهيم است كه احتمالا از اين پس در هفت جريان خواهد داشت. با گبرلو ابتدا قرار بود مصاحبه كنيم، اما خود او پس از جلسهاي با مسئولان شبكه سه احساس كرد بهتر است در اين زمينه سخن نگويد. فكر كرديم با پاي صحبتهاي فهيم نشستن در واقع ميتوان ديدگاه مشابهي را دريافت كنيم.
برنامه هفت را در مدتي كه پخش شد، چطور ارزيابي ميكنيد و ديدگاهتان درباره مجري برنامه و روندي كه در آن طي شد، چيست؟
برنامه هفت در قالب يك رويكرد سينمايي، مورد انتظار جامعه سينمايي بود. همواره سينماييها منتظر بودند تلويزيون بيشتر از انتظار آنها به سينما بپردازد، چراكه بيشتر آثار سينماي ايران دچار كمبود مخاطب است و مشكل تبليغ دارد. بنابراين از تلويزيون انتظار ميرفت با برنامههاي مختلفي كه درباره سينما تدارك ميبيند به ايجاد فضاهاي آرامتر براي سينما كمك كند تا مردم جذب سالنها شوند و به سينما بيايند. ضمن اينكه خود پرداختن به سينما بهعنوان يك برنامه در تلويزيون جذاب است و ميتواند مخاطباني را جذب اين رسانه كند. در واقع، اين برنامه كاركرد دوگانه دارد؛ هم به سينما كمك ميكند و هم براي جذب مخاطبان به تلويزيون، بهخصوص مخاطبان خاصتر و سينماييها، موثر است. وقتي برنامه هفت شروع به كار كرد همه خوشحال بوديم كه تلويزيون به اين صرافت افتاد و پس از رايزني و برنامهريزي هفت راه افتاد؛ اما آنچه از اين برنامه انتظار ميرفت، برآورده نشد. به هرحال، برنامهاي كه به سينما ميپردازد، علاوه براينكه قرار است كمكي به لحاظ تبليغي و ايجاد فضاسازي بهتر داشته باشد، به نحوي كه مردم متوجه سينما شوند، طبعا بايد آسيب شناسي، نقد و بررسي و چالش ايجاد كند، باعث ايجاد گفتمان ميان سينماگران از طيفهاي مختلف شود، جذابيت ايجاد كند تا مردم عادي پاي چنين برنامهاي بنشينند. اين ويژگيهايي از برنامه هفت انتظار ميرفت؛ اما با شروع به كار، به نظر ميرسيد برنامه خيلي خاص شده و به طيف خاصي از سينماگران منحصر است و بهشدت تحتتاثير مجري و تهيهكننده برنامه قرار دارد؛ تا حدي كه مجري برنامه به صراحت در گفتوگويي بيان كرد كه هفت، برنامه من است و هركسي را بخواهم به برنامه دعوت ميكنم و كسي نميتواند چيزي در اينباره بگويد.
آيا در شرايطي كه مجري و تهيهكننده برنامه يك نفر است، انجام اين كار نادرست است؟
چنين اتفاقي ميافتد، اما اينكه آيا صوري است و كسي ميتواند رسانه ملي راتريبون خاصي كند، موضوع ديگري است.
آيا مگر اينطور نيست كه براي اينكه مجري و تهيهكننده برنامهاي يك نفر باشد، مديران صداوسيما مجوز ميدهند؟
در گذشته تهيهكننده، برنامهاي را ميگرفت و اختيار تمام داشت و ميتوانست مجري باشد، مانند برنامه 90 كه فردوسيپور تهيهكننده و مجري آن است؛ اما از يكسال پيش، آئيننامهاي در صداوسيما مصوب شد مبنيبراينكه مجري و تهيهكننده نميتواند يك نفر باشد، البته برنامه هفت و 90 را از اين آئيننامه مستثنا كردند. اين كار خوبيها و بديهايي دارد، ولي بديهاي آن بيشتر است. خوبياش اين است كه چون تهيهكننده مجري است، تحتتاثير ديدگاهها و فشارها قرار نميگيرد و زود به زود مجري را تغيير نميدهد، بدياش هم اين است كه برنامه خيلي انحصاري ميشود و مجري هركاري بخواهد انجام ميدهد.
بنابراين يكي بودن مجري و تهيهكننده براي برنامه هفت از نظر قانوني مشكلي نداشت؟
از نظر قانوني طبق مصوبه سال گذشته صداوسيما قاعدتا بايد مجري، تهيهكننده نميبود؛ اما 90 را مستثنا كردند ولي خيلي مطمئن نيستم كه هفت را هم مستثنا كردند يا خير. اينكه برنامهاي يكطرفه نسبت به هرچيزي قضاوت كند و مهمان و منتقد دعوت كند، ميتواند پديده ناميموني باشد، چون به سمت شخصيگرايي حركت ميكند و كسان ديگري در برنامه حضور نمييابند. بههمين دليل، ميديدم كه در مباحث سينمايي هميشه يك گرايش سينمايي تقويت ميشد، مثلا وقتي درباره سينماي دولتي و خصوصي بحث ميشد، هيچوقت نديديم كسي از ميان مدافعان سينماي دولتي صحبت كند، عموما مجري و منتقد برنامه، موافق سينماي خصوصي بودند يا كساني را ميآوردند كه در مدح سينماي دولتي حرفي نميزد. همچنين نگرش مثبتي نسبت به يك سينماي مطلوب وجود نداشت. تنها گزينهاي كه روي آن تبليغ ميكردند، سينماي گذشته ايران بود كه در لابهلاي صحبتها نيز آن سينما و فيلمفارسيها، سينماي موفقي معرفي ميشدند، بهعنوان سينمايي كه مخاطب داشت و بيان اينكه سينماي بعد از انقلاب مخاطب ندارد. بحث ديگر اين است كه فضاي افسردگي، دشمني و درگيري را تشديد ميكرد. به هرحال، تلويزيون رسانهاي است كه در عين نقد و آسيبشناسي مقولههاي مختلف حتما بايد به مخاطب اميدواري بدهد. بحث اميدواري يكي از مقولههاي مهمي است كه مقام معظم رهبري در مسئوليتي كه به آقاي ضرغامي محول كردند، بر روي آن تاكيد نمودند. اما اگر پاي برنامه هفت مينشستيم اساسا اميدي را در آن برنامه نميديديم و بيشتر درباره هرجومرج، آشفتگي و نابودي در سينما حرف زده ميشد. خيلي از فيلمسازان جوان ميگفتند وقتي سينما اين است، چرا ما بايد فيلم بسازيم يا حتي بزرگان سينما كمكم نااميد ميشدند. بنابراين تبليغ و ترويج نااميدي غيرمستقيم در سينما يكي از اشكالهايي بود كه در برنامه هفت وجود داشت.
شما انتظار داشتيد عوامل چه فيلمها و منتقداني در برنامه هفت حضور ميداشتند؟
من درباره منتقد خيلي مصر نيستم كه حتما منتقدان متعددي بايد در برنامه شركت كنند و به نظرم، بد هم نيست يك منتقد ثابت در برنامه باشد. بسياري از برنامهها در دنيا، كارشناسان ثابت دارند.
اين امر، مشكل وجود يك ديدگاه ثابت در هر برنامه را مانند آنچه درباره مجري گفتيد، ايجاد نميكند؟
ميتواند مجري يك نفر و منتقد هم يك نفر ثابت باشد، اما نبايد فقط درباره ديدگاههاي خودشان حرف بزنند. الان شما خبرنگار ثابت مثلث هستيد و هر روز يك خبرنگار جاي شما را نميگيرد، اما ديدگاه منتقدان متفاوتي در اين مجله منتشر ميشود. البته ممكن است مجله شما به يك جريان فكري خاص متعلق و هميشه مواضع ثابتي داشته باشد؛ ولي وقتي بحث صداوسيما مطرح است كه از آن بهعنوان رسانه ملي ياد ميشود، طبعا بايد ظرفيتي در اختيار همه طيفهاي فكري قرار داده و عدالت رعايت شود تا همه ديدگاهها حرفهاي خود را بزنند. بنابراين وجود يك منتقد ثابت چندان مهم نيست، اما يك منتقد ديگر هم بايد بيايد و در بحثهاي نظري، ديدگاه خود را بيان كند. بهطور كلي برنامه هفت نتوانست پوششدهنده اين مباحثي باشد كه درباره آنها صحبت كرديم.
به جز مواردي كه اشاره كرديد، مجري و تهيهكنندهاي كه در آينده به برنامه هفت ميآيند بايد چه ويژگيها و خصوصياتي داشته باشند؟
تهيهكنندهاي بايد پشت كار قرار گيرد كه با بدنه سينماي ايران آشنا باشد، صاحب دانش و اطلاعات سينمايي خوبي باشد، جريانهاي فكري را بشناسد، خط قرمزهاي اصولي را بشناسد، به سليقهها بها ندهد به قواعد بها دهد. اينها ميتواند شامل مجري هم باشد.
همچنين مجري بايد فردي با اعتماد به نفس و داراي سعهصدر باشد، قدرت اداره جلسه را بهصورت ايجاد چالش داشته باشد، تا جايي كه ممكن است اعمال نظرهاي فردي نكند، خود را نماينده رسانه ملي بداند كه قرار است امكاني را در اختيار ديگران قرار دهد تا آنها حرف خود را بزنند، نگاه پدرانهاي نسبت به همه طيفهاي فكري و سليقهاي داشته باشد، چون جامعه ما متكثر است، بايد نگاهي عدالتمحور براي در اختيار گذاشتن امكان براي همه داشته باشد. همچنين مجري بايد نااميدي ايجاد نكند، به سمت نابودي حركت نكند و اينطور القا نكند كه سينما نابود شده است.
جمعي از سينماگران درباره برنامه هفت و اتفاقهاي مربوط به آن نامهاي را منتشر كردند. اين نامه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
هفت خواستههاي آن سينماگران را هم قبلا برآورده نكرده بود. اگر به ديدگاه همين سينماگران درگذشته مراجعه كنيم، ميبينيم بسياري از آنها منتقد برنامه هفت بودند؛ اما اين يك اتفاق سياسي است كه سينماگراني كه حالا بيانيهاي را درباره تثبيت كادر ادارهكننده برنامه هفت دادهاند، جزو مخالفان و منتقدان اين برنامه بودند؛ مانند آقاي كيميايي كه مدتي قهر كرده بود يا خانم بازيگري كه گفته شد، تحقير شد و مورد بيمهري قرار گرفت و بسياري از سينماگران آن زمان عليه هفت بيانيه دادند. همه ما موافق اين هستيم كه برنامه هفت باشد، بحث بر سر چگونگي اداره اين برنامه است. به نظر من، برنامه هفت بايد به سلايق منتقدان و مخالفان خود نيز بها دهد و حتي به بيانيه آنها توجه كند. ديدگاه اين افراد بايد مطرح شود و حتي بيانيه آنها در اولين برنامه هفت خوانده شود. براي ايجاد شدن تفاهم بايد اينها بيان شوند، در حالي كه قبلا اين اتفاق نميافتاد.
آيا ممكن است هدف برخي انتقادها كه در گذشته مطرح ميشد، اصلاح برخي رفتارها در برنامه هفت بوده باشد و نه تغيير كل كادر ادارهكننده آن؟
الان صداوسيما به اين نتيجه رسيده است كه آن انتقادها بهشكل جزئي برطرف نميشدند، چون در عمل، فرصت زيادي به هفت داده شد. اين برنامه دو سال ادامه داشت، در حالي كه از ميانه سال اول، انتقادها درباره هفت وجود داشت. در واقع، يك «جريان فكري» در هفت عمل ميكرد. يك زماني فردي مستقل است و ميتواند فراز و فرود داشته باشد، اما وقتي يك «جريان فكري» وجود دارد و همه از يك طيف فكري ادارهكننده هفت ميشوند، همه فقط نسبت به يك نوع سينما موضع دارند و انواع سينما را ميكوبند.