موفقیت تلویزیون در عقب راندن ماهواره ها

به گزارش الف،هدفگیری جدید تلویزیون بر مخاطبان خانوادگی در پخش هماهنگ سریال های ایرانی که تا پیش از این فقط در ماه رمضان سابقه داشته است، موجب خداحافظی محسوس مخاطبان خانوادگی با شبکه های سرگرمی ماهواره ای در ساعات پخش این سریال ها شده است.

از سوی دیگر خبر می رسد، تلویزیونی ها با مشاهده موفقیت نسبی غافلگیرکننده راهبرد جدید، تلاش دارند، با تقویت و افزایش پخش سریال ها و برنامه های نمایشی و آسیب شناسی رویه جدید خود در ساعات شبانه و توجه بیشتر به پایش میزان مخاطبان در کنار تقویت مضامین اخلاقی این برنامه ها، ساعات تقریبا مرده روزانه خود را نیز با جذاب و مخاطب پذیرتر کردن برنامه های غیرسریالی تقویت کنند.
گفتنی ست، ظهور تقریبا همزمان چندین شبکه تفریحی مشابه فارسی زبان با سرمایه سنگین از کشورهای مختلف در یکی دو سال اخیر - فارسی وان (نیوز کورپوریشن آمریکا)، شبکه های جم (انگلستان)، تی وی پرشیا (آلمان)، تقویت و چندین کاناله شدن شبکه های دوبی نشین (پی.ام.سی) و چندین و چند شبکه فارسی زبان تفریحی و سیاسی تازه تاسیس (بی.بی.سی) و دردست تاسیس (یورونیوز) و ... در کنار پخش رایگان و بدون کدینگ بیست و چهارساعته شبکه های کاملا مستهجن در فرکانس های خاص که حتی در کشورهای غربی نیز سابقه ندارد، از همگرایی روشی بیگانگان برای تسلط بر فضای فرهنگی کشور حکایت می کند.

حمله تند زیباکلام به رسانه ملی

صادق زیباکلام در گفت‌وگو با فرارو گفته است: «عملکرد صداسیما در قبال تهاجم فرهنگی غیر قابل دفاع است. به طوریکه این رسانه به هیچ وجه نتوانسته مخاطب‌های خود را جذب کند.»

وی افزود: «اقشار و لایه‌های تحصیل کرده جامعه ایران به هیچ وجه به صداوسیما به عنوان یک رسانه خبری و تحلیلی نگاه نمی‌کنند. متاسفانه نان بی کفایتی صداوسیمای ما را فارسی 1 و بی بی سی فارسی می‌خورد و فایده بران اصلی ناتوانی‌های صداوسیما آنها هستند.»

زیباکلام گفت: «من پیشنهاد می‌کنم نظر سنجی شود و مطالعات دقیق صورت گیرد تا مشخص شود که چند درصد از منابع‌ خبری اقشار تحصیل کرده در ایران برنامه‌های صداوسیما است و چند درصد بینندگان این برنامه‌ها افراد بالای دیپلم هستند.»

زیباکلام درباره چرایی گستردگی انتقاد از صداوسیما گفت: «تا زمانی که رادیو و تلویزیون در ایران در انحصار دولت است وضع به این شکل خواهد بود. حتی خود دولتی‌ها و حکومتی‌ها هم از چنین شرایطی رضایت نداشته و انتقاد می‌کنند. اتفاقا کسانی که به صدا وسیما نقد دارند طیف‌های مختلف حکومتی هستند. در واقع جریان‌هایی مانند دوم خرداد عطای صداوسیما را به لقایش بخشیده‌اند. یعنی شرایط به گونه‌ای است که آنها حتی زحمت انتقاد را هم به خود نمی‌دهند.»

این استاد دانشگاه با انتقاد از برنامه‌های تولید شده در صداوسیما اظهار کرد: «بعضا سطح برنامه‌های صداوسیما آن قدر نازل می‌شود که آدم خیال می‌کند صدا وسیما شعور بینندگان را دست کم گرفته است. برای مثال با دیدن برنامه‌ای که برای شهرام امیری تهیه شده بود، یک لحظه احساس کردم آقای ضرغامی فکر می‌کند که ایرانی‌ها عقب افتاده بوده و فکر و اندیشه‌ای ندارند و یا کسانی که برنامه‌ها را نگاه می‌کنند بچه‌های کلاس اول و مهد کودک هستند. واقعا مسئولان صداوسیما چه فکر می‌کنند؟»

وی با اشاره به وضعیت نامطلوب رسانه ملی تاکید کرد: «هر کس دیگری هم جای آقای ضرغامی بیاید، چیزی عوض نمی‌شود و بازهمان آش است و همان کاسه. برای مثال فرض کنیم کسی رئیس سازمان صداوسیما شود که بیشتر طرفدار دولت باشد. در این صورت فریاد یک سری از اصولگراها بلند می‌شود و یا اینکه کسی رئیس شود که کمتر طرفدار دولت باشد، آن وقت هم داد فراکسیون حامی دولت در مجلس در می‌آید.»

این تحلیل‌گر مسایل سیاسی اضافه کرد: «اگر می‌خواهیم رادیو و تلویزیون سامان پیدا کند باید بخش خصوصی وارد رسانه شود. باید به موازات صدا وسیما دولتی، صداوسیمای خصوصی هم فعالیت داشته باشد. البته طبیعی است که در این صورت شبکه‌ها و رسانه‌های خصوصی باید تحت ضوابط و قانون کار کنند.»

زیباکلام در پاسخ به این سوال که آیا راه اندازی شبکه‌هایی مانند فارسی1 برای صداوسیما در حکم تهدید است، گفت: «شکل گیری رسانه فارسی زبان را آقای ضرغامی و دوستانشان قطعا به عنوان تهدید تلقی می‌کنند. چرا که رسانه‌هایی در حال شکل گیری هستند که دولت ایران کوچکترین کنترلی بر آنها ندارد.»

وی در مورد شبکه فارسی1 ادامه داد: «با وجود اینکه من برنامه‌های فارسی 1 را از صدر تا ذیل پوک، بی محتوا و مبتذل می‌دانم ولی معتقد هستم که چنین رسانه‌هایی باید باشد و به شخصه از آن استقبال می‌کنم. در واقع عصری که حکومت انحصار رسانه را در دست داشته باشد به پایان رسیده است. حال اگر این امکان را ما در داخل کشور فراهم نکنیم تا رسانه‌های مستقل داخلی شکل گیرد قطعا با پیشرفت تکنولوژی در خارج از کشور چنین شبکه‌هایی به وجود می‌ آیند؛ چنانچه در مورد بی بی سی فارسی، VOA و فارسی 1 شاهدش هستیم.»

انتقاد لطیفی از تلویزیون

محمد حسین لطیفی از کارگردانان با سابقه تلویزیون و سینما که چندی است در شبکه ویدیویی کشور در حال تولید اولین سریال برای این شبکه می باشد(قلب یخی)، طی گفتگویی از نحوه عملکرد مدیران تلویزیون در افزایش دستمزد بازیگران،انتقاد کرد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، لطیفی در پاسخ به این سئوال که چرا این سریال برای تلویزیون تولید نشده است عنوان می کند:

تلویزیون خودش یک کاری کرده که امروز دارد تاوان آن را هم می دهد، همینطور سینما. مدیران شبکه های تلویزیونی در حال رقابت با یکدیگر هستند مثل بازار بورسی که 6 نفر برادر در آن باشند که همگی دستشان در یک کاسه است!

کارگردان سریال "نردبام آسمان" اضافه می کند: هر مدیری یک بازیگری را به سمت خود کشاند و دستمزدهای کلانی به او داد که بازیگران بیشتری را بتوانند به سمت خود جذب کنند. این اتفاق باعث شد هزینه ساخت یک سریال بالا برود، در صورتیکه چند سال پیش اینطوری نبود اما ظرف مدت کمتر از 3 سال دستمزد بازیگران 5،4 برابر شد که الان تلویزیون را اذیت می کند.

کارگردان سریال "صاحبدلان" در ادامه می گوید: چنین شرایطی را تلویزیون خودش برای خودش ایجاد کرده و این بلند نظری و مواظبت را نداشته که این اتفاق رخ ندهد.

کارگردان فیلم سینمایی "روز سوم" در ادامه می افزاید: البته این اتفاق غیر معقول یک عده محدودی را در برمی گیرد، چون بازیگرانی هم هستند که دستمزد آنچنانی ندارند. شاید بازیگرانی که شامل دستمزدهای کلان باشند تعدادشان مجموعا به 30 نفر برسد.

کارگردان سریال "همسایه ها" در ادامه و در گفتگو با نسل امروز با تأیید اینکه این 30 نفر کل تلویزیون را گرفته اند اضافه می کند: به همین دلیل من نمی توانستم این سریال را برای تلویزیون بسازم

تقبیح کپی کاری در رسانه

«مسعود نجفي» با بيان اين كه در صورت گزينش دقيق‌تر، ارزش كارها بهتر نمايان مي‌شد، نگاه هيئت داوران اين مراسم به معضل كپي‌كاري در رسانه‌ها را تأييد كرد و گفت: درج اخبار بدون منبع در روزنامه‌ها و كپي‌برداري خبرگزاري‌ها از يكديگر اصلا قابل تأييد نيست.

«مسعود نجفي» نويسنده و خبرنگار ايسنا و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر،  در مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: برگزاري چنين مراسمي براي اهالي رسانه و خبر، جاي خوشحالي دارد، چرا كه كه براي اولين بار است كه كار اهالي رسانه در ايام جشنواره ديده شده و گروهي هم آن را داوري كرده‌اند. در كنار آن، اهالي رسانه هم اين دلخوشي را دارند كه كارشان مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد و به ثمر مي‌نشيند.
وي در ادامه تأكيد كرد: البته روز اولي كه قرار بود اين مراسم برپا شود، من به مسئولان گفتم كه چه بهتر است كه به جاي آن كه دل همه را به‌دست بياوريد يك داوري دقيق‌تر صورت بگيرد تا در نهايت يك يا دو نفر جايزه نهايي را كسب كنند و داوري اينجا به داوري جشنواره فيلم فجر كه در آن سعي مي‌شود در نهايت دل همه را به دست بياورند، شبيه نشود.
نجفي در ادامه به فارس، گفت: در صورت گزينش دقيق‌تر، ارزش كارها بهتر نمايان مي‌شد و در اين صورت حق به حق‌دار مي‌رسيد اما با اين همه، باز هم همين كه آثار همه همكارانم به اين بهانه مورد ارزيابي و داوري قرار گرفت، اتفاق مثبتي بود چرا كه پوشش حجم بالاي اخبار جشنواره فيلم فجر، بيشتر روي دوش خبرنگاران خبرگزاري‌ها بود و آنها پاي ثابت اين اطلاع‌رساني بودند.
وي در پايان اين گفت‌و‌گو نيز در مورد انتقاد هيئت داوران اين مراسم از كپي كردن خبر در رسانه‌ها نيز اظهار داشت: متأسفانه كپي كردن امروز به امري رايج بدل شده است و روزنامه‌ها، خبرها را بدون منبع استفاده مي‌كنند كه اين امر در مجموع كار پسنديده‌اي نيست. اين قضيه به منابع توليد خبر هم سرايت كرده و امروز متأسفانه مشاهده مي‌شود بعضي خبرگزاري‌ها هم از يكديگر كپي مي‌كنند كه اين امر اصلا قابل تأييد نيست.

مراسم برترین ها فضای رسانه را تلطیف کرد

 «طاهره آشياني» نويسنده روزنامه جام‌جم برگزاري جشن اهدا جايزه به اهالي رسانه را امري مثبت دانست و گفت: خبر كپي‌‌شده و بدون تحليل براي مردم فاقد جذابيت است.

«طاهره آشياني» منتقد سينما و تلويزيون و نويسنده روزنامه جام‌جم و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر، در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: اميدوارم برگزاري چنين جشن‌هايي تداوم داشته باشد چرا كه در اين صورت كه كار يك خبرنگار ديده مي‌شود و در نهايت مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد.
وي در ادامه تأكيد كرد: اين كه مسئولان جشنواره فيلم فجر هم به اهميت اين موضوع توجه دارند، امر مثبتي به شمار مي‌رود اما اين نكته را هم بايد در نظر گرفت كه خبرنگاران و منتقدان هم در كارهاي‌شان غرض‌ورزي را كنار بگذارند و اين نوع كار در آينده كم‌تر مشاهده شود.
آشياني تصريح كرد: بعضي اوقات است كه نويسندگان در مطالب خود غرض‌ورزانه به يك موضوع مي‌پردازند و عدالت را در ارائه مطلب خود رعايت نمي‌كنند. اين مسئله، اين روزها باعث شكاف بين منتقدان و فيلمسازان شده است، به صورتي كه اين دو قشر هر كدام، ساز خود را مي‌زنند. اين حالت قهر آميز به سينماي ما هيچ كمكي نمي‌كند و شايد بتوان گفت برگزاري چنين جشن‌هايي، اين حالت قهرآميز را به نوعي تلطيف مي‌كند.
وي در ادامه به فارس، گفت: به نظر من يك نويسنده اگر عدالت را رعايت كند و تحليل‌هاي خود منصفانه يك موضوع را ارائه دهد، ديگر اين فضا رخ نمي‌دهد.
آشياني در اين گفت‌و‌گو با اشاره به اين كه داوري مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه در جشنواره فيلم فجر خوب صورت گرفت، به بيانيه هيئت داوران و توجه اين بيانيه به معضل كپي‌كاري در رسانه‌ها اشاره كرد و گفت: به نظر من روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها، بايد به سمت تحليل حركت كنند و اگر رويه آنها كپي كردن باشد، خبرهاي‌شان براي مردم هم فاقد جذابيت لازم است. براي رسيدن به حقيقت يك موضوع اگر با چند نفر مصاحبه انجام شود و تحليل لازم هم صورت بگيرد، در كيفيت اخبار و گزارش‌ها، اتفاقات خيلي مثبتي رخ مي‌دهد.
وي اظهار داشت: «محمدتقي فهيم» جزو خبرنگاران پيشكسوت است و بر اين امر كاملا واقف است. روزنامه‌هايي و رسانه‌هايي كه خبرها را كپي مي‌كنند و فاقد تحليل هستند در نهايت موفق نخواهند بود

لزوم مستقل ماندن


 

«محمد سليماني» سردبير هفته نامه جهان سينما و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر،  در مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: انتخاب برترين‌هاي رسانه در عرصه انعكاس اخبار و تحليل‌هاي جشنواره فيلم فجر مي‌تواند به عنوان مشوق، تاثير مطلوبي بر كميت و كيفيت انعكاس رسانه‌اي جشنواره فيلم فجر در سال آينده داشته باشد به شرط آن كه دست‌اندركاران رسانه با حفظ مواضع اصولي خود، درباره چگونگي برگزاري جشنواره فيلم فجر و كيفيت آثار ارائه شده همچنان به شكل مستقل عمل كنند، استقلال خود را در اين مقوله حفظ كنند و با اين نگاه، كوشش جدي و اصولي خود را روي ارتقاء سطح كيفي مطالب به لحاظ فني و تكنيكي متمركز كنند.
سليماني در ادامه به فارس، گفت: اين كه برگزاركنندگان جشنواره فيلم فجر به اين نتيجه رسيده‌اند كه رسانه‌ نقشي جدي و مؤثر در برگزاري‌ هر چه مطلوب‌تر جشنواره فيلم فجر دارند و بايد آن را بيشتر از هر زمان ديگري جدي بگيرند، جاي خوشحالي دارد.
وي در پايان اين گفت‌و‌گو نيز اظهار داشت: اين مي‌تواند سر آغاز ارتباط و تعاملي دو طرفه بين فضاي عمومي رسانه‌اي و جشنواره فيلم فجر باشد كه لازمه‌اش نقد پذيري در همه عرصه‌ها است.

جایگاه مهم رسانه

«حميدرضا مدقق» منتقد و كارشناس سينما و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس ر مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: به هر حال در درجه اول، برگزاري اين مراسم نشان مي‌دهد كه جايگاه اهالي رسانه و خبرنگار چقدر براي متوليان سينماي ايران و جشنواره اهميت دارد.
ويدر ادامه افزود: هر چقدر رابطه بين جشنواره و خبرنگار نزديك‌تر باشد، اين در نهايت به سود خود جشنواره فيلم فجر است و هر چقدر كه خبرنگاران بتوانند رابط خوبي بين مردم و جشنواره باشند، كاركرد خود را به نحو مطلوب ارائه داده‌اند.
وي اظهار داشت: به نظر من هر چه روابط دو سويه باشد، به نفع خود جشنواره است و در نهايت، ما و مديران سينمايي توانسته‌ايم به سود سينماي ايران و جامعه سينمايي گام برداريم

از نقد یکدیگر نهراسیم

«عباس تهراني» مدير مسئول هفته نامه جهان سينما و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر، در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: در وهله نخست به نظر من تشويق هر انساني مثبت و مفيد است و اگر در اين راستا انسان‌ها وظيفه يك مسلمان واقعي را بخواهند انجام دهند، بايد قدرشناس كار يكديگر باشند.
وي در ادامه تاكيد كرد: نشستي كه شب گذشته برگزار شد خيلي خوب بود اما به نظر من مي‌تواند بهتر از هم باشد و در ادوار بعدي باشكوه‌تر هم برگزار شود. به هر حال بايد به دست‌اندركاران برگزاري چنين همايشي، دست مريزاد گفت.
تهراني در ادامه به فارس، گفت: من در آستانه 60 سالگي علاقه به نشر مطالب دارم و اين حرفه را با علاقه هر چه تمام‌تر دنبال مي‌كنم و دوست دارم اين مطلب را تأكيد كنم كه از نقد يكديگر نهراسيم. در اين حيطه، گاه يك نوع قهر و آشتي‌هايي صورت مي‌گيرد‌ كه سطح هنر را تنزل مي‌بخشد و به بيان ديگر، حق مطلب ادا نمي‌شود... برگزاري چنين ‌گردهمايي‌هايي در صورت تداوم آن، به همدلي بيشتر بين اهالي رسانه ختم مي‌شود.
وي در ادامه افزود: به نظر من هم سينما نمرده است، بلكه همچنان زنده است اما معتقدم معاونت سينمايي وزارت ارشاد بايد از رسانه‌ها و نشرياتي كه در عين برخورداري از نگاه تخصصي، مستقل و جريان‌ساز عمل كرده‌اند و اخلاق‌مدار هم هستند، به عنوان بازوان رسانه‌اي سينماي ايران حمايت كند.

جای خالی وبلاگ ها

 «رضا استادي» با اشاره به اين كه جاي وبلاگ‌هاي سينمايي در جشن شب گذشته خالي بود، گفت: پيشنهاد كردم كه به جاي جايزه ، به من امكان مصاحبه حضوري با آقاي «جواد شمقدري» را بدهند و اميدوارم اين امر هر چه زودتر محقق شود.

«رضا استادي» منتقد سينما، نويسنده روزنامه جام‌جم و يكي از برگزيدگان مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه‌ها در جشنواره فيلم فجر، در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد اهميت اهداي اين جايزه به اهالي رسانه، اظهار داشت: به نظر من نكته‌اي كه در اين نوع جشنواره‌ها حائز اهميت است، اين است كه تنها يك اثر مورد داوري قرار نگيرد بلكه بهتر است مجموعه آثار يك خبرنگار در پي فعاليت مستمر او، مورد ارزيابي قرار گيرند.
وي در ادامه تأكيد كرد: نكته‌ بعدي كه در جشن شب گذشته رخ داد، اين بود كه توجه برپاكنندگان اين مراسم چه به لحاظ معنوي و چه مادي به يك ميزان تعلق گرفت در صورتي كه حجم كار خبرنگار مثلا يك خبرگزاري يا روزنامه در برگزاري جشنواره با كسي كه در هفته‌نامه يا ماهنامه كار مي‌كند و فيلمي را مي‌بيند و يادداشتي مي‌نويسد، كاملا متفاوت است.
استادي در ادامه به فارس، گفت: به نظر من در ادوار بعدي بهتر است بررسي 5 اثر به عنوان شرط انتخاب در اين مراسم، در نظر گرفته شود تا مجموعه آثار يك نويسنده يا خبرنگار مورد ارزيابي قرار گيرند.
وي به فارس گفت: در كنار اين مسئله، به نظر مي‌آيد جاي وبلاگ‌هاي سينمايي هم در جشن شب گذشته خالي بود، چرا كه يك وبلاگ سينمايي گاه قدرت‌اش از خبرگزاري هم بالاتر است!
استادي در پايان اين گفت‌وگو نيز اظهار داشت: شب گذشته پيشنهاد كردم كه به جاي جايزه معنوي، به من امكان مصاحبه حضوري با آقاي «جواد شمقدري» را بدهند و اميدوارم اين امر هر چه زودتر محقق شود

دقیق ترین داوری در حساس ترین رقابت

رئيس داوران بهترين‌هاي رسانه در جشنواره فيلم فجر در گفت‌وگو با فارس:
برخي‌ به‌جاي گرفتن يك خبر ساده، انرژي خود را روي كپي‌ كردن مي‌گذارند

 محمدتقي فهيم با اشاره به اينكه در انتخاب برترين‌ها تلاش شده تا عدالت در همه زمينه‌ها رعايت شود، گفت: ما ضعف‌هاي خبرنگاران رسانه‌ها را مي‌دانيم و آگاه هستيم كه گاه آنقدر كه برخي‌ها روي كپي‌برداري از خبرهاي ديگران انرژي مي‌گذارند، توان ارائه يك خبر و گزارش ساده را ندارند.


«محمد تقي فهيم» منتقد سينما و رئيس هيئت داوران انتخاب بهترين‌هاي رسانه در جشنواره فيلم فجر در گفت‌و‌گو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد زمينه فراهم شدن تقدير از اهالي رسانه، اظهار داشت: معمولا در ادوار گذشته جشنواره فيلم فجر به رسانه‌ها توجه مي‌شد اما اين امر به شكلي صورت مي‌گرفت كه بيشتر تمايلات سردبير و شخصي در آن لحاظ مي‌شد، اما حالا كه سازمان جشنواره شكل گرفته و به نوعي جشنواره مستقل شده است و همان طور كه قبلا اعلام شد كه طي مراسمي از اهالي رسانه قدرداني خواهد شد و يك ميدان رقابتي در دل جشنواره صورت خواهد گرفت كه به نظر من اتفاق مباركي صورت گرفته است.
وي در ادامه تاكيد كرد: بالطبع در دوره اول برگزاري جشن بهترين‌هاي رسانه ما با دشواري‌هاي فراواني مواجه شديم و كار ما هم خالي از اشكال نبوده چرا كه ما به حجم عظيمي از مطالب مواجه شده‌ايم. بررسي اين مطالب، زمان زيادي را از ما گرفته است.
وي ادامه داد: به همين دليل پيشنهاد كرده‌ايم كه در سال آينده طي فراخواني در اين راستا خود اهالي رسانه، سه اثر برتر خود را به دبيرخانه ارسال كنند تا آثار شاخص آنها مورد ارزيابي قرار بگيرند.
فهيم در واكنش به انتقادات برخي همكاران رسانه‌اي از ديده نشدن زحمت‌شان توسط داوران، تصريح كرد: طبيعي است كه در هر جشنواره‌اي كساني كه انتخاب نشده‌اند از ما گلايه كنند اما من به جرأت مي توانم بگويم كه به همت آقاي «مسعودشاهي» داوران حداكثر تلاش خود را انجام دادند تا عدالت در همه زمينه‌ها رعايت شود و خود ايشان كنترل زيادي داشت تا اقدامات رسانه‌اي جشنواره در اين قضاوت، به‌درستي برجسته شود.
وي در مورد اهداف برگزاري اين مراسم تقدير نيز اظهار داشت: بيشترين اهداف ما در اين زمينه بود كه در برگزاري جشنواره فيلم فجر سال گذشته رسانه‌ها چقدر وقت و انرژي صرف اين انعكاس اين رويداد كرده‌اند و در گام بعدي، چقدر توانسته‌اند اين جشنواره را با مردم وصل كنند و در كنار اين رسيدن به اين اهداف، سرعت، دقت، صحت هم براي ما اهميت داشت. اين كه چقدر يك رسانه در انعكاس اخبار جشنواره جريان‌ساز است. اين در حالي بود كه نشرياتي كه در جشنواره به چاپ رسيد، بيشتر در زمينه پرداخت به حواشي جشنواره فعال بودند.
او گفت: در بخش رسانه‌اي مكتوب به اين نتيجه رسيديم كه روزنامه‌هاي كثيرالانتشار در زمان برگزاري جشنواره، چند تا ويژه نامه چاپ كرده‌اند و كساني كه مطالبي را نوشتند چقدر به تمام جوانب جشنواره پرداخته‌اند. در بخش خبرگزاري هم، سرعت انتقال و صحت اخبار شاخصه‌ مهمي براي داوران بود.
وي در پايان اين گفت‌وگو نيز درباره بيانيه‌ هيئت داوران اظهار داشت: خيلي‌ها به بيانيه ما ايراد گرفتند اما ما در جهت مواضع خبرنگاران صحبت كرديم و من از اين ديدگاه دفاع مي‌كنم چون خودم سي سال است كه خبرنگارم.
فهيم به فارس گفت: ما ضعف‌هاي‌مان را مي‌دانيم و آگاه هستيم بر اين كه گاه آنقدر كه برخي‌ها آنقدر كه روي كپي‌برداري از خبرهاي ديگران انرژي مي‌گذارند، توان ارائه يك گزارش و خبر ساده را ندارند. به هر حال اميدوارم اين كار تداوم داشته باشد تا در آينده نيز از زحمات اهالي رسانه به درستي قدرداني شود.

گزارش تصویری برترین های رسانه در جشنواره فیلم فجر

انتقاد از ضعف توليد خبر و كپي‌برداري دسترنج ديگران در رسانه‌هاي سينمايي

 

 در بيانيه هيئت داوران برترين‌هاي رسانه بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر از ضعف در توليد خبر و كپي‌برداري دسترنج ديگران در رسانه‌هاي سينمايي انتقاد شده است.


به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، در متن اين بيانيه كه ديروز در مراسم اهداي جوايز نخستين مراسم برترين‌هاي رسانه توسط محمدتقي فهيم رئيس هيئت داوران مراسم قرائت شد، آمده است:
به حول و قوّه الهي، نخستين دوره انتخاب برترين‌هاي رسانه در حوزه سينما را در حالي برگزار مي‌كنيم كه يك گروه كارشناسي با نگاهي دقيق از منظر كمّي و كيفي، تلاش گسترده نويسندگان، منتقدان، خبرنگاران و فعالان 35 خبرگزاري، 57 روزنامه، 20 ماهنامه، 15 سايت سينمايي و 12 شبكه راديو- تلويزيوني كه به شكلي مستمر، به فرايند اطلاع‌رساني و پوشش خبري و تحليلي بيست و هشتمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر پرداختند را مورد تجزيه و تحليل قرار داده تا امشب و همگام با جمع فرهيخته و صميمي اهالي رسانه، بهترين‌ها انتخاب، معرفي و مورد تقدير واقع شوند.
هيئت داوران مراسم انتخاب برترين‌هاي رسانه جشنواره 28 فجر بر اين باورند كه علي‌رغم كم و كاستي‌هاي اين دوره، اقدام مثبت مديريت جشنواره در اعلام برترين‌ها، گام مهمي است كه در سال‌هاي بعد، نتايج پُرباري را به همراه خواهد داشت.
و اما ....
هيات داوران پس از بررسي كامل و دقيق منابع رسانه‌اي انبوه (اعم از رسانه‌هاي نوشتاري، شنيداري و ديداري) و در نتيجه رصد، جمع‌آوري،‌ دسته‌بندي، آمارگيري، ‌پالايش خبري و تحليل محتواي اين آثار، به حاصلي دست يافت كه مواردي از آن لازم به تذكر است:
1) پژوهش، همچنان حلقه مفقوده همتِ رسانه ها بوده؛ تا آنجا كه در معدود اثر منتشر شده اي اين مهم به چشم مي‌خورد.
2) تاثيرگذاري رسانه‌اي، از جمله گرايش با اهميت كار رسانه و مطالب منتشره است كه در اين زمينه، كمتر مطلبي يا خبري، واجد تاثيرگذاري لازم بود.
3) جريان‌سازي در حوزه رسانه، امروزه بر كسي پوشيده نيست. لذا توجه جدي به اين گرايش، از جمله اولويت‌هاي رسانه‌ها، به ويژه در دنياي مجازي است كه در صورت تلفيق شدن با صداقت و صحت، رسانه را پويا و برجسته مي‌كند كه اغلب رسانه‌ها، فاقد اين اصل و كارايي لازم بودند.
4) منبع خبر شدن يك رسانه براي ديگران- بويژه در قالب مكتوب- نيز همواره ناديده گرفته شده بود.
5) فقدان نگاه تخصصي به مقوله سينما و برعكس، دامن زدن به مسائل كم اهميت و حاشيه‌اي، از جمله ضعف‌هاي ديگر فعاليت رسانه‌ها بوده است.
6) متاسفانه ضعف در توليد خبر و متقابلا كپي‌برداري و بهره‌مندي از دست رنج ديگران، امروزه پُررنگ بوده كه رسانه‌ها بايد به آن توجه و از آن احتراز نمايند.
7) در حوزه تصوير [عكس] نيز عدم شناخت از مفهوم گزارش تصويري و توجه به مباني زيبايي‌شناسي عكس، جلب توجه مي‌كرد كه شايسته است تا در اين زمينه، تلاش بيشتري صورت پذيرد.
8) و بالاخره فقدان يك نشريه و برنامه تلويزيوني جامع سينمايي در فرايند اطلاع‌رساني پيرامون جشنواره فيلم فجر، مورد تاكيد است.
لذا در اين ارتباط، اعضاي هيات داوري اظهار اميدواري مي‌كنند تا با برنامه‌ريزي و هدايت مديران سينمايي كشور، بويژه مسئولان دفتر جشنواره بين المللي فيلم فجر كه ماهيتي مستقل يافته اند، ضمن نگاهِ جامع به عموم مسائل مرتبط با هنر سينما، بر ارتقاي سطح آموزش و تخصص در حوزه پژوهش، نقد و تحليل در سينما تاكيد و اقدام نمايند تا پيشرفت و تعالي سينماي ايران، با همراهي قدرتمند اهالي رسانه، مُحقق شود.

سخنراني فهيم در مراسم تجليل از برترين هاي رسانه  جشنواره فيلم فجر
رئيس هيات داوران: محمدتقي فهيم، اعضاي هيئت داوران: دكتر احمد ناطقي،‌ محمود گبرلو، نصرت ا... تابش و مهدي يميني.

عیار سنجی یک فیلم توسط مقام معظم رهبری

 خبرنامه دانشجویان ایران گزارش داده است که رهبر انقلاب درباره این فیلم سینمایی  نظراتی را بیان کرده اند که جالب توجه است.

ایشان مضمون طلا و مس را "عالی" خطاب کرده اند و با بیان اینکه کارگردانی این فیلم سینمایی خوب بوده است از بازی دو بازیگر اصلی این فیلم که نقش یک روحانی و همسرش را بازی می کردند تمجید فرموده اند.

رهبر انقلاب بازی شعیبی و جواهریان در این نقش را برای مخاطب "خیلی خوب" و "باورپذیر" دانسته اند.

ایشان طلا و مس را نمایش کاملی از زندگی یک طلبه عنوان کرده اند.

توصیه های مدیر عامل فارابی به خود وهمکاران معاونت سینمایی

مديرعامل بنياد سينمايي فارابي در  گفت‌وگوبافارس، با اشاره به اينكه اگر بخواهيم نسبت به سينما با همين روند حركت كنيم، بايد زنگ خطر را به صدا درآوريم، گفت: در صورت ادامه اين روند، قطعا سينماگران خوب ما با مشكل مواجه خواهند شد و به اعتقاد من به انگيزه‌‌ها توجه نكردن، به نوعي كفران نعمت است.
احمد میراعلایی گفته است: ما امروز در عرصه‌اي هستيم كه در اوج حملات دشمن به لحاظ سياسي و اجتماعي -كه رأس آنها حملات فرهنگي است- قرار داريم و به همين دليل، ما سياست‌گذاران فرهنگي بايد بتوانيم با ارائه امكانات خوب جلوي حملات فرهنگي را بگيريم

مشوقان و مخربان اعتیاد در رسانه های تصویری ازنگاه دکتر خرازی ها

 در اولين همايش رسانه، اعتياد و سلامت اجتماعي که صبح امروز در سراي محله خاقاني برگزار شد. 
دكتر سعيد تأملي مشاور معاون بهداشتي دانشگاه و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفته است«مسعود كيميايي» با ساخت فيلم «گوزن‌ها» بسيار تاثير گذار بود و به آن مي‌توان ادبيات فاخر را اضافه كرد كه از قديم تا امروز خط و مشي صحيحي دارند. 
در ادامه اين همايش لحظاتي از فيلم‌هاي «سربازان جمعه» و «شمعي در باد» براي حضار در سالن به نمايش درآمده و سپس «شهرام خرازي‌ها» دبير اجرايي همايش و مدير گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشكي با نمایش عكس‌هايي از: «حامد بهداد»، «مهران مديري»، «همفري بوگارت»، «مارادونا»، «پارسا پيروزفر»، «بهرام رادان» گفته: متأسفانه اين‌ها آثار مخربي دارد. 
در ادامه اين منتقد به كتاب «امشب اشكي مي‌ريزد» اشاره كرده كه روايت خوبي از پيشگيري در زمينه اعتياد داشته يا آن خواننده قديمي كه در زمان خود به استعمال مواد مخدر مي‌پرداخت اما امروز نقش پيشگيري كننده را ايفا مي‌كند.
خرازي‌ها تصريح كرده: در اين ميان «مسعود كيميايي» در زمينه پيشگيري از اعتياد در سينما نام‌آور است، فيلم‌هايش نگاه درستي به پيشگيري از اعتياد داشته‌اند و آثار بسيار فاخري در اين زمينه دارد كه مي‌توان به فيلم سينمايي «گوزن‌ها» اشاره كرد.وي در ادامه چند سريال و فيلم سينمايي مورد بررسي قرار داد كه از جمله آنها مي‌توان به سريال «آئينه عبرت» و نقش مهم «جواد گلپايگاني» اشاره كرد كه در مقطع خود بسيار تاثيرگذار بود.
او ادامه داد: در سريال «شليك نهايي»، «رضا كيانيان» نقش فرد معتاد را عالي ايفا كرد. در سريال «تب سرد» كه البته در آن اطلاعات غلطي ارائه شد، «كامبيز ديرباز» نقش يك حشيشي را ايفا كرد. فيلم «شمعي در باد» هم اطلاعات اعتياد غلطي داشت اما در «سربازان جمعه» ساخته مسعود كيميايي، «انديشه فولادوند» نقش معتاد را عالي ايفا كرد. «مهمان مامان» و «آكواريوم» اطلاعات غلطي داشتند اما فيلم «شبانه» در اين زمينه يك اسثتناء بود كه البته متأسفانه بد اكران شد و ديده نشد. «سنتوري» هم پر از اطلاعات غلط است و اين نشان مي‌دهد كه بسياري از كارگردانان ما مشاوره نمي‌گيرند. همان طور كه «خون بازي» ساخته «رخشان بني‌اعتماد» در اين زمينه فيلمي عالي و تحقيق‌شده بود.
وي در پايان اين بخش به سريال «بزنگاه» ساخته رضا عطاران اشاره كرد كه نگاهش به اعتياد، تبعاتي منفي به همراه داشت و سريال «مرگ تدريجي يك رويا» ساخته فريدون جيراني كه «ستاره اسكندري» در آن عالي كار كرد.
وي تأكيد كرد كه سريال‌هاي «به كجا چنين شتابان»، «كلانتر3» و «تاوان» هم در پرداختن به اعتياد اثرات مخربي داشته‌اند.

عکس روز بهرام رادان

رادان

انیمیشن «شهرخاموش» در جشنواره ایتالیا

فیلم انیمیشن «شهرخاموش» از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانی امیر مهران، در بخش مسابقه جشنواره بین‌المللی «اوگانی» ایتالیا به نمایش در خواهد آمد.

نهمین دوره جشنواره بین‌المللی «اوگانی» طی روزهای 18 تیر لغایت 3 مرداد ماه 1389 در شهر «مونسلیکا» ایتالیا برگزار خواهد شد و فیلم انیمیشن «شهرخاموش» ساخته‌ امیر مهران در بخش مسابقه فیلم‌های انیمیشن جشنواره، روی پرده خواهد رفت.

«شهرخاموش» که موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم انیمیشن بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نیز شده، داستان لک‌لکی را بازگو می‌کند که در انتظار تولد جوجه‌اش است و با بمباران‌ هواپیماهای جنگی مواجه می‌شود....

عوامل تولید فیلم انیمیشن «شهرخاموش» به این شرح هستند: نویسنده و کارگردان: امیر مهران، طراحان انیمیشن: بهنام شجاعی، محمدعلی شریف‌پور، صداگذار: حسین مهدوی، تدوینگر: کاظم ملائی، موسیقی: کیهان کلهر، تهیه‌کننده: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی.

آن سوی رویاهای یک مرد

همه چیز درباره فیلم جدید کریستوفر نولان
«آغاز» به کارگردانی کریستوفر نولان با حضور لئوناردو دی‌کاپریو در نقش اصلی از 16 ژوئیه اکران می‌شود و با وجود تمام هیاهوها حتی خاص‌ترین تماشاگران هم تقریبا هیچ چیز درمورد این فیلم نمی‌دانند.

دیو ایتسکوف: در دنیای کریستوفر نولان تقریبا همه چیز فراتر از چیزی است که به نظر می‌رسد. فیلم سال 2000 «یادآوری» در دستان او نه تنها یک تریلر قرص و محکم با حقه‌های روانشناختی جذاب شد، بلکه حکم سکوی پرتاب یک فیلمساز مستقل را هم داشت.

«شوالیه تاریکی» فیلم اخیر او هم نه صرفا یک فیلم تابستانی پرخرج درباره مردی انتقامجو در لباس خفاش بلکه مکاشفه‌ای در قهرمانی و ایجاد ترس و وحشت بود. «شوالیه تاریکی» سال 2008 در آمریکا رکورد بیشترین فروش یک فیلم را که ساخته جیمز کامرون نیست، شکست.

استودیو برادران وارنر «آغاز» فیلم جدید نولان را از 16 ژوئیه (25 تیر) روانه سینماها می‌کند و با وجود تمام هیاهوها حتی خاص‌ترین تماشاگران هم تقریبا هیچ چیز درمورد فیلم او نمی‌دانند.

به تشخیص نولان، آنونس‌های «آغاز» بیشتر شامل صحنه‌های حادثه‌ای اسلوموشن با حضور لئوناردو دی‌کاپریو ستاره فیلم و دیگر بازیگران نقش‌های مکمل است. آنچه بر ویژگی خارق‌العاده این لحظه‌های بدون ارتباط می‌افزاید، این افشاگری است که همه آنها در یک خواب روی می‌دهند.

نولان و استودیوی او با این خرده‌‌های نان که در اختیار تماشاگران قرار داده‌اند، مطمئن هستند فیلم مبهم و پرهزینه‌‌ای که ساخته‌اند تماشاگران زیادی را به سینماها می‌‌کشاند. آنها شرط می‌بندند تماشاگران نولان را به عنوان کارگردانی می‌شناسند که احساسات شخصی را با تخیلات فراتر از حد معمول و منابع به ظاهر بی‌پایان تلفیق می‌کند: فردی مولف در دنیای «بلاک‌باسترها» که همه چیز را در ابعاد بزرگ ترسیم می‌کند.

نولان 39 ساله چند هفته پیش در حالی که بیرون پارکینگ خانه خود که اکنون اتاق تدوین اوست نشسته بود، گفت: «وقتی یک نفر برای ساختن یک فیلم سال‌ها وقت می‌گذارد و پول خیلی زیادی خرج می‌کند، دلتان می‌خواهد چیزی ببینید که از هر نظر بسیار بلندپروازانه باشد.»

او در حالی که با دهان بسته می‌خندید، ادامه داد: «البته خیلی چیزهای بسیار بلندپروازانه هم هستند که شکست خورده‌اند.»

دی‌کاپریو در فیلم «آغاز» نقش «کاب»، رهبر گروهی «استخراج‌کننده» را بازی می‌کند: آدم‌هایی که می‌توانند در خواب‌های دیگران شرکت کنند و حتی به این خواب‌ها شکل بدهند. استخراج‌کننده‌ها با این توانایی می‌توانند به موکل‌ها یاد بدهند چگونه از رازهایی که درون ناخودآگاه‌شان پنهان شده محافظت کنند یا اینکه چگونه آنها را از اذهان تجهیزنشده بدزدند.

در این بین، کاب راه معکوس کار گذاشتن یک ایده در ذهن یک نفر را برمی‌گزیند. او برای رسیدن به این هدف تیم خود (شامل جوزف گوردون-لویت و الن پیج)  را می‌چیند و یک سرقت ذهنی پیچیده طراحی می‌کند که آنها را از لایه‌های درون رویاها می‌گذارند و به زنی اسرارآمیز (ماریون کوتیار) در گذشته کاب می‌رساند.

سازندگان فیلم «آغاز» برای خلق فضای مورد نظر خود هفت ماه را صرف انجام فیلمبرداری اولیه کردند که در شش شهر توکیو، کارلینگتن (انگلیس)، پاریس، طنجه (مراکش)، لس آنجلس و کالاگاری (آلبرتا) آن هم با بودجه‌ای در حدود 160 میلیون دلار انجام شد.

درس‌هایی که هالیوود به نولان آموخت
برای نولان این مرد قدبلند و مودب که در لندن و شیکاگو بزرگ شده و حتی در روزهای گرم بهاری هم کت به تن می‌کند، این آمار ضروری است. او گفت: «نمی‌شد ایده فیلم را خیلی جمع و جور به تصویر دربیاوریم.»

او اضافه کرد: «وقتی صحبت رویا در میان است، باید نامحدود بودن بودن ذهن انسانی را در نظر گرفت. این حس باید باشد که آخر فیلم می‌توانید به هر جا که بخواهید بروید. به همین دلیل کار باید در ابعاد بزرگ انجام می‌شد.»

فیلم نوآر و مستقل «یادآوری» به کارگردانی نولان درباره مردی (گای پیرس) است که می‌کوشد کسی را که باعث از دست رفتن حافظه کوتاه‌مدت او شده، پیدا کند. نولان با این فیلم ثابت کرد می‌تواند فیلم‌های جذاب در ابعاد کوچک بسازد.

اما تجربه نولان از نمایش «یادآوری» در سینماها به او درسی درباره موفقیت یک شبه در هالیوود آموخت. باوجود استقبال منتقدان از «یادآوری» چند استودیو آمریکایی حاضر به توزیع فیلم او نشدند و در اقدامی نامعمول همان استودیویی که فیلم را تولید کرده بود آن را توزیع کرد.

جاناتان نولان برادر کارگردان و نویسنده داستان کوتاهی که «یادآوری» با اقتباس از آن ساخته شد، گفت: «مثل این بود که سوار بر موتور با بالاترین سرعت داخل یک گودال ماسه‌بازی شوید. تصورمان این بود که فکر همه چیز را کرده‌ایم، اما بعد مجبور شدیم از نو شروع کنیم.»

نولان از همان ابتدا آرزو داشت فیلم‌های بزرگ و گسترده به سبک کارگردان‌هایی چون ریدلی اسکات و مایکل مان بسازد، اما به تدریج متوجه شد چنین فرصت‌هایی خیلی کم پیش می‌آید.

جاناتان نولان درباره برادرش گفت: «او همیشه می‌خواست این جور چیزها را خیلی، خیلی خوب انجام بدهد. اکنون میزان دقت تماشاگران تقریبا برابر با میزان دقت او نسبت به کاری که انجام می‌دهد، شده است.»

آن انتظارات با دو تریلر بسیار پیچیده «بی‌خوابی» و «پرستیژ» همین طور موفقیت دو فیلم ابرقهرمانی «بتمن آغاز می‌کند» و «شوالیه تاریکی» به اوج رسید. «شوالیه تاریکی» بیش از یک میلیارد دلار در دنیا فروخت و یک جایزه اسکار پس از مرگ هم برای هیث لجر ستاره فیلم به همراه داشت.

رویاهای مشترک آدم‌ها
نولان درباره راه خود پس از «شوالیه تاریکی»، گفت: «اگر بخواهی بجای آنکه روح زمان را درک کنی تنها روی موفقیت حساب کنی، این احتمال هست که از کار بیفتی. چیز منحصر به فردی است. امکان ندارد بشود آن را توضیح داد.»

یه همین دلیل نولان پس از تعطیلات یک ماهه در فلوریدا سراغ فیلمنامه «آغاز» رفت که نوشتن آن را یک دهه قبل آغاز کرده بود. هرچند خواب و رویا همیشه یکی از ستون‌های سینما بوده، اما نولان اعتقاد دارد در سینما با آن «مثل یک برنامه تلویزیونی کوچک که در خواب می‌بینیم» برخورد شده است.

آنچه نقشی مهم در به پایان رساندن فیلمنامه نولان داشت در نظر گرفتن این ایده بود که اگر چند نفر رویایی مشترک داشته باشند چه اتفاقی می‌افتد. نولان گفت: «امکان خلق جهان‌های بیشمار را دارید که در آن آدم‌ها می‌توانند به شکلی پرمعنی با هم در تعامل باشند و این کنش‌‌های متقابل با پیامدهای معتبر، وزین و دراماتیک همراه است.»

استودیو برادران وارنر که از سال 2002 و پس از فیلم «بی‌خوابی» همه فیلم‌های نولان را توزیع کرده، با علم به این جزئیات و اینکه حضور او می‌تواند تماشاگران را جذب کند، برای تحقق تولید بزرگی که در ذهن او بود، درنگ نکرد.

جف رابینوف رئیس گروه سینمایی استودیو برادران وارنر، گفت: «همه چیز به خاطر ابعاد فیلم، ایده فیلم، بازیگران و جنبه‌های تصویری آن بود، اما کریس (نولان) خیلی‌ چیزها را با خود می‌آورد. انتظارها از فیلم جدید او زیاد است.»

برای بازیگران، فیلمنامه پیچیده نولان وسوسه‌انگیز، اما گاهی اوقات گیج‌کننده بود. لئوناردو دی‌کاپریو گفت: «اگر بخواهید سعی کنید از بعضی چیزها که در هشت سال گذشته در ذهن کریس می‌چرخیده، سر در بیاورید باید او را از نزدیک بشناسید.»

دی‌کاپریو گفت زمان فیلمبرداری گاهی اوقات لازم بود سئوال‌ها درباره چشم‌انداز شهرهایی - که طراحی آنها یادآور آثار موریس اشر (هنرمند نقاش هلندی) است - را که اطرافش جمع یا منفجر می‌شدند، کنار بگذارد و به نولان اعتماد کند.

دی‌کاپریو گفت: «ما لُب مطلب را می‌دانستیم. می‌دانستیم امن است و کار خودمان را می‌کردیم و می‌دانید، دور و بر ما پاریس متلاشی می‌شد.»

جوزف گوردون-لویت هم سر صحنه فیلمبرداری با چالش‌های خاص خود روبه‌رو بود. او برای فیلمبرداری یک سکانس‌ طولانی همراه با «بی‌وزنی» که هم موزیکال «عروسی سلطنتی» با بازی فرد آستر را تداعی می‌کند و هم فیلم «2001: یک ادیسه فضایی» استنلی کوبریک را چند هفته آموزش دید.

او اعتقاد دارد این تلاش بیش از حد، قیمت کمی بود که برای کمک به نولان برای تحقق آنچه در ذهن داشت، پرداخت. او گفت: «خیلی عادی نیست کسی با خلاقیت کریس اختیار تام داشته باشد هر غلطی خواست بکند. او باید هر کاری که به فکرش می‌رسد - هر کاری - انجام بدهد.»

یک فیلم حادثه‌ای بزرگ با موضوع سرقت
نولان هنگام بحث درمورد «آغاز» و توضیح قوانین پیچیده‌ای که برای دنیای رویایی خود وضع کرده بود، گاهی اوقات هم گیر می‌افتاد، اما به خاطر مبهم بودن تبلیغات فیلم عذرخواهی نکرد.

او گفت: «این واقعا یک فیلم حادثه‌ای بزرگ با موضوع سرقت است و فیلمی است که سعی نمی‌کند دائم تماشاگر را گول بزند.» نولان با توجه به پیچیدگی دنیای فیلم، گفت: «خیلی سخت‌تر است کل این دنیا را طوری در یک آنونس دو دقیقه و نیمی بگذاریم که همه بگویند، اوه، آره. قضیه رو فهمیدم.»

نولان هنگام ساخت «آغاز» نگاهی هم به سبک و سیاق فیلم‌های فانتری از «جنگ‌های ستاره‌ای» گرفته تا سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» داشت، فیلم‌هایی که به ابعاد بیشتری از واقعیت اشاره دارند. او بخصوص به فیلم سال 1999 «ماتریکس» اشاره کرد و گفت: «آن فیلم نشان داد چطور انبوه تماشاگران می‌توانند از یک مفهوم فلسفی بسیار پیچیده استقبال کنند.»

به نظر می‌رسد حتی کابوس شکست تجاری احتمالی «آغاز» هم مانعی در برابر نقشه‌های نولان نباشد. او قرار است سومین فیلم «بتمن» را برای اکران در سال 2012 کارگردانی کند و همچنین فیلم جدیدی درباره «سوپرمن» یکی دیگر از قهرمانان محبوب «دی‌سی کامیکس» را تهیه خواهد کرد.

گذشته از این به گفته رابینوف از استودیو برادران وارنر او کسی است که هر وقت خودش بخواهد با یک استودیو کار می‌کند. رابینوف گفت: «نولان با ما هیچ قراردادی ندارد. درمورد قرارداد اختصاصی که اصلا حرفش را نزنید.»

نولان به دنبال آن است که بیشتر از قبل فیلم‌های کارگردانان دیگر را ببیند، یک جور سرگرمی که وقتی روی پروژه‌های خود کار می‌کند سخت می‌تواند از آن لذت ببرد. او متهم شده عناصری از «آغاز» را از «سال گذشته در مارین‌باد» به کارگردانی آلن رنه تقلید کرده که نمونه‌ای کلاسیک از سوررئالیسم موج نو سینمای فرانسه است.

نولان در پاسخ به این اتهام گفت آن فیلم را برای اولین بار این اواخر دیده است. او در عین حال به بعضی تشابهات ناخواسته بین دو فیلم اشاره کرد. او گفت: «اساسا منظور این است که من از فیلم‌هایی تقلید کرده‌ام که از «سال گذشته در مارین‌باد» تقلید کرده‌اند.»

هر دو فیلم درباره ارتباط بین رویا و حافظه هستند و فضا و مکان به ظاهر غیرممکن. با این حال به اعتقاد نولان یک نکته هست که دو فیلم را متمایز می‌کند: «انفجارها در فیلم ما بیشتر است!»

نیویورک تایمز / 4 ژوئیه / ترجمه: علی افتخاری

شاپور قریب غریب سینما

شاپور قريب كارگردان پيشكسوت سينما، پس از هشت سال به سينما بازگشت و يكي از اپيزودهاي فيلم«ملاقات» را كليد زد.

به گزارش خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كارگردان روز گذشته ـ سه‌شنبه 15 تيرماه ـ در لوكيشن فيلم‌اش با بيان اين‌كه اي‌كاش زماني برسد تا فاصله‌اي بين ما و شما نباشد و صميمانه درباره‌ي سينما حرف بزنيم، گفت: سينما دسته‌بندي است اما زندگي من سينماست و حتي در خواب هم سينما مي‌بينم، اما متأسفانه من را راحت كنار مي‌گذارند.

وي افزود: كسي كه پول اندكي دارد، جلو مي‌آيد و تهيه‌كننده و بعد همه‌كاره مي‌شود و افرادي مانند من كه عشق‌شان سينما است بايد پشت در بمانند. ايراد من اين است كه با تهيه‌كننده و كارگردان‌ها جور نمي‌شوم.

اين كارگردان پيشكسوت ادامه داد: تمام فيلم‌هايي كه در تاريخ سينما ساختم به نوعي حمايت از زن است. اما كسي نبود كه از من حمايت كند. بارها در سينما كانديد جايزه بودم اما هيچ‌وقت نگرفتم و برايم اهميت هم نداشت. امروز خوشحالم كه رافعي مرا به سينما دعوت كرده و بعد از سال‌ها در جيبم كمي پول آمده است.

وي دليل حضورش در اين پروژه را فيلمنامه زيباي آن دانست و گفت: بعد از خواندن فيلمنامه اسير اين كار شدم و اميدوارم نتيجه هم خوب بشود.

عباس رافعي تهيه‌كننده و يكي از كارگردان‌هاي اپيزودهاي اين فيلم در توضيحاتي اظهار داشت: «ملاقات» در سه اپيزود توسط سه كارگردان از سه نسل ساخته مي‌شود. شاپور قريب از نسل اول، من از نسل مياني و هادي مقدم‌دوست از نسل جديد كه كار اولش را تجربه مي‌كند.

وي خاطرنشان كرد:هادي مقدم‌دوست طرح فيلمنامه كوتاهي را به نام «چسب زخم» نوشته بود كه آن را براي ساخت يك فيلم كوتاه به من داد و با توجه به شرايط فيلم كوتاه در كشورمان ديدم اگر ساخته شود، جايي جز آرشيو ندارد و تصميم گرفتم با دو طرح ديگر در قالب يك فيلم واحد ساخته شود.

رافعي اظهار داشت: زماني‌كه جرقه اين فيلم زده شد، احساس كردم نگاهي كه يك جوان به مرگ دارد با نگاه يك ميانسال و پيشكسوت متفاوت است و من اپيزود وسط را مي‌سازم كه به نوعي نخ بين‌ كار شاپور قريب و هادي مقدم‌دوست هست.

وي افزود: اپيزود هادي مقدم‌دوست به نام «چسب زخم» به معناي اين است كه بايد به جوانان اعتماد كرد و

«ملاقات» كه توسط خود من ساخته مي‌شود يك جور وفاق ملي بين نسل‌هاي مختلف است و آقاي قريب هم كه اپيزود «ايستگاه آخر» را مي‌سازند، نماينده نسلي هستند كه فيلم‌هاي متفاوتي را ساختند و ژانرهاي متفاوتي را تجربه كردند.

رافعي درباره حضور شاپور قريب در اين پروژه گفت: در سال‌هاي گذشته ديده‌ايم كه از پيشكسوتان با يك لوح و هديه قدرداني مي‌كنند اما به نظر من بهترين راه تجليل از پيشكسوتان اين است كه شرايط كاركردن را برايشان فراهم كنيم. با بررسي فيلم‌هاي اين كارگردان مي‌بينيم كه مخاطب برايش ارزش ويژه‌اي داشته است و سعي نمي‌كرده تا فيلم‌هاي خاص را تنها براي خودش يا منتقدان بسازد.

وي افزود: اگر بخواهيم كمي در مورد پيشكسوت و نسل گذشته سينما فكر كنيم، نام‌هاي مختلفي به ذهن مي‌آيد. اما تعجب مي‌كنم چرا كسي سراغ آدم‌هاي مهجور اين عرصه نرفته است و شاپور قريب هم جزو كارگردان‌هاي مهجور سينماي ايران است.

رافعي با اشاره به مراسم افتتاحيه فيلم «ملاقات» گفت: براي اولين‌بار خواستيم تا مدير دولتي در اين مراسم حضور نداشته باشد، مديران مي‌آيند و مي‌روند. اما اين هنرمند است كه مي‌ماند و امثال شاپور قريب ماندگار هستند.

اين كارگردان خاطرنشان كرد: متأسفانه يك فاصله‌اي به وجود آمده كه ما از تجربه‌هاي ديگران استفاده نمي‌كنيم و نسل گذشته و جوان ما ارتباط‌شان با هم كم شده و مانند جزيره‌هاي جداافتاده از هم هستيم كه مي‌خواهيم دوباره سينما را اختراع كنيم.

با ذبح گوسفند، شاپور قريب رسما فيلمبرداري «ملاقات» را آغاز كرد و در اولين صحنه ستاره اسكندري بازيگري كه در هر سه اپيزود اين فيلم حضور دارد، مقابل دوربين رفت.

در اين مراسم هنرمنداني چون افسانه بايگان كه سابقه همكاري با قريب را در فيلم «بگذار زندگي كنم» دارد، جمشيد جهانزاد، محمدحسين فرح‌بخش، محمد متوسلاني، نازنين مفخم، رابعه اسكويي، بيوك ميرزايي، رضا بنفشه‌خواه، منوچهر صادق‌پور و عبدالله عليخاني حضور داشتند.

اكثر صحنه‌هاي اين فيلم سه اپيزودي كه درباره مرگ و زندگي است در بهشت‌زهرا (س) فيلمبرداري مي‌شود.

شاپور قريب متولد 15 آذر 1311 در تهران است و در كارنامه فيلمسازيش ساخت آثاري چون «كاكو»،«غريبه»، «خروس»، «بت شكن»، «سه ماه تعطيلي»، «بگذار زندگي كنم»،«سايه‌هاي غم»،«بازگشت قهرمان»، «اشك ‌و لبخند»، «كفش‌هاي جيرجيرك دار من» و فيلم موفق «هفت‌تيرهاي چوبي» به چشم مي‌خورد.

فرار از زندان و توانمندی مخالفان فکری ما

اشاره: متن زير بخش دوم سخنراني دكتر حسن عباسي پيرامون تحليلي بر سريال فرار از زندان (Prison break) مي‌باشد كه در فرهنگسراي ارسباران تحت عنوان سلسله بحث‌هايي پيرامون نقد و تحليل برفيلم‌ها و سريال‌هاي هاليوودي ايرادشده است.

به گزارش رجانیوز، بخش دوم تحلیل این سریال در پی می‏آید:



ادامه از بخش اول: جيمز وسلر قبلاً مأمور سرويس‌هاي امنيتي بوده است. او از اطلاعاتي خبر دارد كه نظر ژنرال اين است كه مايكل و ديگران بتوانند او را فراري دهند. ويژگي مايكل اين است كه در هر زنداني كه باشد همه به او نزديك مي‌شوند و به او اميد مي‌بندند، چون عامل فرار است. به قضيه افلاطون برمي‌گرديم؛ آن كسي كه از بيرون وارد غار شد همه به او اميد مي‌بندند كه با او بتوانند فرار كنند.

در زندان سونا دانه درشت‌هاي چند مليتي نگهداري مي‌شوند نه قالپاق‌ دزدها. زندان سونا شبيه گوانتانامو و كاملاً خودمختار است و حكومت دارد. در آنجا رالچر كه چهره اصلي است و زندان را كاملاً سوسياليستي و با انگاره‌هاي سوسياليست اداره مي‌كند و نوعي كيبوس است. در تفكر سوسياليستي، كيبوس نوعي جامعه است كه بايد هر قدر مي‌توانيد كار انجام دهید، اما برداشت به مقدار نيازتان است. بعد از فروپاشي شوروي كيبوست‌ها در شوروي جمع شدند. دو سال پيش در سال 1386، آخرين كيبوست در اسرائيل برچيده شد. محيط‌هايي هستند كه زندگي اشتراكي دارند.

اصطلاح برابري كه شما در اين فصل در زندان سونا مي‌بينيد به همان كيبوس و يك جامعه سوسياليستي اشاره مي‌كند. در هر 13 قسمت سري سوم كه عنوان سونا را از سردر آن شروع مي‌كند و پايين مي‌آيد، حرف اصلي اين است: "سونا يك خيابان يكطرفه است". يعني همه وارد آنجا مي‌شوند، ولي هيچ كس از آنجا بيرون نمي‌آيد مگر بميرد. پس سونا مثل گوانتانامو يك خيابان يكطرفه است افراد وارد آن مي‌شوند فقط جنازه آنها از آنجا بيرون مي‌رود. فقط با مرگ مي‌توان از آنجا خارج شد. البته بعضي‌ها از گوانتانامو آزاد شده‌اند.
تي بگ همان چهره فاسد و آلوده كه در سري 1 و 2 ديديم كه خود را به مايكل نزديك مي‌كرد، در فصل 3 خود را به رالچر نزديك مي‌كند. به قول عوام زير آب اطرافيان رالچر را مي‌زند و خود را به او نزديك مي‌كند و در پناه او مي‌ماند و آرام‌آرام جايگزين او مي‌شود و اختيار زندان را به دست مي‌گيرد. مايكل كتاب رمزي تهيه كرده بود و جيمز وسلر آن اطلاعات اصلي را داشت تا آن را از طريق فاضلاب خارج كند. آن كتاب به دست تي‏بگ مي‌افتد. كشيشي براي زندان و آقاي رالچر پول مي‌آورد. تي‏بگ آن پول را در زندان توزيع مي‌كند و اداره زندان را به دست مي‌گيرد.

در واقع سونا را از يك جامعه كيبوس و سوسياليستي به يك جامعه ليبراليستي و كاپيتاليستي تبديل مي‌كند. وقتي ابزارهاي قدرت به دست انسان‌هاي آلوده مي‌افتد مي‌توانند جامعه زندان را اداره كنند. اصطلاحي كه جلسه گذشته در نقد سريال 24 به آن اشاره كردم اين بود كه سياست فن دستيابي به قدرت و چگونگي حفظ آن به هر قيمتي است. در اينجا استاد علم سياست تي‏بگ است. اين شخص آن قدر راحت خود را در هر گروهي وارد و به هر گروهي رخنه و خود را تثبيت می‏کند كه در زندان سونا كه بهتر است بگوييم همان گوانتاناموست اختيار همه را به دست خود مي‌گيرد.

البته سري 2 و 3 بسيار ضعيف ساخته شده است. همان طور كه منتقدين هم اشاره كردند و در اين باره نوشته‌اند. در سري 4، بالاخره جيمز وسلر توسط مايكل فراري داده شد و اصرار ژنرال كه بزرگ كمپاني است بر اين است كه اينها هر طور شده به خاك آمريكا برگردند و آن اطلاعات را پيدا كنند. در واقع آن اطلاعات اصل نيتي است كه آنها بايد دنبال مي‌كردند و به آنجا مي‌آمدند.

در اينجا از زندان سونا در پاناما مي‌گريزند و وارد خاك آمريكا مي‌شوند. در اينجا مايكل متوجه حقيقتي مي‌شود. عنوان سري 4، "هدف، نابودي فيلا" است.

همان طور كه در سريال Alias ديديد ده دوازده نفر دور هم جمع مي‌شدند و هر يك كليدهايي داشتند و گروهي بودند كه جهان را اداره مي‌كردند. شش كارت وجود دارد كه دست شش نفر است. اين شش كارت وقتي كنار هم قرار مي‌گيرند فيلا را مي‌سازند. فيلا مثل قطعات پازل است. وقتي ساخته شد و كنار هم قرار گرفت و اين شش آدم مختلف كنار هم قرار گرفتند چهار چوب و عناصر كمپاني را زير نظر ژنرال شكل مي‌دهند. اطلاعاتي كه روي كيت دست اينها موجود است اطلاعات پايه براي انرژي جهان است و انرژي و حيات و بقاي آمريكا به آن بستگي دارد. اينجاست كه مايكل بايد جيمز وسلر را به خاك آمريكا بياورد تا اين اطلاعات پيدا شود. به چه علت؟ چون فكر مي‌كنند اين اطلاعات گم شده است. در اينجا مايكل متوجه مي‌شود مادرش نمرده و زنده است. مادرش، كريستينا به همراه پدر مايكل عضو كمپاني، حزب يا آن سيستم امنيتي بودند. پدرش توسط مأمورين امنيتي كشته مي‌شود. مادرش اطلاعات فيلا را مي‌دزدد و در چنگ خود مي‌گيرد. هدف او نابودي اين ژنرال و آن مجموعه است. در انتهاي فيلم مادرش و ژنرال كشته مي‌شوند. ژنرال روي صندلي الكتريكي نشانده و اعدام مي‌شود. آنچه كه در اينجا مشخص مي‌شود اين است كه اصلاً لينكلن برادر مايكل نبوده است. يعني كسي كه مايكل از روز اول به قصد نجات او وارد زندان شد تا او را از آنجا بيرون بياورد اصلاً برادرش نبوده است. مادرش اعتراف مي‌كند كه لينكلن بچه كودني بود و پدرت او را به خانه آورد و بزرگ كرد.

بالاخره مايكل آن اطلاعات را پيدا مي‌كند قبل از اينكه دست مأمور وزارت امنيت داخلي به اين اطلاعات برسد و اين قسمت را او بايد مي‌آمد و دنبال و پيگيري مي‌كرد، آن اطلاعات در اختيار كلرمن مأمور سي.آي.اِي قرار مي‌گيرد. در انتها مايكل مي‌ميرد. چهار سال بعد را مي‌بينيم كه سارا كه قبلاً با مايكل ازواج كرده بود از او بچه دارد. افرادي كه زنده مانده‌اند سر قبر مايكل آمده‌اند. در اينجا تأكيد روي مسئله خانواده بسيار مهم است. در انتها دو نكته حساس روشن مي‌شود:

اولاً كلرمن، مأمور سي.آي.اِي تبديل به يك سناتور در خاك آمريكا مي‌شود و موفق مي‌شود به عنوان يك سناتور قدرت را به دست بگيرد.

نكته دوم اينكه اطلاعات آن فيلا اطلاعات آن شش كارتي كه مثل قطعات پازل كنار هم جمع مي‌شد و آن كيت را شكل مي‌داد و مسائل اطلاعات و انرژي را رقم مي‌زد به دست كلرمن، مأمور سي.آي.اِي مي‌افتد. نتيجه اينكه دوباره سي.آي.اِي، حكومت و قدرت و كسي كه از اول همه بازي‌ها را شروع كرد در انتهاي ماجرا هم برنده است. در جايي همسر يكي از اين افراد به اين شخص كه الان به سناتور تبديل شده است مي‌رسد و به صورت او آب دهان مي‌اندازد. البته كلرمن هم به مأمورين اجازه نمي‌دهد كه با آن خانم برخورد كنند. كسي كه به سادگي در سري اول آدم مي‌كشت و موانع را برمي‌داشت، در نهايت سناتور مي‌شود و كسي است كه به آن اطلاعات اصلي دست مي‌يابد. اين سريال چند نكته اصلي و اساسي دارد كه آنها را برمي‌شمارم. اينها نكات اصلي و مؤلفه‌هاي استراتژيك فيلم هستند. تصويري كه از قدرت و بقاي تمدن در ذهن شما مي‌نشيند اينهاست:

مؤلفه اول، اداره آمريكا و جهان توسط كمپاني است. همان طور كه شما آن را در (Alias) تحت عنوان اتحاديه مي‌شناختيد. اين نخستين تصويري است كه در ذهن مي‌نشيند كه اگر مقررات زندان را حذف كند. آن گروه عدالت فكر مي‌كنند اگر به قانون پناه ببرند مي‌توانند اين فرد زنداني را از اعدام نجات بدهند. بعد مي‌بينند اگر به خانم رئيس جمهور بگويند تا شخص رئيس جمهور آنها را نجات بدهد. متوجه مي‌شوند كه رئيس جمهور هم قدرتي نيست و بايد از كشور فرار كنند. مي‌بينند همين قدرت آنها را از زندان سونا در پاناما دوباره به خاك آمريكا برمي‌گرداند. همه اينها نشان مي‌دهد اداره جهان توسط كمپاني‌هاست. اين اولين تصويري است كه ناخودآگاه به عنوان تصوير اصلي در ذهن نقش مي‌بندد.

مؤلفه دوم، سيطره نهادهاي امنيتي و در واقع حكومت امنيت پايه است. اين مشابه پيامي است كه سريال 24 مي‌دهد. در اينجا خط قرمز، امنيتي است كه چهارچوب‌هاي حكومتي تعريف مي‌كنند و هر آنچه از آن عدول كند با آن برخورد مي‌شود. در اينجا عدالت فداي امنيت مي‌شود. اين نكته بسيار مهم است. عدالت تابعي از امنيت است. نه اينكه امنيت تابعي از عدالت باشد. براي اينكه براي شما مشخص شود معني آن چيست، وقتي صحبت از جمهوري اسلامي مي‌كنيم كسي مثل تئوريسين اين حكومت يعني مرحوم مطهري چنين نگاهي به اسلام دارد كه اسلام را به عدالت بشناسيد، نه عدالت را به اسلام. اين نكته بسيار مهمي است. ما مي‌پرسيم عدالت چيست؟ مي‌گويند، برويد ببينيد در اسلام عدالت چگونه است. اما شهيد مطهري مي‌گويد، اگر خواستيد ببينيد چيزي اسلامي هست يا نه، ببينيد آيا آن به عدالت نزديك است يا نه. عدالت را بشناسيد. از ديد علي(ع) عدالت يعني هر چيزي سر جاي خودش باشد. وقتي قبول كنيد هر چيزي سر جاي خودش باشد. اين همان عدالت است. اگر ما پذيرفتيم امنيت اصل باشد نه عدالت. جامعه امنيت محور را به هر نامي مي‌توانيم بخوانيم، مثل جامعه ماركسيستي، ليبراليستي، اومانيستي، اسلامي، فاشيستي و.... در چنين جامعه‌اي معيار امنيت را چه كسي تعريف مي‌كند؟ در واقع امنيت چه كسي؟ امنيت چه چيزي؟ امنيت سرمايه، امنيت ثروتمندان، امنيت كارتل‌ها و تراست‌ها. آيا امنيت مردم مهم است يا شخص ديگر؟

در سريال 24 ديديد. مثلاً رئيس جمهور آمريكا از معاون ان.اس.اِي مي‌پرسد، چند نفر در انفجار بمب اتم در لوس‌آنجلس كشته مي‌شوند؟ معاون ان.اس.اِي جواب مي‌دهد، 2/1 ميليون (يك ميليون و دويست هزار) نفر. بعد رئيس جمهور كمي فكر مي‌كند كه چاره‌اي نيست. فوراً دستور مي‌دهد كه سريعاً مشخص كنند آن تروريست بمب را در كجا كار گذاشته است. فلذا شكنجه موضوعيت مي‌يابد. به اين ترتيب چاقو را زير چشم آن تروريست مي‌گذارند و از او مي‌خواهند زود باش بگو كه بمب كجاست. مخاطب مي پذيرد در آوردن چشم يك نفر بهتر از اين است كه يك ميليون و دويست هزار نفر كشته شوند. با اين اوصاف مقوله‌اي به نام شكنجه توجيه مي‌شود.

وقتي عدالت تابعي از امنيت قرار گرفت فاجعه مي‌شود، در واقع وقتي اسلام تابعي از عدالت قرار بگيرد ما قبول مي‌كنيم، اما در اينجا قضيه برعكس است و عدالت تابع امنيت است. دوستان اين موضوع را جدي بگيرند؛ چرا علوم سياسي غربي‌ها در كشور ما جواب نمي‌دهد؟ چرا كساني كه دكتراي علوم سياسي مي‌گيرند نمي‌توانند در ايران نيازهاي جامعه خود را مرتفع كنند؟ چون نگاه اين نوع علم به سياست "امنيت پايه" است. چرا علوم اجتماعي، جامعه شناسي غربي، مديريت، اقتصاد و رشته‌هايي از اين دست در ايران جواب نمي‌دهد؟ دليل آن اين است كه اينها از حكومت‌ها و تئوري‌هاي امنيت پايه بيرون آمده‌اند. در كشور ما هم مانند كشورهاي غربي مهم‌ترين شورا، شوراي عالي امنيت ملي است. شايد ما هم بايد بازنگري كنيم. در واقع نبايد اين گونه به معيار، اساس و اركان امنيت بودن به شرطي كه امنيت فوق همه تصورات ما قرار بگيرد نگاه كنيم. اگر امنيت مبنا بود آيا شخصي مثل حسين(ع) امنيت خود و خانواده‌اش را به خطر مي‌انداخت؟

چيزي بالاتر از امنيت مهم است و وجود دارد، آن حقيقت است. حسين(ع) مي‌فرمايد: "اگر دين جدم جز با كشته شدنم بر پا نمي‌ماند، اي شمشيرها مرا دريابيد." در آنجا حسين(ع) بالاتر از امنيت خود و خانواده‌اش سعي در حفظ حقيقتي دارد. اما اگر مبنا را امنيت بگيريم، طبيعتاً حسين(ع) نبايد مي‌رفت و شهيد مي‌شد. علي(ع) نبايد در مسجد مي‌ماند تا توسط ابن‌ملجم ترور شود. اگر عدل يعني هر چيزي سر جاي خود، در اينجا اين انگاره، انگاره غلطي است و خيلي جاها نبايد امنيت را مبنا قرار دهيم. بلكه در بسياري از جاها بايستي عدالت را مبنا قرار داد. اين موضوع كاملاً در اينجا برجسته مي‌شود.

مؤلفه سوم، سيطره مُثُل افلاطوني در كاراكتر مايكل اسكوفيلد است. تنها قهرمان و تنها شخصيت برجسته فيلم مايكل اسكوفيلد است. اين فيلم به شدت ضد قهرمان و بي‌قهرمان است و وجوه بيونيزوسي آن در مقايسه با وجوه آپولوني آن برجسته‌تر است. در لاست هم تقريباً به همين صورت است. پس مُثُل افلاطوني ذات فلسفي اين سريال به خصوص سري اول آن است.

مؤلفه چهارم اين سريال سيطره داروينيسم اجتماعي‌ـ‌سياسي است. تنازع بقا در اين سريال اين است كه همه همديگر را مي‌كشند و براي آنها هدف وسيله را توجيه مي‌كند. هر كاري مي‌كنند تا باقي بمانند. زنده بمانند. بگريزند. باشند. نباشند. مردم در رفتار با هم، همين طور افراد در زندان نسبت به هم. زندان نمونه كوچك و مينياتوري جامعه بيرون است. عصاره جامعه‌اي كه نتوانسته است حق، عدل و نظم را محقق كند، زندان مي‌شود. هر وقت خواستيد ببينيد يك جامعه چه جور جامعه‌اي است بايد برويد و زندان آن جامعه را مطالعه كنيد.

من توفيق داشتم قبل از انتخابات به جاي همه شما به اوين بروم. مهم‌ترين پديده‌اي كه در حال حاضر در زندان جمهوري اسلامي مطرح است اين است كه جوان‌هاي 22 تا 25، 26 ساله‌اي در زندان هستند. آنها را آوردند و با آنها صحبت كردم. از آنها مي‌پرسيدم: "مشكل شما چيست؟" آنها جوان‌هاي سالم و صادقي بودند. يكي از آنها جواب داد: "در تعميرگاه كار مي‌كردم. سر كوچه‌مان دبيرستان دخترانه بود. دخترها رد مي‌شدند. عاشق شدم. نورافكن عشق چشم‌هايم را كور كرد و به خواستگاري رفتم. با مهريه 2500 سكه ازدواج كردم. زنم سه ماه اول ازدواج مهريه را به اجرا گذاشت. از من طلاق نگرفت. بلكه خواست مهريه را كامل بدهم و بعد با هم زندگي را ادامه بدهيم. البته الان اگر همه فاميلم هم جمع شوند چنين پولي ندارند تا مهريه 2500 سكه را بدهند و الان اينجا هستم." يكي ديگر با مهريه 1200 سكه، سومي با مهريه 4000 سكه در زندان بودند. وقتي مي‌خواهيد ببينيد مناسبات اجتماعي درست يا غلط است به زندان برويد. وقتي به آنجا مي‌رويد براي شما سياست‌گذاري در حكومت، دولت، مجلس، مناسبات اخلاقي و اجتماعي مشخص مي‌شود. تعداد بسيار زيادي جوان بيگناه به زندان افتادند و سابقه‌دار شدند. آدم‌هاي بسيار صادق، سالم و جوانان بسيار خوب گول بزك بعضي از خانم‌ها را خوردند.

بلافاصله كه بيرون آمدم در دانشگاه تهران برنامه داشتم. كلّي سر اين خانم‌هاي دانشجو داد زدم كه اين چه بازي‌اي است. آن جوان‌هاي داخل زندان ده بيست نفري آمدند، نشستند و گفتند، آقا! شما را به خدا مقاله بنويسيد و بگوييد. از ما كه گذشت‌، اما آقايان به سادگي به خانم‌ها اعتماد نكنند. البته آن طرف قضيه هم هست. آقايان طور ديگري كلك مي‌زنند و خانم‌ها را فريب مي‌دهند. اين نشان مي‌دهد جامعه مريض است. وقتي شما كف يك زندان مي‌رويد و مناسبات آنجا را مطالعه مي‌كنيد مي‌بينيد عصاره جامعه، عبث بودن قوانين و مقررات، مديريت ضعيف در بخش‌هاي مختلف و فقدان عدالت اجتماعي و... خروجي خود را در زندان نشان مي‌دهد. ممكن است بگويند، طرف زرنگ بود و 2500 سكه را از او گرفت. يا فلاني زرنگ بود و سر چهار خانم را كلاه گذاشت.

وقتي اخبار جنايي روزنامه‌ها را مي‌خوانيد مي‌بينيد شخصي به اين صورت ده خانم را سر كار گذاشته است كه مثلاً در تايلند رستوران دارد. در فلان جا فلان چيز را دارد. در واقع خانم‌ها به اين صورت و آقايان هم به آن صورت خام مي‌شوند. نتيجه اين است كه خانواده مي‌پاشد. آمار طلاق بالاست. از دو طرف يكسري مال باخته و تعدادي هم در زندان دچار خسران مي‌شوند.

زندان عصاره بیماری‏های جامعه است. وقتي خلاصه شده جامعه را در زندان مي‌بينيد، صحت، سلامت و درستي جامعه آشكار مي‌شود. خون شخصي را در آزمايشگاه مي‌برند و تست كورتيزون انجام مي‌دهند. ادرار و مدفوعش را آناليز مي‌كنند و در آن لام‌ها كشت مي‌دهند و مشخص مي‌كنند بيماري‌هايش چيست. اگر مي‌خواهيد بيماري‌هاي يك جامعه و حكومت را ببينيد بايد برويد و زندان‌هاي آن جامعه را مطالعه كنيد. وقتي بعد از گذشت 31 سال از انقلاب دختر ما مهريه‌اش را به اجرا مي‌گذارد و جوان ما هم چشمش را مي‌بندد كه چه كسي گرفته و چه كسي داده است، اين اتفاق مي‌افتد. آن جوان معصوم وقتي از زندان بيرون آمد طبيعي است كه ديگر يك انسان عادي نباشد و قصد انتقام داشته باشد. يكي به صورت قتل سريالي خانم‌ها عمل مي‌كند مثل آن خانم در قزوين يا قتل سريالي سايرين و چنين اتفاقاتي مي‌افتد. لذا سيطره داروينيسم اجتماعي‌ـ‌سياسي و مقوله راز بقا در اين سريال بسيار جدي است.

اگر مي‌خواهيد داروينيسم اجتماعي و سياسي را بشناسيد بهتر است اين سريال را ببينيد. همه همديگر را مي‌خورند تا خورده نشوند و اين پيام شاخص فلسفي اين فيلم است.

بند پنجم مؤلفه‌هاي استراتژيك اين سريال، مسئله فيلا و عنصر اطلاعات است. در سري 4 فيلا براي چيست. براي اين است كه برتري آمريكا را در انرژي محقق كند. گفتيم در حوزه سايبرنتيك دو عنصر اطلاعات و انرژي را داريم. فيلا اطلاعات براي انرژي بود. آمريكا مشكل انرژي دارد. جهان مشكل انرژي دارد. هر كسي اين دو را كنترل كند آينده را اداره مي‌كند. نكته اينكه در حال حاضر وقتي تقسيمات مجلس‌ را در كشورهاي مختلف مي‌بينيد، به صورت كميسيون سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نظامي‌ـ‌امنيتي است. وزارتخانه‌هاي هر كشور به پنج دسته وزارتخانه نظامي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي تقسيم مي‌شوند.

دانشكده‌هاي اصلي در دانشگاه‌ها در سراسر جهان به اين پنج دسته دانشكده علوم دفاعي، دانشكده علوم سياسي، دانشكده علوم اجتماعي، دانشكده علوم اقتصادي و دانشكده فرهنگي و... تقسيم مي‌شوند. اينكه علم، قانون‏گذاري و حكومت‌داري و اجرا به اينها تقسيم مي‌شود در تئوري سيستم‌ها به آن سيستم‌هاي ارگانيكي مي‌گوييم. دوره سيستم‌هاي ارگانيكي كه متأثر از تفكر ژنرال آندره بوفر در جنگ جهاني دوم بود، پنج شش سال است كه تمام شده است. دنيا در حال كنار گذاشتن اين سيستم‌هاست. مهم‌ترين دعوايي كه در غرب با استادان اقتصادسنجي و متفكرين اقتصاد دارند اين است كه چگونه شما نتوانستيد اين فروپاشي اقتصادي را پيش‌بيني كنيد. براي اينكه علمي به نام اقتصاد از حيز انتفاع ساقط شده است. همين طور علمي به نام سياست، فرهنگ و علوم نظامي و تعاريف مربوط به آنها به هم ريخته است. هگل مي‌گويد: "اگر براي يك پرسش جديد پاسخ كهنه ارائه كرديد با بحران شروع مي‌شويد." اين پنج دسته با بحران آغاز شده‌اند.

سال گذشته خانه هنرمندان و انجمن سينمايي و... بيانيه داده بودند كه خواهش مي‌كنيم فيلم‌هاي سينمايي را رايت نكنيد. چون فيلم‌ها از روي پرده ضبط و بيرون پخش مي‌شد. هنوز هم ابتداي بعضي از سي‌دي‌هايي كه در بازار و ويدئو كلوب‌ها هست مي‌بينيد كه تعدادي از هنرپيشه‌هاي مطرح كشور از مردم درخواست مي‌كنند لطفاً كپي ‌رايت را رعايت كنيد و كپي نكنيد. انيميشن‌هايي هم ساخته‌اند و در آنها افرادي نتراشيده نخراشيده را نمايش مي‌دهند كه مثلاً افراد خبيثي هستند و در حال تكثير و توزيع فيلم‌هاي سينمايي‌اند. اين ذهنيت را داشته باشيد. همان زمان، فكر مي‌كنم اوايل مهر سال گذشته هيئت اسلامي هنرمندان براي ما برنامه‌اي را در خانه هنرمندان برگزار كرده بود. گفتم، اين چه معني دارد كه شما فكر كرديد دهه سينماي فيلمفارسي و فيلم آبگوشتي است كه يك حلقه فيلم سينمايي را در يك سيني بزرگ زير بغلشان مي‌گذاشتند و با موتور از اين سينما به آن سينما مي‌رفتند. در مسير كه نمي‌خواست كپي كند. در دوره جديد دوره آن اقتصادها گذشته است. دوره‌اي است كه سرعت رايت با كيفيت بسيار بالاي اطلاعات در چند ثانيه است. شما يك دي‌وي يا به اصطلاح فول ديسك را روي فلش مموری حجم عظيمي از اطلاعات را نه با كامپيوترتان بلكه با لپ‌تاپتان جابجا مي‌كنيد. چرا شما براي يك مشكل جديد هنوز پاسخ كهنه مي‌دهيد. شما با اين ارزيابي در اقتصاد چهل پنجاه سال پيش مانده‌ايد. نمي‌توانيد بگوييد مردم رايت نكنيد. نبينيد. چون متوجه نيستيد كه تغييرات ساختاري به وجود آمده است. در حال حاضر در جهان چيزي به نام سياست، فرهنگ، اقتصاد، نظامي‌گري و مسائل اجتماعي موضوعيت ندارد. به اين سيستم‌ها، سيستم‌هاي پنج وجهي ارگانيكي مي‌گفتند.

دوره جديدي به نام سيستم‌هاي سايبرنتيكي شروع شده است. اصل سيستم‌هاي سايبرنتيكي دو زيرسيستم دارد، اطلاعات و انرژي. من اين موضوع را در بدنم نشان مي‌دهم:

1) قسمت اطلاعات: بدن من از يك جزء توليد كننده اطلاعات تشكيل شده است. پنج حس دارم. حواس پنجگانه اطلاعات را به مغز من مي‌دهند. اين اطلاعات در مغز پردازش مي‌شود. آنچه كه مي‌بينم. مي‌شنوم. لمس مي‌كنم. بو مي‌كنم و مي‌چشم.

2) قسمت انرژي: آب، غذا و هوا وقتي نوشيده، استفاده و استنشاق شد در معده، روده و غيره هضم و جذب مي‌شود و به انرژي تبديل مي‌شود. پس قلب، معده، روده، كبد و غيره انرژي و حواس و مغز انسان اطلاعات را توليد مي‌كنند. دست من براي آنكه انرژي داشته باشد تا بالا بيايد عضلاتم بايد انرژي داشته باشد. اين انرژي را معده‌ام تأمين كرده است، اما آنچه كه دستور مي‌دهد تا بالا بيايد مغزم است. به اين مكانيسم كنترلي، سايبرنتيك مي‌گويند.

اينكه گفته مي‌شود در اينترنت فضاي سايبر است منظور اين است. آمريكا مغز جهان است. در شمال شهر واشنگتن دي‌.سي جايي به نام ان.اس.اِي وجود دارد كه جلسه پيش اشاره كردم. نه هكتار زير زمين سوپركامپيوتر چيده‌اند. يعني يك محفظه به شدت بتوني كه در هيچ جنگ اتمي و زلزله‌اي نابود نشود و در آنجا به مساحت نه هكتار سوپركامپيوترها را چيده‌اند. اين سوپركامپيوترها روزي سه ميليارد پيام را كنترل مي‌كنند. همه اين موبايل‌ها و لحظاتي را كه به اينترنت مي‌رويد كنترل مي‌شود. چون شما اينترنت را يك مقوله عادي غير نظامي مي‌دانيد. حتي اساتيد و وزارت مخابرات هم چنين تصوري درباره اينترنت دارند. در صورتي كه اينترنت در آمريكا دست وزارت دفاع است. ان.اس.اِي، (National Security Agency) آژانس امنيت ملي در وزارت دفاع آمريكاست. اين سازمان اينترنت را ايجاد كرده است و آن را كنترل مي‌كند. در بدن شما يك شبكه عصبي وجود دارد كه تا انتهاي بدنتان كشيده شده است. اين شبكه عصبي همان شبكه اينترنت است. انرژي را كس ديگري توليد مي‌كند. اين مغز است كه دستور مي‌دهد شما دستت را جمع كني، مشت كني، راه بروي.

آنچه كه پيام اصلي "فرار از زندان" است، اين است كه همه دعوا بر سر فيلا بود. فيلا آن كيت يا مقدار اطلاعاتي است كه براي انرژي است. اطلاعات براي انرژي است. همه تلاش‌هاي Statment، اكوفيلا و ساير مؤسسات تراست‌هاي نفتي و... در كيت الكترونيكي، حجم اطلاعات موجود و قضيه فيلا براي اين است كه بتوانند انرژي را براي آمريكا تضمين كنند. همان انرژي كه كشور ما در حالي كه سازمان ملل راجع به پرونده هسته‌اي ايران سعي كرد تا طي چهار مرحله عليه ايران قطعنامه تصويب كند، جلو رفت و ايران حاضر نشد كه عقب‌نشيني كند.

مقوله انرژي، مسئله آينده است. ما داريم بر سر مسئله انرژي تا مرحله درگير جنگ جهاني شدن جلو مي‌رويم. آنگاه هنوز بعضي‌ها فكر مي‌كنند قدرت سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نظامي است. روز به روز اساتيد اقتصاد، علوم سياسي، علوم اجتماعي، علوم نظامي و... بيشتر احساس مي‌كنند بي‌ارزش‌ و بي‌فايده‌اند. چون متوجه تغييرات اجتماعي و تغييرات نسلي نمي‌شوند و روز به روز اهميت آدم‌هاي انرژي و آدم‌هاي توليد كننده اطلاعات بيشتر مي‌شود. زماني اطلاعات را زيرمجموعه فرهنگ مي‌گرفتيم. امروزه اطلاعات فوق اقتصاد، سياست، فرهنگ، امنيت و... است. زماني انرژي را زيرمجموعه اقتصاد مي‌گرفتيم، اما الان اقتصاد، سياست، فرهنگ، امنيت و غيره زيرمجموعه انرژي‌اند.

پس در چنين تقسيم‌بندي، پيام اصلي سريال در سري 4 اين است كه آن ژنرال، فيلا يعني آن اطلاعات را براي برتري در انرژي آمريكا نياز داشت. الكس، مأمور اف.بي.آي قصد داشت آن اطلاعات را به دست آورد و آنها را 250 ميليون دلار به شخص ديگري بفروشد، ولي در نهايت كلرمن، مأمور سي.آي.اِي آن اطلاعات را به دست مي‌آورد و بعد هم سناتور مي‌شود. پيام داخلي اين فيلم براي آمريكايي‌ها اين است كه نگران نباشيد سي.آي.اِي بر اوضاع حاكم است. خود مأمور سي.آي.اِي سناتور و نماينده مجلس شد. الان آن اطلاعات مربوط به فيلا هم در اختيار اوست. پس انرژي آمريكا تضمين است.

لذا نكته‌اي كه در سريال (Alias، 24) و فرار از زندان بر آن تأكيد شده است به خصوص به دوستان جوان تأكيد مي‌كنم، حواستان باشد عصر شما عصر سيستم‌هاي سايبرنتيك است. دوره سايبرنتيك شروع شده است. به قدري فقر اطلاعات داريم كه دانشجوهاي ما از دانشگاه صنعتي شريف، اميركبير، علم و صنعت و دانشكده فني دانشگاه تهران كه در مقطع فوق ليسانس رشته مهندسي سيستم‌هاي اقتصادي و اجتماعي مي‌خوانند، هر كدام كه آمدند و ما فوق ليسانسشان را درباره انتقال از سيستم‌هاي ارگانيكي به سيستم‌هاي سايبرنتيكي پر كرديم و رفتند، در اين پنج دانشگاه يك استاد كه بتواند سيستم سايبرنتيكي را بشناسد نداشتيم.

به دانشجو گفتند، اين يعني چي؟ يكي از خانم‌ها آمده بود و مي‌گفت: "استاد ما در دانشگاه شريف گفته، برو و كتاب‌هاي سايبرنتيكي را بياور." اين خانم هم آمد و پنج كتاب سايبرنتيكي به او دادند. او هم آنها را زير لباسش برد و به استادش داد. استادش هم گفت: "نه! من اين چيزها را نمي‌فهمم. برو و كتابي درباره سيستم‌هاي هوشمند و اينكه چگونه مي‌توان يك سيستم اتومبيل را ساخت، بياور." يعني فقر اطلاعات درباره سيستم‌هاي هوشمند در دانشجوي مقطع فوق ليسانس رشته مهندسي سيستم‌هاي اقتصادي و اجتماعي در دانشگاه شريف، اميركبير، فني تهران، علم و صنعت و دانشگاه‌هاي ديگر بيداد مي‌كند. همين فقر اطلاعات است كه ممكن است شما پيام اين سريال را دير بگيريد. حرف اصلي اين سريال براي جامعه آمريكا اين است كه آمريكا و مردم جهان در جريان باشيد همه اين دعواها، زد و خوردها، محكوم كردن‌ها، كسي را بدون اينكه قضاوت صحيحي شده باشد، عدالت را درباره او اعمال نمي‌كنند و مي‌خواهند به جاي شخص ديگري اعدام كنند، همه و همه براي مفهوم بسيار مهمي به نام "اطلاعات" و "انرژي" است.

من به خط اصلي تعليق اين سريال اشاره‌اي مي‌كنم. خط اصلي تعليق اين سريال فرار است. يعني تمركز روي فرار است. فرار از خود (فرار نرم)، فرار از حكومت و قوانين و مقررات جامعه (فرار نيمه سخت) و فرار از زندان رسمي (فرار سخت). بستر تعليق حصار قدرت حاكم، قانون، ديوارهاي آن زندان يا خود كمپاني است كه بالاتر از رئيس جمهور حكومت مي‌كند و يا مناسبات اخلاقي فرد است. موضوع آن قضيه برادر معاون اول رئيس جمهور، رابطه‌اش و مناسبات او به نفع كمپاني و حذف شخصيت‌ها و... است. آنچه كه در ظاهر قضيه مي‌بينيد موضوع فيلم است. خط و بستر اصلي تعليق يك گزاره مهم اين چنيني است. پس دو عنصر اطلاعات و انرژي كه ساختار سايبرنتيك را مي‌سازد در اين سريال جايگاه بسيار حساسي دارد. با كمال تأسف ما نتوانستيم اين مسئله را كه دوره انتقال از سيستم‌هاي ارگانيكي به سيستم‌هاي سايبرنتيكي گذشته است، در كشور، محيط‌هاي دانشگاهي و محافل رسمي حكومتي جا بيندازيم.

پيش‌بيني من اين است كه از سال 2035 تا سال 2040 م، يعني از سال 1414 تا 1420 ه.ش. دوره سيستم‌هاي سايبرنتيكي هم در دنيا تمام مي‌شود. آن زمان دوره‌اي آغاز مي‌شود كه سيستم‌هاي بيولوژيكي است و عصر چنين سيستم‌هايي مي‌شود. خوشبختانه امروز دوستان جواني هستند كه در حال كار روي سيستم‌هاي بيولوژيكي‌اند. سيستم‌هاي بيولوژيكي به معني ديدن جامعه و حكومت به مثابه يك بدن كامل است. نه به صورت ارگانيكي، مكانيكي يا سايبرنتيكي. ما بايد براي بعد از 25 سال آماده شويم. اما در مجموع پيام اين سريال و آنچه كه در ذهن مردم به خصوص مردم خودشان ايجاد مي‌كند و پيام بسيار قوي و مهمي است، همين است.

مؤلفه ششم، مسئله فرار است كه به آن اشاره كردم. فرار سخت، فرار از زنداني است كه ديگران براي انسان مي‌سازند. فرار نيمه سخت، فرار از زنداني است كه حكومت و سيستم ناميده مي‌شود.

هابز به آن لِوياتان مي‌گويد. در لويا تاني كه توماس هابز مي‌سازد دولت يك شرّ ضروري است و ما گير افتاده‌ايم. در دنيا ما مجبوريم دولت داشته باشيم، نمي‌توانيم نداشته باشيم، اما در جاهايي به قدري سخت مي‌شود كه ناچاريم از آن بگريزيم. در سري 2 سريال آن گروه از آمريكا به پاناما فرار مي‌كنند. مسئله بعدي كه فرار نرم است و به خودكشي مي‌انجامد.

كلرمن كه شخصيت اصلي فيلم است و در انتها كار را دست مي‌گيرد و سناتور مي‌شود، كسي است كه قبلاً در مسير خودكشي مي‌كند. به كرّات مي‌بينيد كه افراد ديگر در اين سريال خودكشي مي‌كنند.
مقوله خودكشي در ادبيات و سينماي آنها جايگاه ويژه‌اي دارد. در اين سريال اشاره اصلي‌اي به كتاب "مراقبت و تنبيه" ميشل فوكو و آراي او كرده‌اند. واقعيت اين است كه دنيا سازي زندان سازي است. هر قدر دنيا را براي خود پيچيده‌تر كنيد، خودتان زنداني آن خواهيد شد. اگر انسان زندگي ساده‌اي داشته باشد كمتر احتياج به نگهباني از آن دارد، اما هر قدر زندگي را پيچيده‌تر، متورم‌تر و فربه‌تر و دنيا سازي كرديد. در واقع خودتان آن را به زندانتان تبديل كرده‌ايد. يكي از مشكلات اصلي انسان اين است كه خود از مناسبات دنيايي خود زندان توليد مي‌كند سپس از خود و آن زندان پيچيده فرار مي‌كند. اين شاه بيتي است كه شما در آثار و آراي كافكا تا ميشل فوكو در متن تمدن امروز غرب مي‌توانيد ببينيد.

مؤلفه هفتم ترس است. در اين باره جمله‌اي از سريال را خواندم كه وقتي پشت دري را باز مي‌كنيد هيولايي است. به توجيه سارا از ترس و توجيه مايكل از آن هيولا اشاره كردم. در سري 2 يا 3 از الكس، مأمور اف.بي.آي مي‌شنويم كه مي‌گويد: "ترس تبديل به يك اختلال رواني يا پارانويا مي‌شود. ظرف 140 سال گذشته اساس تفكر زندانيان تغيير نكرده. آنها انسان‌اند و انسان‌ها مي‌ترسند. (چون مي‌ترسند ما مي‌توانيم آنها را بگيريم) ما يك برگ برنده داريم. آن هم تلويزيون است. سايه ما از طريق تلويزيون بر سر آنها حاكم است." او فرار كرده است و فقط دوست دارد پيدا و كشف نشود. ما تصوير او را پخش مي‌كنيم و به اين ترتيب او را پيدا مي‌كنند -مثل الان كه عكس بن‌لادن را از تلويزيون پخش مي‌كنند- عكس هفت هشت نفر آنها را دائماً از تلويزيون پخش مي‌كنند. بعد تك‌تك آنها را حذف مي‌كنند. يعني يكي يكي آنها را مي‌زنند تا به مايكل برسند.

بند هشتم در گزاره‌هاي استراتژيك اين سريال، نتيجه‌گرايي و اصل اصالت نتيجه است. در قسمتي از سريال شخصي مي‌گويد: "تا حالا نشده به خاطر دليل مهمي كار اشتباهي كني" در واقع اشتباه كردنشان را توجيه مي‌كنند. به اين گفتگو دقت كنيد: "تا حالا نشده به خاطر دليل مهمي كار اشتباهي كني؟" يعني اجازه داري اگر هدفت مهم بود اشتباه كني. مي‌گويد: "نمي‌خواهم تئوري‌هايت را بشنوم. نتيجه را مي‌خواهم." برايم فلسفه‌بافي نكن كه چگونه به اين مي‌رسم. مهم اين است كه نتيجه را برايم روشن كني.

بند نهم در مؤلفه‌هاي استراتژيك، اشراف اطلاعاتي دستگاه دولتي آمريكاست. در نهايت سي.آي.اِي در مقابله با اف.بي.آي، وزارت امنيت داخلي، عملكرد جريان عدالت، شخص خانم رئيس جمهور، مجموعه جريان‌هاي مافيايي و خود مايكل اسكوفيلد كه شخصيت اصلي فيلم است، برنده بازي است. در نهايت اين سيستم اطلاعاتي دولت آمريكاست كه از موضع اشراف اطلاعاتي همه چيز را كنترل مي‌كند.

دهمين و آخرين مورد در اين حوزه، مسئله ركن چهارم دموكراسي است. در اين سريال، رسانه صادق‌ترين بخش در مجموعه حكومت و جامعه آمريكا معرفي شده است. با آگاهي لحظه به لحظه و اطلاع دادن درباره دادگاه‌ها و گريز زندانيان اين را به مخاطب القا مي‌كند كه رسانه‌ها هيچ وقت دروغ نمي‌گويند. مي‌توانند در اسرع وقت اطلاعات را براي شما تهيه كنند. حتي ممكن است ضد پليس فدرال، دولت، اف.بي.آي و غيره باشد. بر اين امر صحه مي‌گذارند. يعني همه جا را مي‌زنند، ولي دو خط قرمز را يكي به قول خودشان ازادي بيان كه همان مقوله ركن چهارم دموكراسي است و ديگري امنيت است، رعايت مي‌كنند. در اينجا القايي كه صورت مي‌گيرد ممكن است شما خانم رئيس جمهور را چهره‌اي فاسد بدانيد، اما هيچ وقت حس نمي‌كنيد رسانه‌ها در آمريكا فاسدند. اين القايي است كه در اين 81 قسمت صورت مي‌گيرد.

در اينجا يك جمع‌بندي كلي و اجمالي مي‌كنم و چهارچوب را تمام مي‌كنم. آنچه كه در اين سريال برايم حائز اهميت بود دو مقوله اصلي يكي مثل افلاطوني و ديگري مسئله بسيار مهم دارويني است، اما حرف من اين است كه زندان و فرار از آن تا اين حد اهميت دارد و با توجه به اينكه تمدن غرب تمدن فرار است.

فرار از خدا يكي از اين فرارهاست. اگر انسان از خدا فرار نكند، فرار از زنداني كه ديگران مي‌سازند، فرار از حكومت و فرار از خود موضوعيت ندارد. اساساً انساني كه خود را مي‌كشد انساني است كه با خدا رابطه ندارد. به جاي فرار از خود بايد از خود آزاد شد. نه اينكه خود را بكشد. آزادي كه انگليسي ‌زبان‌ها به آن (freedom) و فرانسوي زبان‌‌ها به آن "ليبريتي" مي‌گويند يك "از" دارد. "فرار از" مسئله حكماي ماست. فرار از چه چيزي؟ فرار از چه كسي؟ "از" بسيار مهم است. اگر ما آزادي "از" را مبنا قرار داديم مشكلاتمان حل مي‌شود. انساني كه آزاد از خود و نفس خود نيست، قطعاً اگر در زندان چهار ديواري هم نباشد هر جا كه زندگي كند زنداني است. او زنداني نفسش است. بالاخره انديشه فوكو، انسان ليبرال و انسان ماركسيست را تصوير مي‌كند.

فكر مي‌كنم فقط يك قسمت از تريلوژي ميشل فوكو به زبان فارسي ترجمه شده است. چون حجم عظيمي از اين كتاب مستهجن است و ترجمه آن با سطح اخلاقي و فرهنگي جامعه ما ممكن نيست. در مجموع وقتي تريلوژي يا سه‌گانه اصلي ميشل فوكو را مطالعه كنيد، مي‌بينيد كه به هر وسيله‌اي چنگ مي‌زند تا انسان را از مناسبات نفساني‌اش آزاد نكند. او مي‌خواهد آزادي "از" را به عنوان يك صورت مسئله پاك كند. هر نوع آزادي غير آزادي از هواي نفس در آن نباشد. خداوند به پيامبر در قرآن مي‌فرمايد، از هواي نفس خود تبعيت نكن. البته مي‌گويد، از هواي نفس مردم هم تبعيت نكن. عدم تبعيت از هواي نفس مقوله بسيار مهمي است. آزادي از...، جلوي آن هواي نفس است يعني آزادي از هواي نفس است. به اين ترتيب سه جلد كتاب ميشل فوكو باطل مي‌شود.

مي‌توانيد برويد و اصل آن را ببينيد. اگر نبود خود آن به يك زندان تبديل مي‌شود. انساني كه نمي‌تواند از اين زندان بگريزد، انساني است كه جلوي فرهنگسراي ارسباران صف مي‌كشد. نان شب است. مسكن است. بيمه سالمندي است. آقاي دكتر كلهر در جلسه حضور دارند. خواهش مي‌كنم به آقاي رئيس جمهور بفرماييد، در جمهوري اسلامي يك صف بيست و چهار ساعته ثابت وجود دارد. جلوي فرهنگسراي هنري كشور، فرهنگسراي ارسباران از صبح تا شب يك كمپاني دسته دهم لوازم آرايشي فلان كشور شمال اروپا، تازه آن هم نه مصرف كننده خرد بلكه كساني كه خود توزيع كننده‌اند براي خريد اين محصولات صف مي‌كشند. زن و دختر جامعه چه مشكلي دارد كه بايد به زور لوازم آرايشي در دل مرد خود يا هر كس ديگري جا باز كند؟ اين نشان دهنده مشكل فرهنگي جامعه است. مهندسي فرهنگي به چه معناست؟ همين كه مي‌بينيد. اقتصاد و فرهنگ يعني چه؟ آنچه كه شما مي‌بينيد.

وقتي حضرت ولي‌عصر(عج) ظهور مي‌كند يك نفر سمت راست اوست؛ نام او "خضر" است. خضر همان كسي است كه موسي(ع) نتوانست با او همراهي كند. قرآن در سوره كهف با اين مضمون مي‌فرمايد، موسي به خضر گفت، مي‌خواهم با تو همراه باشم و از تو چيزي ياد بگيرم. خضر به موسي گفت، تو پيامبر اولوالعزم مي‌شوي، ولي "و لن تستطيع معي صبرا" نمي‌تواني صبر كني. موسي گفت، قول مي‌دهم سئوال نكنم. خضر جلو رفت و آن قايق را سوراخ كرد. موسي از او پرسيد، چرا سوراخ كردي. خضر جواب داد، ببين! قرار بود سئوال نكني. دوباره جلو رفتند. خضر سر يك بچه را بريد. موسي باز هم پرسيد، چرا اين را كشتي؟ باز هم خضر جواب داد، ببين! قرار بود سئوال نكني. بار سوم به روستايي رفتند كه به آنها نان ندادند وقتي از آنجا بيرون آمدند ديواري را خراب كردند. گفت، بيا آن را بسازيم. موسي گفت، اينها ما را از روستايشان بيرون كردند حالا مي‌گويي بياييم ديوارشان را خراب كنيم و بسازيم؟ خضر گفت، اين سومين سئوالت، باختي. تو اي موسي، پيامبر اولوالعزم! ديگر نمي‌تواني خضر را همراهي كني، اما به تو مي‌گويم چرا آنجا آن قايق را سوراخ كردم، چرا آن ديوار را خراب كرديم، زير آن ديوار گنجي است و مال بچه‌هاي يتيمي است. آن ديوار فرسوده است قبل از اينكه آن بچه‌ها بزرگ شوند، مي‌ريزد. ما بايد اين ديوار را بسازيم. "تو مو مي‌بيني و من پيچش مو/ تو ابرو من اشارت‌هاي ابرو"

پيامبران اولوالعزم پنج تن هستند؛ حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهيم(ع)، حضرت موسي(ع)، حضرت عيسي(ع) و پيامبر جليل‌القدر اسلام حضر محمد(ص). خضر مشاور سمت راست حضرت هنگام ظهور است. اين همان كسي است كه موسي در همراهي با او كم آورد و نتوانست با او همراهي كند. اين شخص دعايي دارد كه حضرت علي(ع) آن را به كميل ياد داده است. فرازي دارد كه انديشه علوم سياسي غرب را نابود كرده است. "اللهم عظم سلطانك و علا مكانك و خفي مكرك وظهر أمرك و غلب قهرك و جرت قدرتك و لا يمكن الفرار من حكومتك"، از حكومت تو به هيچ جا نمي‌توان فرار كرد. جواني از نسل شما فيلمي به نام "فرار بزرگ" بسازد. كاري كه استيو مك‌كوئين، جيمز گارنر، جيمز گابرن و ديگران در فيلم معروف "فرار بزرگ" كردند. بازيگري مثل برترند كاستر پيدا شود و يك فرار درباره فرار از خدا بازي كند! نويسنده‌اي مثل ويليام شايرر كتابي مثل پاپيون بنويسد. داستان فراري را بنويسد كه استيو مك‌كوئين و داستين هافمن در آن بازي كنند. مي‌خواهم شخصي پيدا شود و كتابي بنويسد كه چگونه مي‌توان از خدا فرار كرد. چگونه مي‌توان از حكومت خدا گريخت؟!

آرامش انساني كه از خدا فرار مي‌كند يا با موسيقي جاز، راك و پاپ است يا با مستي حاصل از نوشيدن وتكا، ويسكي، شامپاين، آرگو، كنياك و... يا متآثر از ترياك، مورفين، هروئين، شيشه، اكس و انواع مواد مخدر است. اين سه مورد يعني موسيقي، مشروب و مواد مخدر يك كار مي‌كنند. خلسه ذهني، لحظاتي مي‌خواهيد كه نباشيد. در عرفان "نيست بودن"، مقدمه "هست بودن" است. در اينجا نيست بودن مقدمه نيست‌تر شدن (نيهيليسم) است. در چنين فضايي اگر اين فرارهاي سه‌گانه فرار از خود با خودكشي، فرار از زندان رسمي و فرار از مفهوم پيچيده و شاخصي به نام حكومت و جامعه باشد، بايد پرسيد اين افراد بعد از فرار به كجا مي‌روند. قرآن تأكيد مي‌كند، "و الذين امنوا و هاجروا" متمدن نه مهاجر، تمدن نه هجرت، كلمه فراموش شده هجرت در آرا و نگاه‌هاي قرآني حاصل اين است. پس اينجا بحث بر سر اين است كه چرا انسان خودكشي مي‌كند. از خود به كجا مي‌گريزد.

در واقع انسان در حال فرار از خداست. مگر مي‌شود از خدا فرار كرد؟ مگر مي‌شود از حكومت خدا گريخت؟ وقتي چنين وضعيتي را در زندان خودمان و زندان‌هاي جاهاي ديگر مي‌بينيم. حاصل اين است كه انسان‌ها از خدا فرار كرده‌اند كه اين بلاها به سرشان آمده است. راه حل اين است. آيا كسي مي‌تواند به سينماي ديني نزديك شود و فرار از خدا و غير ممكن بودن آن را ترسيم كند؟ مگر همه پيام فيلم لاست چيست؟ اين فيلم مي‌خواهد بگويد آن نئوآتلانتيكي كه بيكن مي‌گفت، جزيره‌اي كه وسط آن كلبه‌اي است و يك نفر به نام جيكوب (یعقوب) در آنجا مستقر است. آن جزيره نئوليبراليسم است. هر كس از اين جزيره فرار كند محكوم به اين است كه دوباره به آنجا برگردد. حتي باطلشان را طوري لاي زر ورق مي‌پيچند و درست مي‌كنند كه بالاخره دفتر كاخ سفيد مجبور مي‌شود بيانيه بدهد.

تقارن سخنراني سالانه باراك اوباما را با پخش سري جديد سريال لاست در ژانويه جابجا مي‌كنيم و سخنراني اوباما را قبل يا بعد از آن مي‌گذاريم. مردم در سراسر جهان نگران نباشند سريال سر موقع خود پخش مي‌شود. چون آن حكومت زماني موفق است كه آن سريال در زمان خودش پخش شود و اثرش را در جامعه جهاني بگذارد. آيا ما جواني انديشمند و سينماگري داريم كه بتواند نشان بدهد كه از حكومت خدا نمي‌توان گريخت و مجبوري كه به آن برگردي؟ هر كجا بروي مانند آغوش مادر مهرباني است كه وقتي بچه را تنبيه مي‌كند، بچه از همه جا به آغوش مادر پناه مي‌برد. اين همان نكته‌اي است كه به اعتقاد من مغفول مانده است. البته اميدواريم با عنايت و درايت دوستان در فرهنگستان هنر ما در دوره جديد به معيارهاي فلسفه هنر ديني و اسلامي آن گونه كه غربي‌ها هنرمندانه چنين شاهكارهايي مي‌آفرينند، برسيم.

انصافاً سري 1 سريال "فرار از زندان" يك شاهكار است. درست است منتقدين عموماً آن را در رتبه‌هاي پايين نگهداشته‌اند، اما كساني كه فلسفه خوانده باشند مي‌دانند كه اين فيلم به سادگي مثل افلاطون را به شما درس مي‌دهد. كساني كه فلسفه اسلامي مي‌دانند، اگر سري 1 اين سريال را دقيق ديده باشند، متوجه مي‌شوند كه كافي بود به جاي روابط اين آدم‌ها و اسم افراد اسم‌هاي ايراني و اسلامي بگذاريد و مناسبات‌ آنها را اخلاقي‌تر كنيد تا دريابيد براي فهم فلسفه ملاصدرا كافي است 22 قسمت سري 1 سريال "فرار از زندان" را ببينيد.

ما در ادبياتمان مقوله‌اي به نام فرار نداريم. با توجه به بررسي كه انجام داده‌ايم شما اين موضوع را در حافظ، مولوي، سعدي و خيلي از شعرا نمي‌بينيد. در تاريخ فكري و فلسفي ما مسئله فرار و خودكشي تا اين حد برجسته نبوده است. عوارضي مثل فرار، خودكشي و غيره مسئله امروز جامعه ماست كه اين هم نوعي ره‌آورد مدرن است. مي‌خواهم بگويم اينها معزلات تمدن است. تمدن سه نوع فرار دارد. فرار از خود، فرار از سيستم، فرار از نظام و جامعه و فرار از زندان رسمي. آنجايي كه از تمدن عبور مي‌كنيم و به محيط هجري مي‌رسيم. از متمدن بودن تبديل به مهاجر مي‌شويم زماني است كه انسان از خود آزاد مي‌شود. يك نظرسنجي عمومي كنيم. براي اين كار برويم همين افرادي را كه جلوي فرهنگسراي ارسباران براي لوازم آرايشي صف مي‌كشند نگاه كنيم، ببينيم افراد مصرف كننده و اين افراد تا چه حد راحت‌اند. حاصل اين همه خود را بزك كردن و به هر حيله در دل بعضي‌ها راهي ايجاد كردن چيست؟ آخر سر شخص مي‌خواهد به چه چيزي برسد؟ پيام اين چيست؟ اگر سراغ همين خانم‌ها برويد مي‌بينيد در نهايت دچار افسردگي مي‌شوند. همين طور سراغ آقاياني برويد كه اين رنگ و لعاب‌ها برايشان مطرح است. در واقع هيچي نيست و يك حباب است. اين حباب مي‌تركد. وقتي مناسبات فرهنگي و اقتصاد فرهنگي جامعه اين گونه رقم مي‌خورد، جاي تأثر و افسوس دارد. در چنين جامعه‌اي ببينيد آمار خودكشي بين چه كساني، در كدام بخش‌هاي محيط‌هاي روستايي و زندگي اجتماعي بالاست.

اجمالاً سريال "فرار از زندان" سريال بسيار قوي و مؤثري است. بايد انصاف بدهيد كساني كه حتي مخالف فكري ما هم باشند توانايي‌شان در ساخت اين سريال و سريال‌هايي از اين دست بالا بوده است. خيلي خوب توانسته‌اند پيام‌هاي جامعه‌شان را منتقل و منعكس كنند. حاصل اين بوده است كه وجدان كاري دارند، اما با ماهرانه پروراندن يك گزاره باطل چيز خاصي از آن در نمي‌آيد. مي‌توانيم به جاي فرار از خدا، هجرت از خودمان را مبنا قرار دهيم. به جاي اينكه از خودم فرار كنم، فلذا خودم را جا بگذارم و بكشم كه نباشم. اگر مي‌گوييم خواب مرگ مجازي است خودكشي مجازي پناه بردن به راك، جاز و پاپ، اكس، شيشه، كراك و... و پناه بردن به الكل است. ما مي‌خواهيم لحظاتي نباشيم. موقعي كه مي‌خوابيم انگار مرده‌ايم. خواب برادر مرگ است. اينكه با موسيقي، الكل و مواد مخدر دچار خلسه مي‌شويم، مثل خودكشي مي‌ماند. منتهی لحظاتي خودكشي مي‌كنيم كه نباشيم. از خودمان فرار مي‌كنيم. از زندان‌هايي با برج و باروهاي بلند مي‌گريزيم. از حكومت، جامعه، قوانين و مقررات فرار مي‌كنيم.

اين فرارها ما را به جايي نمي‌رساند. اگر به جاي خودكشي از خودمان هجرت كرديم، اگر از حكومت و جامعه هجرت كرديم، اگر از پشت ديوارها و باروهاي فيزيكي هجرت كرديم، ما مهاجريم. فكر مي‌كردم با توجه به اهميتي كه هجرت دارد چرا به عنوان يكي از اصول دين يا يكي از فروع دين نيامده است. ديدم كه اگر در نماز هجرت نباشد نماز نيست. اگر در روزه هجرت نباشد روزه نيست. اگر در حج تمرين زندگي هاجري نباشد حج نيست. اگر در جهاد هجرت نباشد جهاد نيست. اگر در خمس و زكات هجرت نباشد خمس و زكات نيست. اگر در امر به معروف و نهي از منكر هجرت نباشد امر به معروف و نهي از منكر نيست. اگر در تولّي و تبرّي هم هجرت نباشد تولّي و تبرّي نيست. پس راه حل معزلات سه گانه‌اي كه در 81 قسمت سريال "فرار از زندان" آمده است، يك نسخه بيشتر ندارد. آن جايگزيني هجرت با فرار است. ما ادبيات هجرت داريم نه ادبيات فرار. از مولوي، حافظ، سعدي، سنايي، عطار، نظامي گنجوي گرفته تا اندلس و شمال آفريقا فصوص‌‌الحكمي كه حكيم بزرگ محي‌الدين عربي نگاشته است و سايرين يك فصل را بيشتر مدنظر قرار نداده‌اند، آن هم هجرت است.

ما بايد به جاي فرار، "هجرت" كنيم. اگر اين را برنتافتيم قطعاً ره‌آورد و پيام مناسبي براي جامعه بشري نداريم. اين از انسان آزاده به دور كه بر گمراهي ديگران بيفزايد

خطر عربها در برنامه سازی برای بچه های ما

دنیای جدید فضای جدید را به بچه ها نشان می دهد که در آثار مربوط به بچه ها باید این فضا به نمایش گذاشته شود.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، محمد مسلمی برنامه ساز کودک و نوجوان که برنامه "فیتیله ...." را جمعه ها برای کودکان روی آنتن دارد با بیان اینکه، در حال حاضر کشورهای عربی برای ما برنامه می سازند و از این طریق ذهن کودک ما را منحرف می کنند، چون دارند نام خلیج عربی را ترویج می کنند، گفته است: 
 
خطر ماهواره بسیار اهمیت دارد.اگر شبکه کودک فارسی هم مانند شبکه "فارسی 1"راه اندازی شود خطر بزرگی برنامه سازان کشور را تهدید می کند.

مسلمی اضافه کرد:کودکان ما مدتهاست که جذب سی دی و دی وی دی های کارتونی شده اند، بنابراین نسل بعدی را که از تلفنهای ماهواره ای برخوردارند نمی توان مهار کرد.

به نظر من تا حدی هم نویسنده ها و شاعرها مقصر هستند. سطح کیفی داستان ها و شعرهای کودکان مدرن امروز با گذشته باید متفاوت باشد.

مسلمی در  گفتگو با سروش در ادامه گفته است: ما باید از خود بپرسیم که برای مخاطب امروزی چه کرده ایم.آثار مخرب این نوشته ها در برنامه های کودک به چشم می خورد.نباید برای کودکان مسائلی را به نمایش گذاشت و یا از موضوعاتی سخن گفت که او مدتهاست آنها را پشت سر گذاشته است. 

وی در ادامه عنوان کرد: قبل از هر چیز در برنامه سازی کودک و نوجوان باید به غنی کردن فرهنگ پرداخت تا هیچ شبکه خارجی نتواند در آن رخنه کند.

جابجایی بازیگران سینما تئاتر نشانه چیست ؟

عزت الله انتظامی، علی نصیریان، رضا کیانیان، پرویز پرستویی و ...از بزرگان سینمای حال حاضر کشور هستند که سالیا پیش و در اوان جوانی آغاز فعالیت خود را از روی صحنه های تئاتر و به قول خودمانی با خاک صحنه خوردن، آنقدر تجربه کسب کردند تا علاوه بر رونق گیشه های تئاتر و صحنه های تئاتر، حرف اول سینما در هنر و گاها فروش در اختیار این هنرمندان باشد.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، اگر چه ساز و کار انتخاب هنرپیشه برای حضور در عرصه بازیگری در سینمای ایران چندی است تغییر کرده و به گفته برخی از بازیگران،پول،پارتی و زیبایی حرف اول را می زند، چندی است ساز و کار حضور بازیگران در عرصه تئاتر نیز در حال تغییر است.

اگر چه تجربه بازیگری در عرصه تئاتر می تواند در  رشد سینمای کشور نیز کمک کند، اما حضور ستاره های سینما در عرصه تئاتر علیرغم نکات قابل توجهی که در پی دارد، خطراتی را نیز متوجه تئاتر می کند.

در همین راستا باید گفت که سال گذشته در اقدامی قابل توجه بازیگر مرد اول جشنواره فیلم فجر یعنی محسن تنابنده از عرصه تئاتر به سینما رفته و بازیگر اول زن این جشنواره یعنی نگار جواهریان نیز از همین عرصه وارد سینما شد.

قطعا ورود بازیگران خاک صحنه خورده و با تجربه تئاتر، می تواند در ارتقا عرصه بازیگری سینما کمک شایانی را داشته باشد.
 
اما در عرصه تئاتر چه اتفاقی افتاده است:

ورود بازیگران و ستاره های سینما به عرصه تئاتر که با هدف رونق گیشه تئاتر اتفاق می افتد، در آینده ای نه چندان دور می تواند فرصت را از بازیگران جوان و با استعداد تئاتر گرفته تا تنها فرصت برای بروز خلاقیتها و رشد علاقمندان و مستعدان تئاتر که آیندگان سینمای کشور هستند، در دستان ستاره هایی باشد که در حال حاضر  روی پرده های سینماها در حال تجربه بازیگری هستند!
 
  حضور این ستاره ها در صحنه های تئاتر منجر به افزایش قیمت بلیط تئاتر تا سقف 20 هزار تومان هم شده است، حال جای سئوال است که 20 هزار تومان برای دیدن ستاره های محبوب پرداخت می شود یا برای دیدن تئاتر؟
 
رشد چهره سالاری در سالن های تئاتر نه تنها می تواند منجر به خانه نشینی بازیگران توانا و غیر چهره تئاتر شود بلکه باعث ورود آنها به عرصه تلویزیون آنهم در نقشهای سوم و چهارم و .... خواهد شد تا به بهانه کسب در آمد برای امرار معاش خود، فرمانبردار بازیگرانی باشند که متوسل به چهره و پول وارد وادی سینما و تلویزیون شده اند.

 و در آینده ای نزدیک همین بازیگران متوسل به زیبایی، به مدد امکانات دولتی به چهره هایی تبدیل شوند که بدون تجربه و توانایی در عرصه های تئاتر جولان دهند!

فتحی در سینما موفق نبوده است

يك منتقد با بيان اينكه «حسن فتحي» با سه فيلمي كه در سينما ساخته به جايي نرسيده است و در سينما توفيق دست پيدا نكرده است، گفت: برخلاف آنچه همكارانم مي‌گويند، «حسن فتحي» ادامه دهنده راه زنده ياد «علي حاتمي» نيست چرا كه سبك و سياق وي به‌شدت ايراني بود.

«محمد تقي فهيم» منتقد سينما در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد فيلم سينمايي «كيفر» ساخته حسن فتحي، اظهار داشت: ابتدا بايد به كارنامه «حسن فتحي» در تلويزيون و سينما مورد بررسي قرار داد. او توانسته در تلويزيون آثار فاخري عرضه كند كه ماندگاري زيادي دارند مانند: «شب دهم»، «مدار صفر درجه» و ... اما در آثار سينمايي متاسفانه با ساخت سه فيلم «ازدواج به سبك ايراني»، «پستچي سه بار در نمي‌زند» و «كيفر» نتوانسته آن توفيقي كه در تلويزيون داشته را در سينما تكرار كند.
وي ادامه داد: «حسن فتحي» در سينما به حاشيه‌هايي مي‌پردازد كه فكر مي‌كند اگر چنانچه زاويه اپوزويسوني به آن بدهد، فيلم‌هايش ماندگار مي‌شود اما در واقعيت اين‌طور نيست. سه فيلم سينمايي كه تا به حال «حسن فتحي» ساخته، موضوع و فضاي ملتهبي دارند كه الحق در ساختار خوب و سنجيده هستند، اما در محتوا دچار مشكل‌هاي عديده‌اي هستند و «حسن فتحي» در بخش ساختار، اگر درجه يك نباشد نمره بالاي متوسط دريافت مي‌كند.
فهيم تصريح كرد: فيلم سينمايي «كيفر» در بخش ساختاري قابل تأييد است. نوع بازي‌گيري، استفاده از موسيقي و فراز و فرود قصه و فيلمنامه‌اي كه خيلي منسجم و داراي تعليق فراوان است، از ويژگي‌هاي فيلم هستند. از ديگر محاسن «حسن فتحي» مي‌توان به نگارش متن‌هاي قوي اشاره كرد كه در اين بخش، كار او خيلي قابل تقدير است. با همه اين اوصاف، در واقع فيلم سينمايي «كيفر» در بخش موضوع و محتوا به نوعي يك توهين محسوب مي‌شود و ما آن را يك نوع انتقام بيروني‌ها از دروني‌ها مي‌توانيم نامگذاري كنيم.
او گفت: اين در حالي است كه تمام سينماگان دنيا، دنبال پيام‌ها و پندهاي اخلاقي هستند. به طور مثال مي‌توان به فيلم‌هايي اشاره كرد كه در آنها سر بي‌گناه تا تا دم دار مي‌رود اما بالاي‌دار نمي‌رود.
فهيم به فارس گفت: به نظر من، فيلم‌هاي ايراني بايد آن خصلت، منش، خلق و خوي ايراني‌ها را به نمايش بگذارد كه با ساير فيلم‌هاي دنيا تفاوتي داشته باشد و نجابت ايراني‌ها را دراماتيزه كند.
وي اظهار داشت: برخلاف آنچه همكارانم مي‌گويند، «حسن فتحي» ادامه دهنده راه زنده ياد «علي حاتمي» نيست چرا كه شادروان «علي حاتمي» در سينما به‌شدت سبك و سياق ايراني خود را داشت و در آثار او لايه‌هاي زيرين جامعه فاخر ايراني وجود داشتند اما در آثار «حسن فتحي» اين طور نيست بلكه در كارهاي او، ما نوعي نگاه عوامانه و استعماري به ايران را از سوي فيلمساز مي‌بينيم در حالي كه هنرمند وظيفه دارد اين مسئله را پالايش كند و به سمت عِرق ملي در حركت باشد.
اين منتقد ادامه داد: در فيلم سينمايي «كيفر» نسلي را مشاهده مي‌كنيم كه نسبت به ايران نگاه خودكم‌بينانه دارند و اين طور مي‌شود مصداق آورد كه ايراني‌ها هر كجاي دنيا كه مي‌روند، آنجا را به فساد مي‌كشند. در اين فيلم كشور ژاپن و مهاجرت شغلي ايرانيان به آن كشور مطرح است اما آنچه فيلم درباره اخلاق ايراني‌هاي قصه در آن سرزمين مي‌گويد، واقعيت ندارد. يعني همانقدر كه در اروپا يا آسيا يا آمريكا، مافياهاي عجيب و غريب و بحرا‌ن‌هاي اخلاقي فراوان متاثر از شرايط اقتصادي و فرهنگي وجود دارد، تمام دنيا از نظر اخلاق و باورهاي اخلاقي متأثر از ايران است و ايراني‌ها براي آنها سمبل نجابت و پاكي هستند... حال ما فيلمي ساخته‌ايم كه بر عكس اين را نشان مي‌دهد كه به نظر من، اين بي‌انصافي است.
اين منتقد سينما گفت: ما بايد پديده مهاجرت را نقد كنيم و آن را به پالايش بكشانيم اما اينگونه طرح شخصيت‌ها و روابط، ارزش اثر را كم مي‌كند.
او با تمجيد از ساخت و تصاوير فصل رينگ بوكس در اين فيلم، گفت: از نقاط مثبت اين اثر مي‌توان به استفاده خوب «حسن فتحي» از قصه‌هاي فرعي اشاره كرد. داستان‌هاي فرعي كه با لايه اصلي اثر عجين مي‌شوند.
اين منتقد در ادامه در مورد بازي‌هاي فيلم سينمايي «كيفر»، اظهار داشت: در مجموع بازي‌هاي فيلم بد نيستند. شايد به دليل اين كه «حسن فتحي» از متني قوي برخوردار است و در اين زمينه، پتانسيل برجسته‌اي دارد، بازيگرها كاراكترها را خوب مي‌فهمند و طبعا خروجي بازيگري مثبت است.
وي اظهار داشت: در اين فيلم «مصطفي زماني» (سيامك) از فيلم «آل» ساخته بهرام بهراميان بهتر بازي كرده اما ميميك صورتش نمايشي نيست و هنوز در قالب نقش «يوسف پيامبر(ع)» مانده است اما بازي «هانيه توسلي»، «امير جعفري» و «مريلا زارعي» در «كيفر» فوق‌العاده است.
فهيم ادامه داد: نكته بعدي در بخش موسيقي است كه بايد متأثر از فضاي فيلم باشد اما در آن هم دوگانگي ديده مي‌شود و اگر منسجم‌تر و در خدمت داستان بود، عالي مي‌شد.
فهيم در ادامه به پايان بندي نه چندان مناسب فيلم سينمايي «كيفر» اشاره كرد و افزود: پايان اين فيلم در اجرا هم دچار دوگانگي است و شايد بتوان آن را يكي از سردرگم‌ترين پايان‌بندي‌هاي سينماي ايران دانست.
اين منتقد در پايان اين گفت‌و‌گو در مورد آينده كاري «حسن فتحي» نيز خاطرنشان كرد: او همچنان در تلويزيون عالي كار مي‌كند چرا كه در تلويزيون خلاقيت به خرج مي‌دهد و در ظاهري پوشيده، حرف خود را مطرح مي‌كند اما در سينما،‌وقتي نگاه او عريان مي‌شود و حالت سمبليك به خود مي‌گيرد،‌ خوب جواب نمي‌دهد.

عکس روز