یادداشت هوشنگ گلمکانی - عبور از خط قرمزها دلها را خنک و گیشه ها را آباد میکند

در دهه 1360 به فيلم‌سازان توصيه می‌شد يک دختر و پسر جوان را تنها در اتاقی نشان ندهند و آن‌ها معمولأ مکنونات قلبی‌شان را با نگاه‌های دزدکی و گذرا نشان می‌دادند. عليرضا خمسه در آپارتمان شماره 13 وقتی به خانه نامزدش رفت تا خبر خوشی به او بدهد، سر حوض و در حضور پدر دختر، هنگامی که داشت با هيجان حرف می‌زد، جمله‌ای را رو به دختر، اين جوری شروع کرد: «قربونت برم...» و از اين‌جا سرش را رو به آسمان گرفت و جمله را اين جوری تمام کرد: «...خدا!»
فروش بالای مرد عوضی بيش از آن که حاصل کارکرد عناصر و ساختار صرفأ کميک باشد (که اين هم البته در اين فروش بی‌تأثير نيست) نتيجه زمان‌سنجی مناسب سازندگانش است که توانستند به پشتوانه قدرت نهاد تهيه‌کننده فيلم (حوزه هنری)، خط‌قرمزهای موجود را چند متر عقب‌تر ببرند؛ گذشتن از خط‌قرمزها و شوخی با ارزش‌های رسمی و تابوها همواره جذابيت دارد، دل‌ها را خنک و گيشه‌ها را آباد می‌کند. مرد عوضی از جايی سر در آورد که ابتدا قرار بود مرکز صدور شعارهای رسمی و کشتزار توليد و اشاعه آثار ارزشی باشد، اما آن‌ها با درک نيازهای گوناگون زمانه، ناگهان چند قدم هم از ديگران (آن‌هايی که داعيه ارزش‌ها را نداشتند) در زمينه تابوشکنی جلوتر رفتند. ديدار و آدم‌برفی چند سال در توقيف ماند و بالاخره پس از «دوم خرداد» روی پرده رفتند. يکی از همان نشانه‌های درک نيازها، ايجاد مدرسه کارگاهی فيلم‌نامه‌نويسی در حوزه هنری بود و فيلم‌نامه مرد عوضی هم فراورده اين کارگاه است. مديريت جسور حوزه نيز که با وجود توقيف فيلم‌هايش هيچ‌گاه عقب ننشست، با تحولاتی که در عرصه سياست افتاد و تأثير بلافاصله‌اش را در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی گذاشت، در ادامه سياست‌ها و نگرشی که منجر به توليد آدم‌برفی شده بود، دست به کار ساخت مرد عوضی شد، در حالی که جريان رايج سينمای ايران در دوسه سال اول آغاز موج دوم خرداد، در اختيار فيلم‌های افشاگر سياسی بود؛ موجی که آغازگرش آژانس شيشه‌ای بود و در اين دوره کوتاه هم چنين فيلم‌هايی خوب می‌فروخت. جامعه ايران، پيچيده و غيرقابل پيش‌بينی است. در آن التهاب‌های سياسی و رواج موج فيلم‌های افشاگر و معترض و منتقد اجتماعی و سياسی، کسانی دريافتند که چيزهايی در زير نهفته و اين جامعه ملتهب، نيازهای ديگری هم دارد. زيرا می‌ديدند که در همان زمان، و در کشاکش بحران‌های سياسی (که نيازی به فهرست کردن آن‌ها نيست)، مثلأ چه‌قدر رستوران جديد و مکان‌های تفريحی باز شد، يا در عرصه‌ای نزديک‌تر، نمايش‌های عامه‌پسند (به‌اصطلاح لاله‌زاری) در سالن‌هايی که به طور سنتی تئاتر خوانده نمی‌شدند، چه‌قدر رونق گرفت. در حالی که بدنه سينمای ايران به دنبال بهره‌برداری از موج و مـد روز (فيلم‌های تلخ و معترض اجتماعی) بود، سازندگان مرد عوضی از ظرفيت‌های بسيار سرشار اما پنهان (يا پنهان نگه‌داشته‌شده) جامعه استفاده کردند. اين طوری بود که تق سينمای جدی و معترض خيلی زود در آمد (که البته سرخوردگی عمومی از جريان دوم خرداد هم در اين امر دخيل بود) اما مرد عوضی و اسلاف و اخلافش تبديل به موج قوی‌تری شد که تا امروز ادامه دارد و تبديل به جريان اصلی سينمای ايران شده است.
شوخی است اگر بخواهيم فروش بالای مرد عوضی را فقط حاصل فرمول قديمی و موفق «جابه‌جايی» و حال‌وهوای کمدی آن بدانيم. خسرو پذيرش (مخترع يک پودر جادويی لباس‌شويی) بر اثر حادثه‌ای می‌ميرد و مغزش در کاسه سر خسرو رييس کارخانه پودر لباس‌شويی که او هم بر اثر حادثه‌ای دچار مرگ مغزی شده جای می‌گيرد. حالا اين خسرو/ داريوش با دو موقعيت و دو خانواده متفاوت روبه‌روست (از ياد نمی‌بريم که در همان سال، همين موضوع مشابه پيوند مغزی و موقعيت دوگانه زن تبديل به فيلم تلخ و عبوس ساغر شد که يک شکست مطلق بود). اين موقعيت دوگانه البته می‌تواند دست‌مايه لحظه‌های کمدی مختلفی در موارد گوناگون زندگی روزمره او بشود، اما مرکز ثقل شوخی‌های ناشی از اين موقعيت دوگانه، برخورد خسرو/ داريوش با دو همسر است که برای نخستين بار، شوخی‌هايی با مايه‌های آشکار و پنهان جنسی را وارد سينمای ايران کرد. يکی از نشانه‌های زمان‌سنجی سازندگان فيلم اين بود که مرد عوضی را بدون نمايش در جشنواره فجر، مستقيم به اکران عمومی بردند. تا پيش از سال 76، نمايش فيلم‌ها در جشنواره فجر، شرط راه يافتن به اکران عمومی بود، اما زنده‌ياد سيف‌الله داد در مسند معاون امور سينمايی، اين شرط را لغو کرد. مرد عوضی می‌توانست در جشنواره شانزدهم فجر نمايش داده شود، اما سازندگان فيلم به تجربه دريافته بودند که نمايش در جشنواره برای چنين فيلم‌های خط‌شکنی اغلب باعث ايجاد فضای جنجالی و ملتهبی می‌شود که می‌تواند منجر به مانعی برای نمايش عمومی فيلم هم بشود؛ اين تجربه‌ای بود که خود آن‌ها با ديدار و آدم‌برفی از سر گذرانده بودند. بنابر اين در آبان 77 مرد عوضی را بر پرده بردند و يادمان هست که در آن زمان، کسانی که معترضان بالقوه چنين فيلم‌هايی هستند، سرگرم ماجرای موسوم به «قتل‌های زنجيره‌ای» و پيامدهای داغ آن بودند. در چنان شرايطی، مرد عوضی در حصاری امن و بی‌دردسر نمايش موفقی داشت و تقريبأ کسی معترضش نشد.
شوخی‌های جنسی مرد عوضی در سينمای آن زمان بی‌سابقه بود. موضوع «مرد دوزنه» هنوز به اندازه سال‌های بعد در سينما و تلويزيون رايج نبود؛ ضمن اين که مردان اين جور فيلم‌ها، طبق قوانين موجود و برخلاف سينمای پيش از انقلاب، زن دوم زندگی‌شان را اگر نه به عقد رسمی با ثبت در شناسنامه، اما حتمأ به عقد شرعی درمی‌آورند و به قيد ورقه‌ای (که به‌ندرت در فيلم‌ها نشان داده می‌شود!)
به‌اصطلاح او را صيغه می‌کنند.

در فيلم‌های آقای‌هفت‌رنگ که براساس سازش (1354) ساخته شده، و در پاتو زمين نذار (براساس رقاصه شهر، 1349) دقيقأ اين تفاوت ديده می‌شود که معشوقه‌ها تبديل به همسر دوم شده‌اند، البته نه به قصد تشکيل خانواده و همسرداری، بلکه برای هوس‌بازی يا پاسخ به احساسات عاشقانه. و قطعأ با مخفی‌‌کاری و پنهان از همسر اول. اين مشروعيت بخشيدن، مقداری از خاصيت ازلی/ ابدی ميوه ممنوع و جنبه Pleasureguiltyماجرا را زايل می‌کند اما در عوض مجوز نمايش به خطر نمی‌افتد. البته در سال‌های اخير، برخی فيلم‌ها (از جمله چهارشنبه‌سوری) اين قاعده را ناديده گرفتند و از آن عبور کردند، ولی ده‌دوازده سال پيش، با آن که تازه آغاز اين موج بود، مرد عوضی به دليل منطق داستانش شرط مشروعيت را توانست ناديده بگيرد.

خسرو/ داريوش، ناخواسته صاحب دو زن شده بود (هيچ‌کدام هم بچه و به‌اصطلاح عاميانه در اين قبيل موارد، «سرخر» نداشتند!)، خودش اصرار چندان آشکاری در حفظ اين وضعيت نداشت و ضمنأ از اين شرايط بدش هم نمی‌آمد. نمايی که خسرو/ داريوش، در حالتی مستأصل و در عين حال راضی و با لبخندی محو و موذيانه، روی صندلی عقب بين دو زن ساندويچ شده، از اين حيث گوياست. کشمکش زن‌ها برای تصاحب او و با دست پس‌زدن و با پا پيش‌کشيدن های خسرو/ داريوش منجر به تعدادی شوخی شده بود که ديدن و شنيدن‌شان در سينماهای عمومی و همراه با ديگران، برای تماشاگر آن زمان تازگی داشت. معروف‌ترينِ اين شوخی‌ها تبديل شدن کلمه «پروژه» به اسم مستعار هر يک از زن‌ها بود؛ هنگامی که مرد برای خلاص شدن از سماجت‌های يکی از دو زن و ماندن پيش زن ديگر، می‌گفت در حال کار روی پروژه است.

در دهه 1360 به فيلم‌سازان توصيه می‌شد يک دختر و پسر جوان را تنها در اتاقی نشان ندهند و آن‌ها معمولأ مکنونات قلبی‌شان را با نگاه‌های دزدکی و گذرا نشان می‌دادند. عليرضا خمسه در آپارتمان شماره 13 وقتی به خانه نامزدش رفت تا خبر خوشی به او بدهد، سر حوض و در حضور پدر دختر، هنگامی که داشت با هيجان حرف می‌زد، جمله‌ای را رو به دختر، اين جوری شروع کرد: «قربونت برم...» و از اين‌جا سرش را رو به آسمان گرفت و جمله را اين جوری تمام کرد: «...خدا!» اين‌ها ترفندهای آن زمان بود، به همين دليل وقتی اولين بار در هامون شنيده شد که مردی به زنی می‌گويد «دوستت دارم»، يک حادثه بود.

شرح اين تاريخچه کوتاه ابراز احساسات در سينمای ايران برای اين است که معلوم شود شوخی‌هايی که در سينمای يک کشور خيلی عادی تلقی می‌شود، چه‌گونه در تاريخ و جغرافيا و شرايطی ديگر می‌تواند فيلم‌ها را به پُرفروش‌ترين‌های سال تبديل کند.

جدا از اين قضيه و لحن و قالب کمدی مرد عوضی، ديالوگ‌های گاه لوده‌وار فيلم و بازی پرويز پرستويی هم از جاذبه‌های آن بود. ديالوگ‌های فيلم‌های سينمای ايران در دهه 60 بنا بر يک بخشنامه نانوشته اما جاری در فضا، خشک و عصاقورت‌داده بودند؛ حتی در فيلم‌های کمدی هم از مرز خاصی نمی‌شد جلوتر رفت. آدم‌برفی و مرد عوضی آن مرز را به مقدار قابل ملاحظه‌ای جابه‌جا کردند. حرف زدن لاتی و لودگی در کلام، فضای رسمی ديالوگ گفتن و سخن‌وری (يک تابوی ديگر) را شکست و تبديل شد به يک جاذبه در سينما. حالا يک دهه است که اصلأ لودگی يکی از جاذبه‌های طلايی برای گيشه شده و جالب اين که جدا از لودگی‌های روی پرده، شلختگی در ساخت و پرداخت هم يکی از شيوه‌های توليد فيلم پُرفروش شده است. به قول يکی از تهيه‌کنندگان، «هرچه الکی‌تر، پُرفروش‌تر»! پرويز پرستويی که استعداد قابل توجهی در ايفای اين گونه نقش‌ها و اجرای اين جور ديالوگ‌ها را دارد، و پيش از آن در ليلی با من است و آدم‌برفی هم آزمايش خوبی داده بود، از جمله عوامل فروش بالای مرد عوضی است. او همان‌قدر که در نقش حاج‌کاظم‌های ارزشی ته‌ريش‌دار با چشمان نمناک و پُردريغ جا افتاده، نقش آدم‌های موذی دودوزه‌باز را هم خوب بازی می‌کند.

چند سال بعد، توکيو بدون توقف (1382) با شوخی‌های آشکار و پنهان جنسی‌اش يک رکورد ديگر زد و پُرفروش‌ترين فيلم سال شد. حالا که ديگر کمدی‌های عامه‌پسند سينمای ايران پُر از اين شوخی‌هاست و اگر گذارتان به تماشاخانه‌هايی افتاده باشد که نمايش‌های کمدی عامه‌پسند به سبک «مکتب گلريز»(برابرنهادِ به‌روزشده برای سبک «لاله‌زاری») بر صحنه می‌برند و پُر از تماشاگر هيجان‌زده و راضی هستند، احتمال دارد از اين بابت چند شاخ بر کله مبارک‌تان سبز شود

بهرام عظیمی هم جهانی میشود

  • جايزه بزرگ جشنواره «دن كيشوت» كه در كشور آلمان برگزار مي‌شود، به «بهرام عظيمي» تعلق گرفت

جشنواره «دن كيشوت» با موضوع «انسان و حيوان» برپا شد و «بهرام عظيمي» اثر خود را با عنوان «جنين و زندگي» در اين جشنواره شركت داد.
همچنين «سرگي سمنديايف» از اوكراين، «داركو درجويچ» از مونته نگرو و «مورات گوك» از تركيه به ترتيب جوايز طلا، نقره و برنز اين مسابقه را از آن خود كردند.
«كارلوس ديويد فونتس» و «آرس» از كوبا لوح تقدير اين جشنواره را به خود اختصاص دادند.
اين جايزه در مجموع هفتادونهمين جايزه هنري و بيست‌ونهمين جايزه بين‌المللي عظيمي است.

سوژه ای که بدرد هیچ چیز نمیخورد

طنز
جلوگیری از گندیدن برخی از جوانان ایرانی
جوابیه - روزنامه محترمه خبر، ما و مشاوران امینمان و شاعرانمان و یاورانمان و همسایگانمان و بادمجانیان دور قابهایمان چینیانمان، هم الان در تهران بدین‌ نتیجه افکارمان منتج گردیدیم که این جوابیه را از خودمان صادر نموده بدهیم دستور بدهند چاپ کنید.

دیروز خامدستی مغرض خنج بر چهر پرمهر ماه منظر از هر نظر طرح ما کشیده و از حریم حیا پا کشیده و برای دشمنان هورا کشیده و از فراز بروج دروج پراکنده است بوده باشد می‌باشد شد گردید. وی قدر استاد ندانسته و به نهجی ناشایسته آنچه نباید بایسته را شکسته بسته به هم بسته و روی استاد خسته که البت شکر خورده از دسته.

طرف عوض دُر خزف سفته و گفته که چرا رونمایی می‌گردد خواهد است از مدل مو. در جواب حرف بی‌حساب این خامدست لاکتاب باید فرمود: اخوی مگر نخوانده‌ای به دو اوین‌های گذشتگان که: ماهی از سر گَنده گردد، نی زِدُم؟!

اگر اهل شباب این مرز و بوم فیروزه‌فام از سر بگندند آبش به آسیاب ایرانیان می‌ریخته شود است تا فارسی وانیان؟ ای دیو دروج دم درکش و بدان که می‌دهیم چوب در آستین‌ت کنند که در آن صورت ساده نمی‌توانی زیست و نخواهی فهمید کار کیست و اگر هم بتوانی زیست واقعاً با آن وضع نام آن زیست زندگی‌ست؟ حقا که نیست. ضمناً می‌دانی که منظور از آستین چیست؟ حواست جمع باشد است بود باشد می‌باشد گردد، از بس که ما باسواد می‌باشیم است بوده گردیده شده باشد.

والسلام

شد تمام

این کلام

***

به محض وصول نامه فوقانی فی‌الفور متحول شدم. لذا به سرعت سراغ خبرگزاری مهر رفتم و عکس‌های رونمایی مدل‌های موی سر مورد تأیید را برداشتم تا برایتان چاپ کنم. ضمناً عکس‌های دیروز اساساً تکذیب می‌شود.

 

مدل موی ایرانی رونمایی



بانوی ایرانی حین رونمایی از موی ایرانی. خود ایشان هم هیجان زده و ذوق‌زده است. در این لحظه بزرگ تاریخی همگان ذوق‌ کرده باید گردد.


مدل موی ایرانی رونمایی




دست بانوی ایرانی در حال نشان دادن موی ایرانی. این لحظه باشکوه را به طور کلی به همه تبریک عرض باید گردد.



 

مدل موی ایرانی رونمایی







بانوی ایرانی شادمان از نمایش موی ایرانی که اصلاح باید گردد.


مدل موی ایرانی رونمایی






1- جوان ناهنجار در حال بهنجار کردن.

2- جوان ناهنجار سابق و بهنجار کنونی که همه جوانان مثل وی اصلاح باید گردد.




 

مدل موی ایرانی رونمایی







1- همان

2- همان

3- سر جوان الگوی جدول‌بندی شده ایرانی از بابت مو به طور کلی در بدن که امید است همه مانند او تغییر و جدول‌بندی باید گردد.



مدل موی ایرانی رونمایی







این است رسیدن به لحظات بزرگ و باشکوه که تکرار باید گردد

سینما وسیله دیپلماسی فشار  آمریکا

فارس: يك منبع آگاه در ستاد نيروهاي آمريكايي در بگرام از تلاش آمريكا و انگليس براي ساخت فيلمي جعلي در زمينه دخالت ايران در درگيري‌هاي افغانستان خبر داد.

اين منبع كه خواست نامش فاش نشود به "پرس تي‌وي " گفت كه تيمي متشكل از ماموران اطلاعاتي آمريكا و انگليس مشغول ساخت فيلمي جعلي هستند كه در آن نيروهاي ايراني در حال تحويل سلاح و مهمات به مخالفان دولت افغانستان نشان داده مي‌شوند.

بر پايه اين گزارش، اين گروه اطلاعاتي يكي از تدوين‌گران برجسته و حرفه‌اي آمريكايي در زمينه مونتاژ و تدوين رايانه‌اي مهارت را براي اين كار به مشاوره گرفته‌اند.

فناوري رايانه‌اي به گونه‌اي در اين فيلم به كار رفته است كه در بيشتر بخش‌هاي فيلم وانمود شود كه فيلم‌برداري به وسيله ماهواره يا هواپيماي جاسوسي انجام شده است.

به گفته اين منبع خبري مراحل مربوط به فيلمبرداري و ساخت سكانس‌هاي اين فيلم به اتمام رسيده است و هم‌اكنون دست اندركاران مشغول تدوين آن هستند.

اين خبر در حالي منتشر مي‌شود كه ماه گذشته ميلادي(ژوئن) براي آمريكا و متحدانش پرتلفات‌ترين ماه از زمان تهاجم به افغانستان در سال 2001 بوده است.

به نظر مي‌رسد دولت‌هاي آمريكا و انگليس در تلاش هستند با متهم كردن ايران فشار افكار عمومي ملت‌هاي خود و جهان را بر خود كاهش دهند و زمينه را براي فشار بيشتر به تهران فراهم كنند.

انگليس و آمريكا در حالي در تلاش‌ هستند كه ايران را به خاطر مشكلات خود در افغانستان متهم كه گزارش‌هاي مقام‌هاي افغانستان و همچنين مراكز پژوهشي اين دو كشور حكايت از ارتباط مخفيانه و تباني طالبان با نظاميان انگليسي و آمريكايي دارد.

بر پايه گزارش‌هاي متعدد برخي از فرماندهان طالبان و از جمله ملاعمر سركرده اين گروه در پاكستان حضور دارند.

بيشتر مردم انگليس و آمريكا به علت تلفات و هزينه‌هاي سنگين به صورت روزافزوني با حضور نظامي در افغانستان مخالفت نشان مي‌‌كنند.

در همين حال، "باراك اوباما " رئيس جمهور آمريكا به تازگي ژنرال "استنلي مك‌كريستال " فرمانده نظاميان اين كشور در افغانستان را به دليل مصاحبه جنجالي وي بركنار و ديويد پترائوس را جايگزين وي كرد.

مك‌كريستال در مصاحبه با مجله رولينگ استون ضمن انتقاد و تمسخر سياست‌هاي كاخ سفيد شكست آمريكا را در افغانستان پيش‌بيني كرده بود و "كارل ايكنبري " سفير واشنگتن در كابل را به خيانت متهم كرده بود

تلویزیونی ها چشم به اسکار دارند

بازیگران تازه‌کار و کهنه‌کار چشم‌انتظار دیدن نام خود در میان نامزدهای شصت و دومین دوره جوایز امی ساعات پربیننده هستند که از آن به عنوان اسکار تلویزیونی یاد می‌شود.

به گزارش خبرآنلاین، پتانسیل‌های تازه‌وارد چون جینی لینچ بازیگر سریال «گِلی» و سوفیا ورگارا بازیگر سریال «خانواده مدرن» در کنار قدیمی‌هایی چون جولیانا مارگولیس بازیگر سریال «همسر خوب» و ادی فالکو بازیگر سریال محبوب سال‌های گذشته یعنی «خانواده سوپرانو» - که در سریال جدید «پرستار جکی» در نقش پرستار دلسوزی که معتاد است درخشیده - باید با بازیگران سریال‌های محبوب جوایز امی یعنی سریال کمدی «30 راک»، مجموعه داستانی «مردان خشن» و «هاوس» رقابت کنند.

نامزدهای شصت و دومین دوره جوایز امی که آکادمی هنر و علوم تلویزیونی آن را برگزار می‌کند پنجشنبه این هفته اعلام و برندگان روز 29 اوت در لس‌آنجلس معرفی می‌شوند. جیمی فالون مجری مراسم جوایز امی امسال است.

دست‌اندرکاران تلویزیون امیدوارند معرفی نامزدها خونی تازه و هیجان جدید به این عرصه که در چند سال اخیر بینندگانش رو به کاهش بوده تزریق کند. در سال 2009 سریال «مردان خشن» برای دومین سال پیاپی بهترین سریال داستانی و «30 راک» بهترین سریال کمدی برای سومین سال پیاپی معرفی شدند.

تام اونیل، روزنامه‌نگار معروف سایت انولوپ در این زمینه گفت:«امسال دو رقیب جدید در رشته سریال کمدی داریم، «گلی» محصول شبکه فاکس و «خانواه مدرن» محصول شبکه ای‌بی‌سی. این دو امی را احیا می‌کنند و هر دو برای پیروزی بخت زیادی دارند.»

در رشته بهترین مجموعه داستانی، «مردان خشن» که از شبکه کابلی ای‌ام‌سی پخش می‌شود باید با سریال دادگاهی «همسر خوب» از شبکه سی‌بی‌اس که یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های فصل بود و آمار ثابت بینندگانش به 13 میلیون نفر می‌رسید و همچنین سریال «پسران هرج و مرج» که داستان گروهی موتورسوار یاغی محصول شبکه اف‌ایکس است، رقابت کند.

مارگولیس که پیشتر در سریال بیمارستانی «ER» نقش پرستار هاتاوی را بازی می‌کرد اصلی‌ترین بخت رشته بهترین بازیگر زن است، او در سریال «همسر خوب» نقش همسر بی‌احساس وکیلی را بازی می‌کند که از کار برکنار شده است. او اواخر پارسال جایزه بهترین بازیگر زن را از گلدن گلوب و سندیکای بازیگران تلویزیون دریافت کرد.

کتی سیگال، بازیگری که پیشتر در سریال «مزدوج...و بچه‌دار» بازی کرده بود امسال با بازی در نقش مادرسالاری به نام جما تلر مورو در سریال «پسران هرج و مرج» حتما جایی در میان نامزدها دارد.

سریال علمی تخیلی «لاست» محصول شبکه ای‌بی‌سی به احتمال بسیار زیاد برای فصل آخر پرهیجانش در چند رشته نامزد شود. همچنین بازی مایکل سی.هال در سریال جنایی «دکستر» محصول شبکه شوتایم در نقش متخصص امور جنایی که شب‌ها به قاتلی زنجیره‌ای بدل می‌شود جدی‌ترین رقیب برایان کرنستون از سریال «بدبیاری» است که دو سال پیاپی برنده جایزه بهترین بازیگر مرد امی شده است.

دو نسخه متفاوت جی لنو و کنان اوبرایان از مجموعه «برنامه امشب» در میان فهرست برگزارکنندگان امی هستند و شاید بالاخره جنگ دیوانه‌وار برنامه مصاحبه آخر شب شبکه ان‌بی‌سی پایان یابد.

شبکه شوتایم با سریال‌هایی که بخت بالایی در میان نامزدها دارند، مجموعه‌هایی چون «پرستار جکی» و «ایالات متحده تارا» با بازی تونی کولت که پیشتر برنده جایزه امی شده و داستان زنی با چند شخصیت متفاوت را روایت می‌کند احتمالا رقیب جدی شبکه اچ‌بی‌او در رکورد تعداد نامزدی است.

انتظار می‌رود شبکه اچ‌بی‌او با فیلم تلویزیونی «شما جک را نمی‌شناسید» با بازی آل پاچینو و سریال کوتاه «اقیانوس آرام» درمورد جنگ دوم جهانی و سریال «ترمی» که داستانش در روزهای پس از توفان کاترینا می‌گذرد نه تنها در میان نامزدها بدرخشد بلکه شبی به یادماندنی در مراسم معرفی برندگان داشته باشد.

رویترز / 5 ژوئیه / ترجمه: حسین عیدی‌زاده

مورد توجه خانه سینما

مهين شهابي(بازيگر پيشكسوت سينمايي ايران) از نيمه دوم فروردين ماه سال 89 به دليل تومور مغزي در بيمارستان پارس بستري است اما تاكنون هيچ مسئولي از وزارت ارشاد و خانه سينما به ديدن وي نرفته است.
امير اعلايي(نوه مهين‌ شهابي) در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، با اعلام اين مطلب افزود: در طي مدت بيش از 90 روزي كه مهين شهابي در بيمارستان پارس بستري است فقط يكي از معاونان رئيس صدا و سيما و همچنين ايرج راد مديرعامل خانه تئاتر به ديدن وي آمدند.
وي ادامه داد: صدا و سيما با ارائه يك معرفي‌نامه تمامي هزينه‌هاي تخت و اتاق وي را متقبل شده و ما فقط داروهاي خاصي را كه در بيمارستان موجود نباشد؛ تهيه مي‌كنيم.
اعلايي ادامه داد: در طي اين مدت به جز چند نفر از هنرمندان، هيچ‌كدام از مسئولان وزارت ارشاد يا خانه سينما به ديدن وي نيامده‌اند.
وي درباره حال فعلي شهابي گفت: هم‌اكنون ايشان به صورت مداوم خواب هستند اما قواي حسي ايشان كار مي‌كند و به محرك‌ها پاسخ مي‌دهد. تغذيه وي از طريق لوله‌هاي مخصوص انجام مي‌گيرد.
مهين شهابي بازيگر 73 ساله سينما و تئاتر ايران از نيمه دوم فروردين ماه به دليل بيماري تومور مغزي در بيمارستان پارس بستري است

موضوع برای فیلم سینمایی

 نماینده مردم نائین گفته است: در دهه چهارم انقلاب اسلامي پديده زشت و شوم مفاسد اقتصادي، رانت‌طلبي و ويژه‌خواري مانع بزرگ عدالت و پيشرفت است بر اين اساس برخورد قاطع هر سه قوه به ويژه قوه قضائيه مورد انتظار تمام دلسوزان نظام است.

او ادامه داد: مبارزه ريشه‌اي با مفاسد اقتصادي، پولشويي و در يك كلام عمل به فرمان 8 ماده‌اي‌‌ مقام معظم‌ رهبري نسخه شفا بخش براي ايران اسلامي است.

حسيني با بيان اينكه هيچ كس از حساب كشي در نظام اسلامي معاف نيست افزود: بايد در عملياتي كردن آرمان امام (ره) و رهبر معظم انقلاب به دانه درشت‌ها و ريشه‌ها پرداخت؛ همچنين حضور نرم افزاري آقازاده‌ها و آقا داماد‌ها در اقتصاد زير زميني و ويژه خواري يكي از چالش هاي جدي بر سر راه عدالت در جامعه اسلامي ما است.

خواننده ای که با سیندرلا جاودانه شد و  رفت

 «ايلنه وودز»، دوبلور صداي شخصيت‌ «سيندرلا»، در سن 81 سالگي درگذشت.

به گزارش  روزنامه واشنگتن پست، «ايلنه وودز» كه در سال 1950 در انيميشن «سيندرلا» محصول كمپاني «والت ديزني» به جاي شخصيت «سيندرلا» صحبت كرده بود پنج روز پيش در يك مركز توانبخشي در سن 81 سالگي درگذشت.
«وودز» كه شغل اصلي‌اش خوانندگي بود، سال‌هاي اخير از بيماري آلزايمر رنج مي‌‌برد.
او در خاطرات خود مي‌نويسد: زماني كه بسيار جوان بودم و در راديو كار مي‌كرد، روزي از طرف كمپاني «والت ديزني» از من براي يك مصاحبه حضوري دعوت كردند و آنجا بود كه از من پرسيدند كه آيا دوست داري سيندرلا باشي؟ من آن موقع نمي‌دانستم كه بيش از 300 خواننده متقاضي صداپيشگي به جاي اين نقش‌اند. 
«ايلنه وودز» با نام اصلي «ژاكلين راث وودز» 5 مارس سال 1929 متولد شد، او هميشه آرزو داشت تا معلم شود ولي به اصرار مادرش وارد عرصه موسيقي شد.

لذت از سینمای ایران رخت بربسته

علی اناری: واقعیت این است که ایرانی‌ها مدت‌هاست سینما را به مانند بسیاری دیگر از کالاهای فرهنگی از سبد خرید خود حذف کرده‌ و سینما رفتن را به بایگانی خاطره‌ها سپرده‌اند. این حذف زمانی که به گذشته نه چندان دور می‌نگریم بیشتر به چشم می‌آید زیرا در این نگاه به پشت سر متوجه می‌شویم این قهر با سینما از ابتدا موضوعیت نداشته و تنها در گذر زمان به این شکلی که امروز با آن مواجه هستیم، درآمده است.

وصف صف‌های بی‌انتها و طولانی مقابل گیشه سینماها را امروز تنها می‌توان از میان انبوه خاطرات عزیز و تکرار ناشدنی جوانان دهه شصت استخراج کرد و ملاحظه آمار فروش فیلم‌هایی چون «عقاب‌ها» با 9 میلیون مخاطب یا «کانی‌مانگا» با چیزی نزدیک به 6 میلیون مخاطب، امروز چون افسانه‌ای باورنکردنی در برابر ما خودنمایی می‌کند.

این میان و در بحبوحه بحران مخاطب و گریز مردم از سالن‌های سینمایی اتفاقاتی از جنس جام جهانی فوتبال هم کمک می‌کنند تا مخاطبی که در حالت عادی هزاران عذر و بهانه‌ موجه و ناموجه برای نرفتن به سینما در جیب دارد، دستاویزی معقول و کارساز جهت توجیه این قهر فرهنگی برای خود یافته و به مدد آن بر این قهر دیرینه اصرار ورزد.

حق با تماشاگر است
سیروس تسلیمی، تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویس در گفت و گو با «خبر»، گستردگی محدودیت‌ها و روشن نبودن خطوط قرمز را از جمله دلایل افت کیفی فیلم‌های ایرانی عنوان کرد و گفت: «از ابتدای انقلاب محدوده‌ای به عنوان خط قرمز برای سینمای ایران تعیین شد که گستره این محدوده از سوژه فیلمنامه‌ها تا فیزیک بازیگرها را در بر می‌گرفت. متأسفانه به جز زمان مدیریت آقای رضاداد که خیلی هم کوتاه بود باقی مدیران سینمایی علاوه بر رعایت این خطوط قرمز، محدوده آن را بر اساس سلائق شخصی‌شان گسترش دادند.»

تسلیمی در ادامه افزود: «در طول این مدت با پازل‌های محدودی که سینماگران ما برای ترسیم یک قصه و فیلمنامه در اختیار داشتند هزاران فیلم سینمایی و تله ‌فیلم و سریال تلویزیونی ساخته شد و امروز سینمای ما به نوعی از آن نو‌آوری و ابتکاری که لازمه داشتن یک سینمای پیشرو در دنیاست خالی شده است.»

تسلیمی با اشاره به یک نمونه موفق عبور از خطوط قرمز در سینمای ایران اظهار داشت: «شاید برخی پیش کشیدن موضوع خطوط قرمز در مقوله ریزش مخاطب سینمای ایران را بحثی انحرافی بدانند اما فیلم «اخراجی‌‍‌ها»، فارغ از بحث‌های کیفی می‌تواند مثال خوبی بر این ادعا باشد. مسعود ده‌نمکی به دلیل شرایط ویژه‌ای که داشت توانست این محدوده خط قرمز را تا حدودی پشت سر بگذارد و خب همه دیدیم که تماشاگران سینمای ایران چه استقبالی از این دو فیلم به عمل آوردند.»

تهیه‌کننده «میکس» با بیان این مطلب که امروز سینمای ایران به لحاظ محتوایی همانند چاهی است که آبی در آن باقی نمانده و طبیعتاً دلو انداختن در این چاه به نتیجه‌ درخوری منتهی نخواهد شد، گفت: «امروز سینمای آمریکا با وجود همه آزادی‌های محتوایی و دست باز هنرمندان در انتخاب سوژه‌ها، برای پرهیز از مصیبت تکرار، ارتقای تکنولوژیک سینمایی را به عنوان راه‌حلی مؤثر در نظر گرفته و در ادامه به فیلمی مانند «آواتار» می‌رسد. اینجا داستان‌های ذهنی، تخیلی و فضایی با کمک تکنولوژی سه بعدی به کمک سینمای آمریکا می‌آید تا این صنعت را از ورطه تکرار سوژه‌ها برهاند.»

وی افزود: «وقتی سینمای امریکا با وجود همه آزادی‌هایی که در اختیار دارد به فقر سوژه می‌‌‍رسد، بیان این واقعیت که سینمای ما - با وجود همه محدودیت‌هایی که با آن دست به گریبان است - امروز دیگر چیزی برای عرضه به مخاطب خود ندارد ادعای گزافی نمی‌تواند باشد.»

تهیه‌کننده «پرنده کوچک خوشبختی»، بی‌انگیزه‌ شدن تماشاگران سینمای ایران برای حضور در سالن‌های سینما را امری قابل درک دانست و اظهار داشت: «متأسفانه به لحاظ تکنولوژیک در سطحی نیستیم که مانند سینمای آمریکا به راه‌های میان‌بری همچون «آواتار» بیندیشیم. نتیجه اینکه تماشاگر ما برای دیدن فیلم جدیدی که روی پرده آمده هیچ انگیزه‌ای ندارد چون به شکل ناخوداگاه می‌داند قرار نیست موضوع تازه‌ای برایش طرح کنند.»

تسلیمی با مقایسه وضعیت نشر کتاب در کشور با شرایط تولید فیلم و نگاهی که مخاطب به این دو کالای فرهنگی دارد گفت: «متأسفانه بلایی که در این مدت سر کتاب آمد به نوعی در سینما بازتولید شد. زمانی به دلیل توقیف پی در پی کتاب‌ها، کار به جایی رسیدکه اگر کتابی جدید به چاپ می‌رسیدکسی رغبتی به خریدن و خواندن آن نداشت چون فرض بر این بود کتاب فوق تا سر حد امکان سانسور شده است که توانسته اجازه نشر بگیرد. امروز هم فرض مخاطب بر این است فیلم‌های روی پرده بعد از گذر از انواع و اقسام فیلترها چیزی خاصی برای نشان دادن ندارند زیرا اگر داشتند به راحتی اکران نمی‌‍شدند.»

تسلیمی در انتها با تاکید دوباره بر فقر محتوایی سینمای ایران در سال‌های اخیر اظهار داشت: «برای جذب مخاطبان به سالن‌های سینما لازم است حیطه محتوایی و نمایشی ما گسترده‌تر شود. هر راه حلی غیر از این تنها مسکنی موقتی خواهد بود که پس از گذشت اندک زمانی بی‌اثر بودنش نمایان شده و همه چیز را به روز اول باز خواهد گرداند.»

مشکل فقط متوجه فیلم‌ها نیست
شاهرخ دولکو، کارگردان سینما و تلویزیون بحث ریزش مخاطب در سینمای ایران را معضلی فرهنگی و اجتماعی خواند که دلایل وقوعش به یک مورد واحد محدود نمی‌شود. او در این خصوص به «خبر» گفت: «مجموعه‌ای از عوامل در این قضیه دخیل هستند و اتفاقاً همگی روی هم تأثیر می‌گذارند. مشکلات و کمبودهای سخت افزاری را باید جزو دلایل قدیمی‌تر این معضل به حساب بیاوریم. کمبود سالن‌های سینما، کیفیت پایین سینماهای فعلی و گران بودن بلیت سینما از جمله مشکلاتی هستند که هرکدام‌شان به تنهایی برای منصرف شدن یک مخاطب از مراجعه به سینما کفایت می‌کند.»

وای افزود: «از طرف دیگر ما در زمینه پخش، نمایش و اصولاً بعد فنی اکران فیلم‌ها هم دچار مشکل هستیم. به عقیده من فیلم دیدن در برخی سالن‌های سینما نوعی توهین مستقیم به مخاطب است. صندلی‌های خراب، آپارات‌های قدیمی که هیچ رنگ و نوری را به شکل واقعی خود منعکس نمی‌کنند، سیستم‌های صوتی مستعمل به علاوه رفتار نامناسب کارکنان سینما از جمله کمبودهای سینمای ایران در عرصه اکران و نمایش است.»

دولکو در ادامه با وارد دانستن بحث افول سینمای ایران در زمینه محتوا و داستان طی سال‌های اخیر اظهار داشت: «اما بحث جدیدتر و البته درست‌تر در زمینه چرایی و چگونگی ریزش مخاطب سینمای ایران به موضوع افول سینمای ایران برمی‌گردد. سینمای ایران امروز چه به لحظ ساختاری چه به لحاظ تنوع موضوع و ایده در دوران رکود خود به سر می‌برد. تماشاگری که به ماهواره، دی‌وی‌دی فیلم‌های روز دنیا و اینترنت دسترسی دارد، با توجه به قدرت مقایسه‌ای که این امکانات به او داده‌اند، ترجیح می‌دهد به سمت فیلم‌های ایرانی نرود.»

نویسنده «خواب لیلا» با تاکید مجدد بر مؤثر بودن کمبودهای سخت‌افزاری در بحث ریزش مخاطب گفت: «نباید بخش کمبودهای سخت‌افزاری را فراموش نکنیم. بسیاری از فیلم‌های ما در سالن‌های سینما مورد بی‌توجهی مخاطب سینما قرار می‌گیرند اما از همین فیلم‌ها در شبکه نمایش خانگی استقبال می‌شود. این نشان می‌دهد که مشکل فقط به خود فیلم‌ها برنمی‌گردد.»

وی در ادامه افزود: «وقتی سالن‌های سینمای ما مطلوب نیست، هنگامی که یک خانواده چهار نفری باید بیش از دوازده هزار تومان پول بابت بلیت یک فیلم بدهد، زمانی که اطراف ساختمان سینما جای پارک برای اتومبیل شما وجود ندارد، بهترین نتیجه و بهترین کار این است که قید سینما رفتن را زده و با خرید یک سی‌دی 1500 تومانی، در خانه و کنار اعضای خانواده به تماشای فیلم مورد علاقه بنشینید.»

دولکو توجه ویژه و همزمان به مشکلات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری سینمای ایران را تنها راه برون رفت از این چرخه باطل توصیف کرد و اظهار داشت: «معضل اصلی امروز سینمای ایران معجونی از مشکلات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است. امروز به همان اندازه که سینماگران ما باید به دنبال ساختارهای نو، جذابیت‌های بصری، ایده‌های جدید و قصه‌های بهتر باشند، مسئولان و متولیان فرهنگ کشور هم باید به فکر تقویت زیرساخت‌های سینما باشند.»

وی در انتها با انتقاد از محدودیت‌ها و خط قرمزهای سلیقه‌ای در سینما گفت: «نباید از محدودیت‌هایی که خطوط قرمز تعیین و ترسیم شده برای سینما به وجود آورده‌اند به سادگی گذشت. وقتی دایره موضوعات شما تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود خود به خود تعداد زیادی قصه از دست رفته و حرام می‌شود. این درست که محدودیت موجب خلاقیت می‌شود اما این خلاقیت و تخیل هم برای خود حد و مرزی دارد. تنها نتیجه‌ای که از این محدودیت‌ها نصیب سینما می‌شود، دور باطل تکرار، تکرار و باز هم تکرار در خلق مضامین و قصه‌هاست.»

مشکل از فیلم‌هاست و نه حاشیه‌ها
محمدتقی فهیم، روزنامه‌نگار و منتقد سینما در گفت و گو با «خبر»، با اشاره به اهمیت بحث مخاطب در حوزه سینما گفت: «آن‌هایی که مطالب من را در مطبوعات و مجلات سینمایی دنبال می‌کنند می‌دانند نقطه هدف من طی چند سال گذشته و در اکثرقریب به اتفاق مصاحبه‌ها و یاداشت‌ها بحث مخاطب و اهمیت آن بوده است.»

فهیم با بیان اینکه امروز تمام ضعف‌ها و اشکالات سینمای ایران ناشی از نبود مخاطب است، مهم‌ترین دلیل خود برای دفاع از فیلم «اخراجی‌ها» را ناشی از اهمیت این مسئله و موفقیت این فیلم در عرصه جذب مخاطب عنوان کرد و اظهار داشت: «من دلیل اصلی قهر مخاطب از سینمای ایران را در خالی شدن سینمای ایران از آثار خوب می‌دانم. البته برخی دلایل دیگری برای این مسئله می‌تراشند؛ از جمله گسترش فعالیت موسسات ویدئوی خانگی، پخش سریال‌های ریز و درشت از تلویزیون و یا حتی وجود شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای، اما به نظر من هیچ کدام از این موارد دلیل اصلی و قطعی بریدن مخاطبان از سینمای ایران نیستند.»

وی افزود: «برای اثبات این ادعا کافی است نگاهی گذرا به دیگر کشورهای دنیا و تجربه‌هایی که از سر گذرانده‌اند بیاندازیم. در این کشورها انواع و اقسام تفریحات و امکانات سرگرمی برای هر قشر و هر سن و سالی، به وفور وجود دارد. مطمئناً کسی به اینکه مردم این کشورها در مقوله انتخاب نوع سرگرمی فرسنگ‌ها جلوتر از مردم ما هستند کوچکترین تردیدی وارد نمی‌سازد، اما می‌بینیم در همین کشورها سینما مخاطبان خود را تمام و کمال حفظ کرده و سینمادوستان به دلیل توجه به سایر سرگرمی‌ها سینما را فراموش نکرده‌اند.»

سردبیر مجله «پیل‌بان» در انتها کمبود سالن‌های سینما و نبود امکانات نمایشی مناسب را دلیل اصلی ریزش مخاطب سینمای ایران ندانست و گفت: «در سینمای پیش از انقلاب هم ابتدا فیلم‌ها فروش کردند و بعد از آن بود که بخش خصوصی وارد حیطه سالن‌سازی شد. نمی‌خواهم وارد این بحث شوم که اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ، اما این را می‌دانم که کلید همه این مشکلات در خود فیلم‌ها نهفته است. فیلم‌های ما مردم را راضی از سینما بیرون نمی‌فرستند و این مخاطب را برای بازگشت دوباره به سالن سینما ترغیب نمی‌کند.»

حسن فتحی نا امید از سینمای ایران

حسن فتحي(كارگردان فيلم سينمايي كيفر) با گلايه از وضعيت اكران اين فيلم گفته است:  من قصد صحبت درباره اين فيلم را نداشته‌ام زيرا معتقدم آدم زماني صحبت مي‌كند يا اعتراض مي‌كند كه اميدي به اصلاح وضعيت داشته باشد اما من امروز؛ هر اميدي به اصلاح وضعيت سينما را ازدست داده‌ام و اين صحبت‌ها؛ آخرين حرف‌هاي من درباره كيفر است و ديگر گفت‌وگو نخواهم كرد.

مدیرعامل فارابی فقدان برنامه درسینما را تایید کرد

 
سیداحمد میرعلایی، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در گفتگو با روابط عمومی یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت، انقلاب و دفاع‌مقدس گفته است:  متاسفانه ما در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی فاقد برنامه‌ریزی هستیم حتی، برخی مواقع با برخوردهای سلیقه‌ای خساراتی را به بار آورده‌ایم بنابراین اولین نکته‌ای که باید برای پویایی سینمای دفاع‌مقدس در نظر گرفت، رسیدن به وحدت نظر بین مسوولین نظامی است تا در کنار هم، پشتیبان واحدی برای سینمای دفاع‌مقدس باشند. 
 ایشان برگزاری جشنواره فیلم مقاومت را در ارتقای این سینما بسیار مهم دانسته و یادآور شده: برگزاری جشنواره می‌تواند در به روز کردن فیلم‌سازان با مخاطب تاثیرگذار باشد و اهمیت موضوع فیلم‌های دفاع‌مقدس را در میان مردم زنده نگه دارد از سوی دیگر فیلم‌سازان این عرصه در یک رقابت سالم، تشویق به تولید در این زمینه خواهند شد

فشارها جواب داد دخالت دولت دراکران منتفی شد

همايون اسعديان(كارگردان سينماي ايران) در گفتگو با خبرنگار ايلنا، با مثبت ارزيابي كردن اقدام شمقدري؛ گفت: از ابتدا نيز اجراي اين طرح اشتباه بود كه لطمات زيادي به حوزه اكران فيلم‌ها وارد مي‌كند.
كارگردان فيلم طلا و مس، با تاكيد بر اينكه دولت نبايد در حوزه اكران دخالت كند؛ گفت: دخالت دولت در حوزه اكران و در دست گرفتن شوراي صنفي نمايش؛ يكي از اشتباه‌ترين تصميمات در حوزه سينما است. ممكن است شوراي صنفي نمايش، اشكالاتي در عملكرد داشته باشد اما نبايد استقلال آن از بين برود.
اسعديان با اشاره به وضعيت سينماها در كشور گفت: سينماگران ايران بچه محصل نيستند كه نياز به مبصر داشته باشند. امروز سينماي ايران نياز به مبصر ندارد و مي‌تواند خودش را اداره كند.

قدرت ضرغامی در تشکیل یک دیدار بی نظیر

شانزدهم آبان 1388 بود که رهبر انقلاب  350 نفر از فعالان رسانه ملی را به حضور پذیرفت . این یک دیدار بی­‌سابقه بود، چنانکه رهبرانقلاب هم در ابتدای سخن خود فرمودند که تا کنون در نظیر این جلسه شرکت نکرده است. دیداری خوب و شیرین؛ شیرین مثل لیمو شیرین اعلای ایرانی که البته آخرش تلخ بود. تلخ، چون یکصد دقیقه از وقت مجلس به اهالی تلویزیون رسید و سی دقیقه به رهبر. لذا حاضران در حسرت این سخنان ماندند. خصوصاً آن چهارده توصیه­‌ای که ایشان در انتهای سخن فرمودند که یادداشت کرده بودند تا بیان کنند. اما وقت ضیق بود و مؤذن بر مناره اذان می­گفت و ما را به ملاقات خداوند فرا می­خواند. 
ضرغامی در گزارشی آمار و ارقام تولیدات رسانه ملی را ارائه کرد. از جمله اقدامات تازه‌ جناب ایشان یکی این بوده که شبکه جدیدی برای پخش فیلم و سریال به زبان عربی احداث کرده­ که تولیدات آن نیز اغلب در کشورهای عربی ساخته می‌شود. دیگر اینکه در دانشکده‌ صداو­سیما برای مقطع کارشناسی ارشد رشته‌ فیلمنامه‌­نویسی و تولید انیمیشن در تهران و قم دایر گشته است. جناب ضرغامی گویا این آمار را برای سایرحاضران و مردم ایران اعلام می­کرد چون در اواخر صحبت گفت که مشروح این گزارش را به تازگی به رهبر تقدیم کرده است و در انتهای سخن خود نیز اشاره‌­ای کرد به دشمنی برخی متحجران با صداو­سیما واظهار امیدواری کردند تا با اقدامات وحمایتهای اساتید حوزه ودانشگاه وخصوصاً رهبر معظم انقلاب آن عده از متحجران فرصت هجمه نیابند.
درهرحال این جلسه قدرت ضرغامی را در بین اهل هنر هفتم نشان داد . ضمنا فرصتی بود برای انها تا درد دل کنند مثلا یک نمونه چنین بود
 
پروانه معصومی بازیگر قدیمی سینما وتلویزیون  با اشاره به اینکه در پانزده سال اخیر در یک روستا در گیلان زندگی می­کند متذکر شد که تلویزیون بایست خود را بیشتر برای طبقات روستایی متعهد بداند. قشری که پس از کار روزانه به منزل می­‌آیند و خود را در تلویزیون غرق می­کنند و به شدت از آن تأثیر می­پذیرند، مردمی که فقط با فیلمها و سریالهای وطنی ارتباط برقرار می­کنند و تنها تفریحشان همین تلویزیون است وگرنه تهرانیها که به اندازه‌ کافی مشغولیت وسرگرمی دارند. آیا ما برای تهران برنامه می‌سازیم یا کل ایران؟ تهران سرِ ایران است ولی دارد به کلّ ایران تبدیل می­شود. آیا نمی­شود موضوع قصه­‌ها وفیلمهای شما همین طبقات روستایی باشند؟ اینها که زندگیشان این همه معنا دارد. اما برخی نویسندگان و محققان هم که می­‌آیند فقط یک شب در روستا می­‌مانند و فردا برمی­گردند و می­گویند فهمیدیم چه قصه‌ای بایست بنویسیم. این روستاییان نجیب قصه­‌های زیادی دارند که جذاب و شنیدنی است. او سپس به برخی از همسایگان خود اشاره کرد و گفت اگر آنها امشب مرا در تلویزیون بببینند فردا طور دیگری به من نگاه می­کنند چونکه به حضور شما رسیده­‌ام .

افول سینماداری در قم

خبرگزاری مهر گزارشی از سینماهای قم منتشر کرده است که قابل تامل است . دربخشی از این گزارش امده است 
نگاهی به وضعیت سینماهای فعال استان قم نشان می‌دهد از بین پنج سینمای فعال قم در گذشته هم اکنون تنها دو سینما در استان اکران فیلم دارد و بقیه یا تغییر کاربری داده یا تعطیل شده‌اند.

از میان پنج سینمای مذکور، سینما استقلال قم مدتهای مدیدی است که تعطیل شده، چراغ‌های سینمای نور نیز دو سالی است که در خاموشی به سر می‌برد و سینمای مفید نیز چند سالی می‌شود که به سالن همایش تغییر کاربری داده و ساختمان آن نیز به مؤسسه بوستان قرآن و عترت تبدیل شده است، ولی باز جای شکر دارد که سینما ونوس در ابتدای جاده قدیم اصفهان و در طول بلوار الغدیر همچنان به ساخت لاک پشتی خود مشغول است و به گفته مسئولان اداره کل ارشاد قم تا یک ماه و نیم دیگر افتتاح خواهد شد.

در این میان تنها دو سینمای تربیت، وابسته به سازمان آموزش و پرورش و سینمای شهر آفتاب تا به حال از گردونه سینماهای فعال استان خارج نشده‌اند

بداموزی برای چهره های ایران

کریستیانو رونالدو، ستاره پرتغالی دنیای فوتبال به صورت رسمی اعلام کرد که اخیرا پدر یک نوزاد شده است. این ستاره این خبر را از طریق صفحه اش در توئیتر اعلام کرد و روزنامه های اسپانیایی از جمله مارکا و آ.اس آن را بازتاب داده اند.

طبق توضیحاتی که کریس در صفحه توئیترش نوشته،تمایلی به افشای هویت مادر این نوزاد ندارد. او در این این رابطه گفت:« او و مادر نوزاد در نظر دارند تا هویت مادر این نوزاد ناشناس باقی بماند.»

در پایان نیز کریس رونالدو اعلام کرد که به حق و حقوق زندگی شخصی او و نوزادش احترام گذاشته شود

سوژه برای سینما

منحصر به فرد بودن در کشور ما تنها مختص شماره های رند نبوده و نیست بلکه نمود آن را به راحتی می توان در دیگر کالاهای مصرفی همچون اتومبیل و گوشی موبایل نیز مشاهده کرد.

گوشی های اعیانی در دست میلیاردرهای ایرانی

برخلاف تصور عموم مردم که فکر می کنند گوشی های موبایل با قیمت های بالای 500 هزار تا یک میلیون تومان جزء گرانترین گوشی ها محسوب می شود اما با سر زدن به مراکز فروش گوشی تلفن همراه می توان گوشی هایی را دید که حتی تصور قیمت 35 میلیون تومانی برای آنها محال است.
گوشی گران قیمت یک برند انگلستان بیش از انگلیس در ایران خریدار دارد

این گوشی ها که انواع و اقسام متفاوتی دارند آنقدر در میان میلیاردهای ایرانی طرفدار پیدا کرده اند که یکی از فروشندگان آنها می گوید که این گوشی های لوکس که اکثرا تولید یک کمپانی در کشور انگلستان است در ایران بیشتر از انگلستان طرفدار دارد.

به گفته فروشندگان بازار موبایل، اصلی ترین خصیصه گوشی های اعیانی، پوشش الماس گونه آنها است که توجه میلیاردرهای ایرانی را به خود جلب می کند. دانه های رنگی الماس های تعبیه شده در این گوشی های زیبا باعث شده تا کسانی که به داشتن کلکسیونی از بهترین ها علاقه وافری دارند بهای زیادی بابت آن بپردازند. همچنین سنگ هایی چون الماس، یاقوت کبود و برلیان پوشش بیشتر این گوشی ها را تشکیل می دهند.

به اعتقاد فروشندگان این گوشی های گران قیمت، تنها پولدارترین های ایران قادر به خرید چنین گوشی هایی هستند که حتی از امکانات پیشرفته ای هم بهره مند نمی برند.

گوشی های 18 تا 120 میلیون تومانی در بازار ایران

گوشی های منحصر به فرد و لوکس، اکثرا تولید کمپانی های معروفی در انگلیس و سوئد هستند و کمپانی فنلاندی نیز در این بازار با همکاری با برندهای معروف پوشاک همچون گوچی و ورساچه مدل های معدودی از این گوشی های گرانقیمت را تولید می کند.

احسان غلامپور یکی از فروشندگان گوشی های گرانقیمت در تهران در مورد بازار این گوشی ها به خبرنگار مهر گفت: در حال حاضر یک گوشی برند انگلیسی یکی از پرفروش های این بازار است که در چند مدل متفاوت در صفحه کلید فروخته می شود.

وی با بیان اینکه در ساخت این گوشی از فلز طلا یا پلاتین و جواهرات و سنگ های گرانقیمت گوناگون استفاده شده است اضافه کرد: قیمت این گوشی با توجه به جواهراتی که در آن به کار رفته است و اینکه صفحه کلید آن طلا و یا پلاتین است از 18 میلیون تومان به بالا است.

غلامپور گفت: این مدل گوشی از این کمپانی به تازگی با طراحی جدید وارد بازار ایران شده و برخلاف گوشی های قبلی که هیچگونه امکانات خاصی نداشتند از کارت حافظه و دوربین بهره می برد که این ویژگی ها توانسته نظر مشتریان زیادی را به خود جلب کند.

میزان فروش گوشیهای چند 10 میلیونی در ایران

وی که معتقد است گوشی های گرانقیمت این کمپانی انگلیسی در ایران مشتریان بیشتری نسبت به انگلستان دارد به مهر گفت: برخلاف تصور عموم که فکر می کنند گوشی های چند 10 میلیونی در ایران بازار ندارد باید گفت که شمار فروش این گوشی ها در هفته از انگشتان دو دست بیشتر است.

این فروشنده گوشی اضافه کرد: قیمت مدلهای قدیمی این برند در بازار ایران از 5 میلیون تومان به بالا است اما مدلهای جدید این برند از 18 میلیون تومان تا 50 میلیون تومان به تناسب جواهرات و طراحی آن فروخته می شود.

غلامپور با بیان اینکه حتی گوشی 120 میلیون تومانی نیز در بازار وجود دارد اضافه کرد: همانطور که در هفته حدود دو ماشین بسیار گران قیمت در بازار ایران فروخته می شود خرید و فروش گوشی 120 میلیون تومانی نباید آنچنان دور از ذهن باشد.

این فروشنده گوشی در بازار تهران گفت: گوشی های لوکس و گرانقیمت از این کمپانی انگلیس در 72 کشور جهان عرضه می شود و در ایران نیز نمایندگی فروش آن وجود دارد.

گوشی های لوکس سوئدی برای خانمهای میلیاردر

تاکنون حدود پنج مدل از گوشی های برندی از کشور سوئد وارد بازار ایران شده که نسبت به مدلهای برند انگلیسی ارزان قیمت تر هستند.

در طراحی یک گوشی از برند سوئدی از شکل ظاهری برخی لوازم آرایش خانمها بهره گرفته شده و به همین دلیل این گوشی که حدود پنج میلیون تومان فروخته می شود توجه خانمهای دوستدار کالاهای لوکس و مدرن را به خود جلب کرده است.

درب این گوشی به صورت برقی باز می شود و برای باز کردن آن نیازی به تحرک های فیزیکی و یا تماس مستقیم دست ندارد. همین نحوه باز و بسته کردن درب، این گوشی را کاملا منحصر به فرد نسبت به دیگر مدل های این کمپانی سوئدی کرده است.

مدل های این کمپانی سوئدی در بازار تهران که قیمت آنها از 5/3 میلیون آغاز می شود و به 6 میلیون نیز می رسد، اغلب به دوربین بالا در حد پنج مگاپیکسل مجهز هستند.

دو مدل گوشی نیز از مارک انگلیسی با قیمت 9 میلیون و 500 هزار تومان و 25 میلیون تومان فروخته می شود.

همچنین مدل دیگر از گوشی های این برند انگلیسی با قیمت 22 میلیون تومان در بازار تهران موجود است که بدنه این گوشی 250 گرمی با طلا سفید عیار 18 پوشیده شده که بر روی آن دو قیراط الماس اصل به کار رفته است. داخل این گوشی 22 میلیونی نیز 20 تکه یاقوت به کار رفته و بدنه این گوشی نیز از تیتانیوم ساخته شده است.

البته مدل دیگر گوشی این مدل انگلیسی که به "مار کبری" معروف است تاکنون در بازار موبایل تهران دیده نشده مگر آنکه به صورت شخصی وارد کشور شده باشد. این مدل بدنه ای از پوشش پوست مار کبری دارد و قیمت آن که بالغ بر یک میلیون دلار برآورد شده آخرین بار توسط یک روسی برای همسرش سفارش داده شده است.

گوشی دیگری نیز یکی دیگر از این گوشیهای اعیانی محسوب می شود که با قیمت سه میلیون تومان به فروش می رود. روکش طلای زرد و سفید از جمله ویژگی های منحصر به فرد این گوشی انگلیسی است که به دوربین یک مگاپیکسلی مجهز است اما از بلوتوت و حافظه بالایی برخوردار نیست.

کمپانی معروف فنلاندی به جمع گرانترین ها می پیوندد

در عرصه گرانترین ها کمپانی معروف فنلاندی نیز ورود پیدا کرده است و با همکاری کمپانی های مطرح جهانی توانسته در این بازار نیز خودی نشان دهد.

گوشی هایی از این برند فنلاندی از جمله گوشی های منحصر به فردی هستند که در بازار ایران توجه متمولین را به خود جلب کرده است. این گوشی ها که اکثرا جزء سری 8 این برند محسوب می شوند با داشتن صفحه کلید طلا و کار شدن جواهر بر روی آن با قیمت های میلیونی فروخته می شود.

هم اکنون یک گوشی از مدلهای این برند فنلاندی با قیمت حدود 6 میلیون تومان در یکی از پاساژهای برزگ عرضه کننده گوشی های موبایل فروخته می شود و گوشی دیگری از این کمپانی نیز به بهای پنج میلیون در اختیار طرفداران مد قرار می گیرد.

اکثر فروشندگان معتقدند که این گوشی ها تنها به دلیل برخوردار بودن از معروف ترین نام های تجاری با قیمت بالا فروخته می شوند چرا که این دو مدل گوشی نیز مانند سایر گوشی های فوق دارای امکانات پیشرفته ای نیست.

شاید در این میان بتوان از نوعی گوشی های برند فنلاندی به عنوان یکی از ارزانترین گوشی های لوکس بازار نام برد که با قیمت حدود 5/1 میلیون تومان به مراتب ارزانتر از سایر گوشی ها است. در این مدل گوشی یک یاقوت کبود به عنوان دکمه مرکزی کلید چند جهته گوشی به کار رفته است که باعث شده این مدل به این قیمت عرضه شود.

تلاش چینی ها برای جذب میلیاردهای ایرانی

از آنجایی که این چینی های چشم بادامی در هر بازاری حضور دارند و کالاهای کپی شده خود را به راحتی به فروش می رسانند از بازار گوشی های گرانقیمت هم جا نمانده اند و کپی گوشی های چند ده میلیونی دارای فلزاتی چون طلا و پلاتین و جواهرات و سنگ های گرانقیمت را به یک دهم این قیمت ها تولید کرده و به بازار ایران وارد کرده اند.

هم اکنون گوشی های کپی شده چینی از برندهای گرانقیمتی چون ورتو و بنگ و الاف سن در بازار تهران در رنج قیمت حدود یک میلیون تومان (با توجه به مدل، قیمت آن متفاوت است) فروخته می شود که سنگ های بکار رفته در آن ارزشمند نیست اما از لحاظ شکل ظاهری در نگاه اول هیچ تفاوتی با نمونه اصلی آن ندارد.

علی نظری یکی از فروشندگان بازار در این باره به خبرنگار مهر گفت: فروشگاه هایی که گوشی های لوکس را وارد بازار ایران می کنند محدود هستند اما در حال حاضر گوشی های چینی مشابه همین مارک ها به قیمت های پایین در مراکز بزرگ خرید و فروش گوشی بدون گارانتی عرضه می شوند.

وی ادامه داد: قیمت این نوع گوشی ها بنا به سلیقه فروشندگان تعیین و در اختیار مشتریان قرار می گیرد. برخی از این گوشی های چینی که با مارک های مشهور ساخته شده اند با قیمت های گزاف در بازار عرضه می شود و برخی از فروشندگان با سوء استفاده از ناآگاهی خریداران، این گوشی ها را چند برابر قیمت واقعی به فروش می رسانند

منتقدی که خوب آش میپزد

چندی پیش در خبرها امده بود که آقای زم کتاب تغذیه مینویسد حالا

راجر ایبرت، منتقد سینمایی برنده جایزه پولیتزر که بیماری سرطان، توانایی خوردن و صحبت کردن را از او گرفته،هم در حال نوشتن کتاب آشپزی است.

ایبرت 4 سالی است که با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و او که هم‌اکنون قادر به خوردن و حتی صحبت کردن نیست، در خانه‌اش در شیکاگو زندگی می‌کند. این منتقد سینمایی که آشپزی‌اش طرفداران زیادی دارد، در حال نوشتن کتاب آشپزی تحت عنوان «دیگچه» است.

او در جایی از کتاب خود آورده است: «مطمئن باشید که بیماری‌ام هرگز مرا از خوردن بازنمی‌دارد، این بیماری نمی‌تواند شوق من به آشپزی را تحت‌الشعاع قرار دهد.»

ایبرت 68 ساله در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود نیز گفت: «ایده نوشتن این کتاب از زمانی شکل گرفت که یک روز در سال 2008 من در وبلاگ شخصی‌ام، یک دستور پخت برنج نوشتم و کمال تعجب دیدم که خوانندگان وبلاگم، نظرات مختلفی گذاشته‌اند از جمله اینکه دستورالعمل پخت غذاهای مورد علاقه خود را گذاشته بودند و کتاب من نیز شامل تعداد زیادی از این دستورالعمل‌هاست.»

فساد خشونت در تلویزیون

روث رندل، نویسنده مجموعه کتاب‌های پلیسی «بازرس وکسفورد» معتقد است شبکه‌های تلویزیونی به ‌طور مداوم صحنه‌های شکنجه و خشونت‌آمیز نمایش می‌دهند.

به گزارش خبرآنلاین، این نویسنده رمان‌های پرفروش جنایی شبکه‌های تلویزیونی را متهم به فاسد کردن جوانان کرد.

رندل در گفت‌وگو با بخش ادبی مجله «اولدی مگزین» در لندن، گفت:«داستان‌های جنایی تلویزیون در حال حاضر بیش از حد خشن و خونین هستند. به نظرم لزومی برای نمایش خشونت نیست. من از خشونت خوشم نمی‌آید و بسیاری از مردم که لزوما همسن من هم نیستند از خشونت لذت نمی‌برند.»

نویسنده 80 ساله رمان‌های «بازرس وکسفورد» در ادامه گفت:«هر چه بیشتر چیزی که سلیقه جوانان می‌نامند عرضه کنند بیشتر آنها را از راه به در می‌کنند. به نظرم جوانان واقعا چنین چیزهایی نمی‌خواهند، به آنها تلقین شده که خشونت می‌طلبند.»

رندل که تریلرهای روانشناختی و رازهای جنایی‌اش بدون سوءاستفاده از خشونت شهرت دارند، گفت:«چرا هر وقت تلویزیون را روشن می‌کنیم به خشونت، شکنجه و وحشیگری در سریال‌های جنایی نیاز داریم؟ هر سریال جدید جنایی دیر یا زود حاوی صحنه‌های مهوع و شکنجه می‌شود که دل بیننده را بهم می‌زند. خیلی از جوان‌هایی که می‌شناسم هم رویشان را برمی‌گردانند و دلشان آشوب می‌شود وقتی این چیزها را در تلویزیون می‌بینند. به نظرم نمایش خشونت یک اشتباه است. این کار مردم را فاسد می‌کند چون با دیدن آن به خشونت عادت می‌کنند و آن را می‌پذیرند.»

بسیاری از آثار رندل به آثار تلویزیون تبدیل شده‌اند، به ویژه سریال محبوبی با شخصیت بازرس وکسفورد که سال‌هاست با بازی جورج بیکر از تلویزیون پخش می‌شود

خزاعی تئاتر تر میشود

محمد خزاعی رئیس مرکز هنرهای نمایشی می‌شود

 

حمید شاه‌آبادی معاون هنری وزیر ارشاد در دو جلسه که دیروز و امروز برگزار شد با محمد خزاعی در مورد ریاست مرکز هنرهای نمایشی گفت‌و‌گو کرد.

فروغ سجادی: گفته می‌شود حسین پارسایی رئیس قبلی مرکز هنرهای نمایشی به عنوان مدیرعامل بنیاد رودکی از اول مرداد‌ماه همکاری خود را با معاونت هنری ادامه می‌دهد.

محمد خزاعی از نزدیکان و دوستان حسین پارسایی است و از سوی او به معاونت هنری معرفی شده است. آشنایی این دو به اوایل دهه 1380 و جشنواره تئاتر دفاع مقدس بازمی‌گردد. او اوایل مدیریت پارسایی مدتی مدیر روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی بود.

خزاعی دبیر جشنواره فیلم مقاومت انقلاب و دفاع مقدس است که مهرماه برگزار می‌شود. پارسایی از سال 84 رئیس مرکز هنرهای نمایش بود و حدود یکسال هم مدیریت تئاتر شهر را برعهده داشت.

سینمای ایران از آخر چندم شد

بررسی جایگاه کشورها در عرصه بین​المللی نشانگر سطح کیفی سینمای کشور، اعتبار آن در داخل و خارج و از سوی دیگر میزان رونق سینما در کشورهاست و در همه این موارد و به طور خاص میزان تماشاگران سینمای ایران وضعیت نامناسبی در سطح بین​الملل دارد. می‌توان گفت آگاهی از رتبه کشورمان در حوزه مخابان سینمایی، نقشه راهی است برای مدیرانی که در پی آمارسازی‌ و رتبه بندی‌های جدید هستند.

مخاطبان در مقیاس جهانی
براساس آمار منتشر شده از سوی مجله فوکوس، نشریه بین​المللی اتحادیه اروپا در سال 2009، شش میلیارد و 900 میلیون نفر در سال به سینما رفتند. براین اساس یعنی تقریباً هر انسان روی زمین در این سال یک فیلم بر روی پرده سینما دیده است.

برای بررسی قاره به قاره این آمار می​توان به جدولی که در این نشریه ارائه شده، مراجعه کرد. براساس این آمار قاره آسیا دارای سه میلیارد و 879 میلیون نفر جمعیت است که تعداد بلیت​های فروخته شده در این قاره در سال 2009 سه میلیارد و 689قطعه بوده است.

این آمار در قاره آمریکا به این ترتیب است: جمعیت ساکن در این قاره 910 میلیون و 720 هزار و 588 نفر است و تعداد مخاطبان سینما یک میلیارد و 824 نفر بوده است. در قاره اروپا 731 میلیون نفر زندگی می​کنند و در طول یک سال تعداد مخاطبان سینما یک میلیارد و 160میلیون نفر بوده است.

جمعیت کل ساکن در قاره اقیانوسیه 38 میلیون و 894 هزار و 851 نفر است که 91 میلیون قطعه بلیت در یکسال در این قاره به فروش رفت. همچنین در قاره آفریقا  یک میلیارد و هزار نفر زندگی می​کنند و تعداد مخاطبان سینما پنجاه و پنج میلیون نفر بوده است.

نگاهی به آمار موجود نشان می​دهد وضعیت تعداد تماشاگران در دو قاره آمریکا و اروپا بهتر از سه قاره دیگر است و در مرتبه بعدی قاره آسیا قرار دارد.

ایران در مقیاس جهانی
سینمای ایران به لحاظ تعداد تماشاگران سینما در سال 2009 در مقایسه با تمامی کشورهای دارای سینما در آسیا در آخرین رتبه قرار دارد. به این ترتیب که در ایران هر پنج سال یکبار افراد به سینما می​روند و شاخص سینما در این کشور 0.2 است؛​ رقمی که هیچ سنخیتی با ادعاهایی چون قرار گرفتن در رتبه دوازدهم در سطح بین​الملل ندارد. میزان مراجعه مردم در یک سال به سینما مهمترین شاخص سینمایی است. ایران با 70 میلیون نفر و مخاطب 15 میلیون نفری رتبه خوبی در آسیا ندارد.

مقایسه وضعیت ایران با کشورهای آمریکایی یک رتبه جایگاه ایران را بالاتر می​برد. ایران در میان دو قاره آسیا و آمریکا فقط بالاتر از کشور بولیوی قرار دارد. بولیوی با میانگین سرانه مخاطب 0.17 پایین​تر از ایران قرار دارد.

ایران در سه قاره همچنان بالاتر از بولیوی و در کنار رومانی قرار دارد ، رومانی در قاره اروپا وضعیتی مشابه ایران در آسیا دارد. در مقایسه با قاره اقیانوسیه نیز جایگاه ایران همان رتبه قبلی و فقط بالاتر از بولیوی است، اما در میان پنج قاره مراکش و الجزایز نیز پایین​تر از ایران قرار می​گیرند. شاخص مورد نظر درباره مراکش 0.09 و در مورد الجزایر 0.0 است. ایران فقط از سه کشوری برتر است که وضعیت کاملاً نامناسب دارند.

علم​الهدی: عزم ملی برای ارتقای جایگاه سینما در جهان
امیرحسین علم​الهدی کارشناس سینما​ که اطلاعات مربوط به جایگاه سینمای ایران به لحاظ جذب تماشاگر را در اختیار سایت خبرآنلاین قرار داده، در مورد این آمار و ارقام و دلایل انتشار آن اظهار داشت:​ «ذکر این آمارها بدین معنی نیست که می​خواهم سینمای ایران را تحقیر کنم. به هیچ وجه چنین قصدی ندارم و نخواهم داشت.»

او ادامه داد: «هدف از ذکر این آمار و ارقام شناسایی جایگاه واقعی ایران در میان ملت​های جهان است و اینکه برای ارتقای این شاخص توسعه، یک عزم ملی و مناسب لازم است.»

مدیر پردیس سینمایی ملت، گفت: «حق کشور ایران با این پشتوانه غنی فرهنگی این جایگاه نیست و البته بهتر است خود را فریب ندهیم. برای تاثیرگذاری در میان افکار عمومی جهان باید مردم خود را اول بشناسیم، سپس در فکر فتح فرهنگی سایر کشورها باشیم. در واقع باید گفت لطفاً به بیراهه نرویم!»

شمقدری:​ ایران در رتبه دوازدهم جهانی قرار دارد
در حالی که آمار و ارقام رسمی وضعیت نامناسبی برای سینمای ایران در عرصه بین​الملل تصویر می​​کند، جواد شمقدری معاون امور سینمایی معتقد است سینمای ایران در سطح بین​الملل دارای رتبه دوازدهم است.

شمقدری در گفت و گو با ایرنا در این زمینه اظهار داشت: «این رتبه بندی براساس شاخص هایی از جمله تعداد سالنها و مخاطبان سینما ارایه می شود و این درحالی است که ایران در زمینه این دو شاخص با افت شدید مواجه است. در زمینه ساخت سالن سینما درکشور در مرحله اول به ساخت 400 سالن جدید و در مرحله بعد احداث یک هزار سالن سینمایی نیاز است. نیمی از 450 سالن سینمای موجود کشور به مرور تعطیل شده​اند.»

ذهن سازی هالیود پایان ندارد

هالیوود سال‌هاست که در باره شرق فیلم های حماسی، تاریخی و فانتزی می سازد اما به ندرت می توان فیلمی در این سینما یافت که تصویر نسبتا دقیق و نزدیک به واقعیت از شرق ارائه داده باشد.
به گزارش سرویس بین الملل جهان به نقل از بی بی سی، شاید بتوان اهداف و انگیزه های سیاسی هالیوود از ساختن این گونه فیلم ها را نادیده گرفت اما از جنبه سرگرمی سازی محض آن نمی توان گذشت. 

برای هالیوود، داستان های هزار و یکشب و شرق دور، دستمایه های خوبی برای ساختن فیلم های سرگرم کننده با مایه های اگزوتیک بوده و هست.
 
تئوری اورینتالیسم ادوارد سعید، بيشتر از هرجا، در مورد سینمای هاليوود صادق است. 

شرق در سینمای هالیوود خیلی وقت ها یا سرزمینی افسانه ای و دست نیافتنی با کاخ های عظیم و باشکوه و حرمسراها و جادوگران، یا سرزمینی خشک و برهوت با مردمانی عقب مانده، بدوی، غیرمتمدن و بی رحم بوده است.
بنابراین وقتی فیلمی چون شاهزاده ایران به نمایش درمی آید، اصلا نباید انتظار داشت که این فیلم، داستانی تاریخی در باره فرهنگ، تمدن و مردمی واقعی یعنی ایرانیان باشد. 

فیلم ها و بازی ها
شاهزاده ایران: شن‌های زمان به دنبال موفقیت یک مجموعه سه گانه از بازی های ویدئویی به همین نام ساخته شد.
امروزه سینما و بازی های ویدئویی (کامپیوتری) ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و دائما از همدیگر تغذیه می شوند. 

پدرخوانده، جیمزباند، صورت زخمی و اواتار، حالا دیگر تنها نام فیلم های معروف سینمایی نیستند بلکه امروز نام بازی های ویدئویی محبوب و پرفروشی هستند که بر مبنای داستان‌ها و شخصیت‌های همان فیلم ها ساخته شده‌اند. 

از آن طرف، سینما نیز تنها منبع الهام بخش برای بازی های ویدئویی نبوده، بلکه خود از نمونه های موفق آن الهام گرفته و با مقداری تغییرات، آنها را دوباره در سینما بازسازی کرده است. فیلم‌های مکس پین، هیت من و شاهزاده پارسی از این دسته دومند. 

طبیعتا کسی انتظار ندارد که فیلمی که والت دیسنی بر اساس یک بازی پرفروش کامپیوتری ساخته، فیلمی در باره گذشته واقعی ایران و قهرمانان افسانه ای پارسی (ایرانی) که ما وصف آنها را در شاهنامه یا داستان های اساطیری و افسانه های کهن ایرانی خوانده‌ایم، باشد. 

شاهزاده ایران همانند سیصد یا اسکندر و فیلم های دیگری که در هالیوود در باره ایران یا شخصیت های ایرانی ساخته شده، بیشتر از آنکه بر پایه تاریخ و واقعیت‌های تاریخی باشد، مبنایی فانتزی و تخيلی دارد هر چند ممکن است از شخصيت‌ها و رويدادهای واقعی و تاريخی الهام گرفته باشد. 

همین ساختار فانتزی به فيلمساز (و نویسنده فیلم) اين امکان را می‌دهد که در چهارچوب منطق داستان و ساختار علت و معلولی آن، به هر شکلی که می‌پسندند، شخصيت‌ها و رويدادها را ترسیم کند. 

بی ارتباط با سرزمین پارس

در فیلم از حرمسراهایی سخن گفته می شود که باز هم مربوط به ایران بعد از اسلام و خلافت عباسی (یا امپراتوری عثمانی) است.

مایک نیول کارگردان شاهزاده ایران، بسیاری از واقعیت های تاریخی، مکانی و زمانی امپراتوری ایران قدیم را نادیده گرفته یا وارونه ترسیم کرده است. نوع آرایش افراد، طرز پوشش آنها، مکان ها و و رابطه بین برادران و پدر و فرزند، هیچ ارتباطی با فرهنگ پارسی (ایرانی) ندارد. 

از همان اولین نمای فیلم که فیلم با تصویری از کاخ ها و بناهای باشکوه سرزمینی خیالی به نام پارس (پرشیا) شروع می شود، از نوع معماری اسلامی و مربوط به سده‌های میانه این کاخ ها می توان پی برد که این سرزمین، ربطی به ایران باستان (پرشیا) ندارد بلکه ساخته و پرداخته ذهن کارگردان و نویسنده هالیوودی آن است. یا در فیلم از حرمسراهایی سخن گفته می شود که باز هم مربوط به ایران بعد از اسلام و خلافت عباسی (یا امپراتوری عثمانی) است. 

دستان، قهرمان اصلی فیلم (با بازی جیک جیلنهال)، تنها نامش برگرفته از نام قهرمانان شاهنامه است و از نظر ویژگی های فیزیکی و ظاهری و از نظر رفتار و خصلت های اخلاقی مثل جوانمردی شباهت چندانی به قهرمانان شاهنامه یا قهرمانان آشنای ادبیات کلاسیک فارسی ندارد. 

از طرف دیگر داستان برادری که به طمع تاج و تخت، علیه برادر سلطانش توطئه می کند، اگرچه در ادبیات فارسی وجود دارد اما مختص ایران نیست. در هملت هم کلادیوس (عموی هملت) برادرش را که پادشاه دانمارک است، از بین می برد و تاج و تخت او و حتی همسرش (گرترود) را صاحب می شود.
 
حشاشین (حشیشیون) نیز از نظر تاریخی مربوط به دوره پس از اسلام اند و به حسن صباح و فدائیان اسماعیلیه ارتباط دارند. ( اتفاقا بهترین قسمت های فیلم از لحاظ جذابیت های داستانی و بصری، قسمت‌های مربوط به نبرد دستان با حشیشیون است. آنها نه تنها به اندازه کافی مرموز و اسرارآمیزند بلکه مثل شبح ظاهر می شوند و در سایه می جنگند). 

مشکل فيلم شاهزاده پارسی اين نيست که چرا دقت تاريخی ندارد و چرا پارسی‌ها (ايرانی‌ها) را اين‌گونه ترسيم کرده است بلکه اين است که بسياری از صحنه‌های فيلم و آدم‌های آن با اصول و قواعدی که فيلم بر اساس آنها بنا شده، نمی‌خواند. 

جیک جیلنهال نه تنها از نظر فیزیکی مناسب این نقش نیست بلکه فاقد کاریزمای لازم برای جلب توجه تماشاگر است.
نظام (با بازی بن کینگزلی)، عموی خائن و شیطان صفت دستان، یک شخصیت کاملا کلیشه ای است و هیچ ویژگی منحصر به فرد و هویت مستقلی ندارد. 

با این حال اگر هدف فیلم را تنها سرگرمی و ایجاد لذت و هیجان فرض کنیم، نباید چندان نگران تحریف تاریخ یا این شبیه سازی ها باشیم و به خاطر رویکرد هالیوودی فیلمساز به ایران باستان و اساطير کهن آن، سازنده‌اش را سرزنش کنیم.
شاهزاده ایرانی نشان می‌دهد که داستان‌های اساطيری و تاريخی ایرانی چه دستمايه‌های خوبی می‌تواند برای سينما باشد به شرط اینکه کمی دقت و وجدان تاريخی نيز ضميمه‌اش باشد.

رنج پدر و فرزند در عرصه هنر

 

چهرهای سرشناس عرصه فرهنگ و هنر کشور قطعا در الگوپذیری قشر جوان و الگو پذیر جامعه نقش بسزایی را ایفا می کنند.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، برخی از این چهره های سرشناس اتفاقا دارای فرزندانی هستند که راه پدر را در عرصه هنر اختیار کرده و بعضا برخی از آنها بسیار هم خوش درخشیده اند.

در همین راستا قابل ذکر است که همین فرزندان اگر چه راه پدر را در عرصه هنر ادامه داده و پر افتخار هم ظاهر شده اند اما در نگرش و رفتارهای دیگر اجتماعی راه را از پدر جدا کرده اند، مانند:

 محمدرضا و همایون شجریان:

 درست در شرایطی که محمدرضا شجریان اعلام کرده بود که در ایران کنسرت نمی گذارد، همایون شجریان در حال برگزاری تور کنسرتهایش در سراسر کشور بود و در شرایطی که شجریان پدر در شبکه های ضد انقلابی مواضعی احساسی و در اصل ضد انقلابی را بر علیه نظام عنوان می کرد، کنسرت های پر شور و هیجان "همایون شجریان" در سراسر کشور برگزار می شد تا بر خلاف پدر، "عرق به وطن" شجریان پسر بیش از پیش نمایان شود.

بهزاد و گلشیفته فراهانی:

برخی مواقع فرزند راه خود را از پدر جدا می کند، تا در شرایطی که پدر هنرمندان در صحنه های تئاتر و سینما در حال افتخار آفرینی است و در شرایطی که به مدد همین استعداد ذاتی، دختر نیز همراه پدر به جرگه بهترینهای هنری پیوسته است،فرصتی پدیدار شود تا به قیمت حضور در یک فیلم "هالیوودی" جلای وطن کرده و شرایطی برای وی در آنسوی مرزها ایجاد کنند تا یکه تاز فحاشی علیه نظام و مسئولین باشد!

از همه این ها عجیب تر آن است که بهزاد فراهانی فارغ از همه فضاهای سیاسی ایجاد شده در تلاش برای بازگرداندن گلشیفته بود.
 
اما در همین اثنا گلشیفته به تحریک افرادی که وی را هدایت می کنند نشان داد که  احتمالا راهنمایی آنها ارجحیت بر نظر پدر داشته و با فحاشی های مدام در گفتگو با رسانه های ضد انقلابی، تلاش دلسوزانه پدر را به هیچ  وا می داشت تا پدر نیز مجبور به سکوت معنادار در مقابل اقدامات تامل برانگیز دختر باشد!

جمشید و نادر مشایخی:

جمشید مشایخی از هنرمندان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون کشور است که هنر وی در این عرصه بر هیچ کس پوشیده نیست و جز معدود هنرمندانی نیز می باشد که خارج از دایره فعالیتش، اقدام به موضع گیریهای خاص کرده باشد.
 فرزند وی "نادر "از نامداران عرصه موسیقی کشور است.خبر برگزاری اپرای "ندا" از سوی وی در آلمان شاید از معدود خبرهایی بود که باعث بهت همگان شد، که فرزند هنرمند پیشکسوتی چون "جمشید مشایخی"، شاید ناخواسته در مسیری مبهم و مشکوک گام بر داشته است!  

کامران و کیومرث ملک مطیعی:

مرحوم "کیومرث ملک مطیعی" نیز از جمله هنرمندان پیشکسوتی بود که فرزندش بنا به دلایل مالی و ... مجبور به ترک ایران شد و سر انجام سر از شبکه های ضد انقلابی (البته به عنوان مجری)در آورد.

 "کامران ملک مطیعی" فرزند کیومرث ملک مطیعی که با بازی در سریال "زیر آسمان شهر" به شهرت رسید، پس از چندی از پخش این سریال، بدلیل مشکلات مالی و .... پیش آمده برای وی از ایران به ترکیه گریخت و مدتی در ترکیه به عنوان کارشناس تلفنی! در شبکه Voa حضور می یافت و پس از مدتی هم با راه اندازی شبکه win وی مجری این شبکه شد و البته پس از مدتی شبکه مذکور نیز تعطیل شد. 

در همین راستا برخی از هنرمندان پدر به همراه فرزند هنرمند خود افتخار آفرین بوده اند و کمتر به حاشیه ها و موضع گیری های جهت دار پرداخته اند: 

عزت الله انتظامی و مجید انتظامی

عزت الله انتظامی از هنرمندان پیشکسوت و محبوب سینما،تئاتر و تلویزیون کشور است که در کنار فعالیت هنری اش، برخی مواقع به فعالیتهای انسان دوستانه نیز پرداخته است.

مجید انتظامی فرزند عزت الله انتظامی که آهنگسازی فیلمهای "از کرخه تا راین" و "بوی پیراهن یوسف" و همچنین سمفونی "مقاومت و این فصل را با من بخوان" را در کارنامه کاری خود دارد، در طول فعالیتهای هنری اش، مستقل از هر جریان سیاسی عمل کرده و به عنوان یک هنرمند مستقل شناخته می شود.

_اما گاهی برخی از فرزندان نیز به مدد سالها سابقه پدر در عرصه سینما از وی کسب تجربه کرده، و وارد عرصه جدی سینما شده است،هر چند همیشه در فیلمهای پدر به ایفای نقش پرداخته است(به جز مواردی نادر) و جز درباره فیلمهای خود چه به عنوان "بازیگر فرزند" و چه "کارگردان پدر" در مورد هیچ اتفاق دیگر سخن نمی گویند:
مانند مسعود و پولاد کیمیایی

_گاهی هم برخی از فرزندان ورودشان به عرصه حرفه ای هنر مصادف میشود با ممنوع الکاری پدر در همان حرفه:

یعنی درست در همان زمانیکه "ملیکا شریفی نیا" در حال بازی در سریال "شمس العماره" به کارگردانی سامان مقدم بود خبرهایی منتشر شد که "محمدرضا شریفی نیا" اجازه فعالیت در سینما البته عرصه بازیگری را ندارد!

منظور آقای پناهیان این است که عیار طلاومس سبز امریکایی است

حجت الاسلام علی رضا پناهیان نماينده ولي فقيه در دانشگاه هنر، اخیرا انتقاد مجدد و شديدي نسبت به فيلم طلا و مس داشته و تاکید کرده است که اين فيلم نماد ترويج اسلام امريكايي است و هدف آن القا مفاهيم غير ديني و جدايي دين از سياست است.

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر جهان،حجت السلام پناهيان با بیان اینکه در اين فيلم طلبه اي را نشان مي دهد كه كاري به جامعه ندارد و درد هاي جامعه برايش موضوعيتي ندارد تاکید می کند: اين همان چيزي است كه اسلام امريكايي مي خواهد به ما القا بكند و امام(ره)‌ به شدت اين نكته را به اهالی هنر تذكر دادند. 

وي در پاسخ به اين مسئله که گفته می شود ما مي خواستيم زندگي يك روحاني را از لحاظ عاطفه و عشق به نمايش بگذاريم اظهار داشت: شما اگر واقعا قصدتان اين بود، درد و خون دل خوردن يك روحاني را آن جايي كه دارد براي دين زحمت مي كشد به نمايش می گذاشتید و يا احساس مسئوليت و وظيفه يك روحاني را نسبت به دين به مفاهيم عاطفي مورد بررسي قرار مي داديد.
 
حجت السلام پناهيان در مورد يكي از شخصيت هاي فيلم به نام استاد رحيم که در آخرين دقايق فيلم مي گويد؛ "آن ولايتی که شرط قبولي اعمال است، دوستي در راه خداست"، می گوید:شما در طول تاريخ كدام يك از علما ومراجع ودر آيات و روايات را مي بينيد كه بگويند آن ولايتي كه شرط قبولي اعمال است دوستي در راه خداست و وقتي اين جمله در آخر فيلم گفته مي شود يعني نتيجه اين فيلم اين جمله بوده است كه ما ولايت را با اين معني بپذيريم.
 
وي با قرائت بخشي از سخنراني امام خميني(ره) در جمع هنرمندان افزود: ازنظر امام خميني(ره) آن هنري مورد قبول اسلام است كه مروج اسلام ناب محمدي و كوبنده اسلام امريكايي باشد و هنري را جزء اين را نمي پذيرد.
 
حجت السلام پناهيان در انتقاد از فرهنگ سازي اين فيلم بر ضد حجاب اظهار داشت:در قسمتي از اين فيلم كه سيد رضا، همسرش را به بيمارستان برده وبستري كرده بود وقتي پرده را مي كشد تا همسر او را كسي در اين وضعيت نبيند، یک صحنه طنزآميز ساخته شده و موجب خنده حضار مي شد. من وقتي با كساني كه فيلم ساز و هنرمند و آشنا به مباحث هستند بحث مي كردم،می گفتند اين صحنه  براي ايجاد خنده و به طرز حرفه اي ساخته شده كه نشانگر اين است، مي خواهند فرهنگ بد حجابي را در جامعه ترويج دهند و فرهنگ حجاب را بكوبند. 

حجت السلام پناهيان در ادامه انتقادش در مورد طرز فكر اين فيلم اظهار داشت: آقاي مير حسين موسوي در اظهارات خود گفته است كه ما بايد قرائت رحماني از دين داشته باشيم اين همان جمله اي است كه آقاي سروش در ارائه دكترين خود گفته كه اين فيلم هم همين را به ما مي گويد. 

گفتنی است اين سخنراني در محفل هفتگي هيئت محترم محبين اهل بيت با مداحي حجت السلام احمد پناهيان در شهرك پرديسان انجام شده است.

دیدگاه های رهبری را عملیاتی کنید



کارگردان فیلم اخراجی‌ها خواستار تغییر سیاست‌های فرهنگی و هنری متناسب با توقعات رهبری شد و گفت : اگر در حوزه سیاست‌گذاری و اجرا، راهکارها و راهبردها متناسب با توقعات مقام معظم رهبری تغییر نکند تنها شاهد استفاده شعاری از توصیه‌های معظم‌له خواهیم بود.
مسعود ده‌نمکی  درگفت و گو با هنرنیوز افزود : باید از سوی مسئولین فرهنگی و هنری شاهد تغییر در سیاست‌گذاری و توزیع امکانات باشیم تا توصیه رهبری در حوزه فرهنگ و هنر به منصه ظهور برسد و الا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و توصیه‌های ایشان در حد همان توصیه باقی خواهد ماند.
وی از مدیران فرهنگی خواست به فکر عملیاتی شدن دیدگاه‌های رهبری باشند.
کارگردان اخراجی‌ها ادامه داد : با صرف برگزاری جشنواره یا مراسم و سمینار در خصوص رهنمودهای رهبری، توصیه‌های ایشان محقق نخواهد شد.
وی گفت : فقط با چند تیزر تلویزیونی و برگزاری سمینار کار به پایان نمی‌رسد بلکه باید نگاه اصولی به این توصیه‌ها داشت و راهکارهای جدیدی را برای اجرایی کردن آنان پیدا نمود.
ده‌نمکی با اشاره به مدیران جدید حوزه سینما ابراز امیدواری کرد شاهد تحقق هر چه زودتر توصیه‌های رهبری در باب فرهنگ و هنر باشیم

تین ایجرسازان بشتابند

بر اساس نظر سنجی یک سازمان دولتی مرتبط با حوزه جوانان که ازافراد درباره روابط دوستانه دختر و پسر سوال شده نتایج قابل تأملی به دست آمده است که برای مسئولین فرهنگی قابل توجه است.
به گزارش سرویس جامعه جهان، از میان پاسخگویان(دختروپسر) که خواسته شده معلوم کنند «تا چه اندازه با دوستی دختر و پسر موافقند؟» 10درصد کاملا موافق، 30درصد تا اندازه ای موافق و 18درصد در حد کم موافق اند و 39درصد اصلا با رابطه دختر و پسر موافق نیستند.

این درحالی است که مردان و همچنین افرادی که از 15تا19سال دارند بیشتر با روابط دوستانه موافقند و با افزایش سن و بصیرت بیشتر به مسائل اجتماعی، ازتمایل افراد برای دوستی با جنس مخالف کاسته می شود.

همچنین از میان پرسشگران بیشترین تمایل به دوستی به ترتیب برای دانش آموزان، دانشجویان، افراد درجستجوی کار و شاغل است که در معرض تماس بیشتر باجنس مخالف قرار دارند و کمترین تمایل بین افراد خانه دار.

گفتنی است پاسخگویان دلایل دوستی دختر و پسر را، 10درصد رفع نیاز جنسی، 14 درصد ازدواج، 30درصد نیاز عاطفی، 16درصد ضعف اعتقادات، 8درصد مشکلات مربوط به ازدواج و تشکیل خانواده، 18درصد سهل انگاری خانواده ها و 3درصد فشار دوستان و همسالان عنوان کرده اند.

مشکل موسیقی مجوز نیست

بی سرو سامانی در اوضاع موسیقی کشور مدتهاست باعث آسیب جدی به این عرصه شده است و ماحصل آن چیزی نبوده مگر رشد موسیقی زیرزمینی!

و البته انتخابهای ناصحیح در عرصه مدیریت موسیقی، بر افزایش این بی سر و سامانی بیشترین سهم را داشته است. مدیرانی که یا متعهد بوده و غیر متخصص یا متخصص بوده ولی غیر متعهد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، اما اظهار نظرهای اهالی موسیقی در زمینه بی سر سامانی این حرفه نیز قابل توجه است:

"پیام صالحی" خواننده گروه آریان که این روزها بازیگری را نیز تجربه می کند درباره موسیقی زیر زمینی می گوید:

جای تاسف و افسوس دارد که ما موسیقی زیر زمینی داریم.موسیقی ما نسبت به سینما و حتی ورزش هم بسیار محروم است.در مجموع موسیقی زیر زمینی کاملا به موسیقی مجاز لطمه وارد می کند. بالاخره کسی که مجاز کار می کند باید نسبت به کسی که زیر زمینی کار می کند یکسری امتیازات ویژه داشته باشد.

وی همچنین درباره وضعیت خوانندگی می گوید: ...همه دوست دارند خواننده شوند و با تکنولوژی که الان وجود دارد هر کسی می تواند با استفاده از برنامه های کامپیوتری آهنگ بسازد و روی آن بخواند!

فریدون خوشنود که آهنگسازی قدیمی است و سرود "ایران، ایران" را در کارنامه کاری خود دارد می گوید:

موسیقی امروز ما بسیار آشفته است.متاسفانه بخشی از موسیقی ما نیز به موسیقی زیر زمینی اختصاص یافته و به غلط در حال رشد است. به نظر من وزارت ارشاد باید امکانات و موقعیت بیشتری را در اختیار جوانان قرار دهد. بسیاری از جوانان بخاطر مشکلات مالی به موسیقی سطحی روی آورده اند و سعی می کنند با کمترین هزینه آلبومی را منتشر کنند که همین مسئله باعث آسیب جدی به موسیقی ما شده است. 

اما حسام الدین سراج مشکلات موسیقی را از دریچه ای دیگر نگاه می کند:
وی درباره مشکلات برگزاری کنسرت در تهران چنین می گوید:

سالن های کنسرت در تهران بسیار گران هستند و سالن برای هر صندلی 16 هزار تومان هزینه دارد  و هزینه های دیگر نیز وجود دارد و اجرا در این سالنها معمولا با ضرر همراه است.

وی در ادامه می گوید:سالن همایشهای برج میلاد برای هر شب بین 15 تا 20 میلیون تومان پول مطالبه می کنند که این موضوع برای هنرمندان مشکل آفرین است.

این هنرمند در ادامه اضافه می کند: در حال حاضر برای اخذ مجوز مشکلی وجود ندارد و مشکل عمده اجرای کنسرتها قیمت بالای سالن هاست.

استریپ تاچر میشود


مریل استریپ در صورتی که قرارداد نهایی را امضا کند، با بازی در نقش تاچر در واقع نقش مشهور ترین شخصیت را در تمام عمر خود بازی کرده است

ایلنا: مریل استریپ بازیگر اسکار برده و کهنه کار انگلیسی در حال مذاکره برای حضور در فیلمی به نام «بانوی آهنین» به کارگردانی «فیلیدا لوید» است که داستان آن در واقع بیوگرافی تصویری مارگارت تاچر نخست وزیر بحث انگیز و البته با زمامداری طولانی بریتانیا است.
به گزارش ايلنا به نقل از رویترز – جیم برودبنت هم در حال مذاکره برای بازی در نقش همسر تاچر (دنیس) است. شرکت حامی این پروژه درباره این فیلم گفته است : "فیلم بانوی آهنین بر اساس فیلمنامه ای از «ابی مورگان» ساخته می شود و داستان آن درباره زنی است که تمام موانع جنسیتی و طبقه اجتماعی را خرد کرد و از سر راه خود برداشت تا بتواند در دنیایی که تحت حکومت مردان قرار دارد، صدای خود را به گوش دیگران برساند. داستان این فیلم درباره قدرت و هزینه ای است که برای رسیدن به آن پرداخت می شود، و همچنین تصویری از زندگی یک زن خارق العاده و پیچیده است."
دامیین جونز تهیه کننده فیلم بانوی آهنین است. جونز پیش از اين مشغول ساخت یک فیلم دیگر درباره تاچر با نام «تاچر» برای بی بی سی بود.
مریل استریپ در صورتی که قرارداد نهایی را امضا کند، با بازی در نقش تاچر در واقع نقش مشهور ترین شخصیت را در تمام عمر خود بازی کرده است. کارن سیاک وود، سوزان اورلین، و جولیا چایلد جزو شخصیت های معروفی بودند که استریپ یش از این بازی کرده بود.

کارگردانان سینما نگران چی هستند ؟

شوراي مركري كانون كارگردانان سينماي ايران با انتشار يادداشتي، نگراني خود را از سياستگذاري‌هاي فعلي سينماي ايران ابراز كرده است. 
 متن  اين يادداشت  به اين شرح است:
شوراي مركزي كانون كارگردانان سينماي ايران نسبت به مخاطره افتادن امنيت شغلي سينماگران، به خصوص كارگردانان كه سر فصل اساسي اساسنامه كانون است و همچنين آينده سينماي ملي در عرصه‌هاي توليد، توزيع و نمايش سينماي ايران احساس خطر كرده و نسبت به تصميمات متخذه و سياست‌گزاري‌هاي سينمايي كه بدون مشورت و كارشناسي با اصناف انجام مي‌پذيرد و اعلام و اجرا مي‌شود، هشدار مي‌دهد:
1ـ اين روزها شكايات بسياري از همكاران حرفه‌اي ما مبني بر عدم صدور پروانه ساخت براي فيلم‌هايشان و مميزي در اين مهم وجود دارد. اين درحالي است كه شوراي پروانه ساخت كه طبق آيين‌نامه تشكيل و اصلاحيه آن مي‌بايست متشكل از پنج نفر (كه انتخاب دو نفر از آنان برعهده خانه سينما است) باشد و اكنون نه تنها نمايندگان كارگردانان و تهيه‌كنندگان (خانه سينما) در آن شورا حضور ندارند بلكه اين شورا با تركيب متغير 7، 8، 9 و .... تشكيل مي‌شود و همه منصوب معاونت سينمايي هستند.
اين درحالي است كه براساس آيين‌نامه مصوب هيات وزيران مورخ 2/3/77 قيد و «تصويب‌ فيلم‌نامه» از بند هفتم آيين‌نامه شوراي پروانه ساخت حذف گرديده و قانونا اين شورا چنين اختياراتي ندارد.
همچنين باتوجه به عدم حضور نمايندگان قانوني اصناف در اين شورا، صلاحيت پروانه‌هاي صادر شده در اين مدت براي خيل افراد ناآشنا كه سوابق حرفه‌اي‌شان از ديد كارشناسان و افراد حرفه‌اي محل ترديدات را مغاير اصل امنيت شغلي و اگر نگوييم برنامه‌ريزي شده، غيرمسئولانه مي‌دانيم.
شايد لازم به يادآوري باشد كه سلسله اولويت و اعتبار قوانين در كشور به ترتيب: 1ـ قانون اساسي، 2ـ قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي، 3ـ آيين‌نامه‌هاي هيات محترم وزيران، 4ـ بخشنامه وزارتي و 5ـ دستورالعمل‌هاي معاونان و مديران كل است.
بدين‌ترتيب نمي‌توان فرض كرد كه دستورالعمل‌هاي معاونان و مديران كل به قوانين بالادستي اولويت يا مغايرت داشته باشد.
2ـ شوراي صنفي نمايش كه حاصل و ثمره سال‌ها تلاش و كار كارشناسي است و جزو امور تصدي‌گري دولت بود، طي در مرحله كميسيون اكران و سرانجام شوراي صنفي نمايش مطابق اصل 44 قانون اساسي و برنامه چهارم توسعه به صنف سپرده شد.
در مقدمه آيين‌نامه شوراي صنفي نمايش كه با طراحي و مشورت نمايندگان اصناف و اصلاح و تعديل‌هاي معاونت سينمايي سرانجام بر سر ؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اول هر سال به دفاتر و اصناف اعلام مي‌شود، 12 سال است كه عبارت «اكران در سينماهاي كشور آزاد است» به عنوان پيش‌فرض هر اساسنامه، آيين‌نامه و دستورالعملي مفروض است.
طرح جدول زمان‌بندي اكران كه مخالف نص صريح مقدمه اين آيين‌نامه است، غيرقانوني، حركتي رو به عقب و بازگشت به آزموده‌اي است كه سال‌ها تجربه و كارشنارسي را زير سئوال مي‌برد و در تعارض با اصل خصوصي‌سازي است و هزيه و بار دولت را نيز سنگين‌تر خواهد كرد.
كاش در امر كارشناسي مسائل اكران كه در اجرا و چگونگي فعلي آن ما نيز منتقد آن هستيم، به جاي اعمال دستورالعمل‌هاي ناگهاني، پيش از اعلام مشورت بيشتري انجام مي‌شد تا امنيت سرمايه‌گذاري در سينما و بخش خصوصي به مخاطره نيفتد و بيم گسترش نگاه نظارتي در اين حوزه به وجود نيايد.
3ـ روند و چگونگي صدور مجوز ساخت و عرضه آثار ويدئويي كه اين روزها در سوپرماركت‌ها و در تيراژ بسيار بالا عرضه مي‌شود نگران‌كننده به نظر مي‌رسد و خريد ؟ ويدئويي آثار سينمايي را توسط موسسات رسانه خانگي محدود ساخته است. اين در حالي است كه كوپن‌هاي خريد فيلم‌هاي خارجي اين موسسات كه به سبب حمايت از سينماي ملي به آنان اعطا مي‌شد، امروز با آثار نازل و كم هزينه پرمي‌شود و سازندگان و توليدكنندگان آن كه كمتر از ميان عوامل حرفه‌اي و شناخته شده سينما و تلويزيون هستند با رويكرد ستاره‌سازي‌هاي مجعول، قيمت تمام شده فيلم‌ها را افزايش داده‌اند به گونه‌اي كه كل توليد در كمتر از دو هفته انجام مي‌پذيرد و بودجه اندك توليد آثار صرف دستمزد چند روزه يك دو بازيگر طنز مي‌شود و باقي عوامل به دليل بودجه و دستمزد اندك از ميان افراد تازه‌كار و آماتور به خدمت گرفته مي‌شوند و اين روند سطح سليقه مخاطب را كاهش داده و سبد خانواده انباشته از آثار سطحي و غيراستاندارد خواهد شد كه ظاهرا هيچ نظارت كيفي بر آنان اعمال نمي‌شود. همچنين هزينه توليد فيلم‌هاي سينمايي كه بخشي از آن توسط خريد اين رايت‌ها جبران مي‌شد، متوقف شده و سرمايه‌گذاري و توليد در سينماي ايران را بيش از پيش با مشكل جدي مواجه خواهد كرد. اين در حالي است كه ظاهرا مبارزه با قاچاق ويدئويي فيلم‌هاي سينمايي نيز به فراموشي سپرده شده است.
در پايان كانون كارگردانان سينماي ايران روند فعلي سياست‌گزاري‌هاي سينمايي را نگران‌كننده ارزيابي مي‌كند و بيم آن دارد تا شيرازه و كليت سينماي شريف و اثرگذاري ملي ايران كه تنها سفير فرهنگي جمهوري اسلامي ايران طي 31 سال گذشته بوده است، در اثر اين دستورالعمل‌هاي بي‌مشورت و كارشناسي مورد تهديد واقع شود.

پیل بان ( سه مجله دریک مجله) به نشر رسید

 
پيل‌بان 98 (با مجله هفت هنر و کارتونک ویژه کودکان دریک مجله) با گزارش اختصاصي از جشنواره انسي آمد


در اين شماره مجله پيل‌بان گزارش فرستاده مجله به جشنواره انسي فرانسه را مي‌خوانيد، همچنين خبرنگار اعزامي پيل بان به بروجرد، از چگونگي پايتخت انيميشن شدن اين شهر، گزارش داده است.

ایلنا: نود و هشتمين شماره مجله پيل‌بان، نخستين مجله تخصصي انيميشن، در 100 صفحه رنگي منتشر شد.
به گزارش ايلنا، شماره 98 اين مجله با مطالب و گزارش‌هاي خواندني از داخل و خارج منتشر شد.
در اين شماره مجله پيل‌بان، گزارش فرستاده مجله به جشنواره انسي فرانسه را مي‌خوانيد، همچنين خبرنگار اعزامي پيل بان به بروجرد از چگونگي پايتخت انيميشن شدن اين شهر، گزارش داده است.
ديگر مطالب اين شماره پيل‌بان عبارتنداز: پرونده شرك4، داستان اسباب‌بازي 3، بازمانده دوران طلايي انيميشن، اسطوره در انيمه ژاپن ـ اشتغال‌زايي در هنر صنعت انيميشن، نظرخواهي از هنرمندان، حرف تو حرف، كميك استريپ در آثار بزرگان سينما، جشنواره كودك را سياسي نكنيم، بررسي جاي خالي يك كارتون در اكران تابستان، گفت‌وگو با فرخ يكدانه، علي عطشاني و .... ده‌ها مطلب و گزارش جالب خواندني از دنياي فانتزي و صفحات ويژه هفت هنر و بازي‌هاي رايانه‌اي.
در بخشي از سر مقاله اين شماره مجله پيل‌بان با عنوان نهصد و نود و نه مشكل انيميشن به قلم محمدتقي فهيم آمده است:
«كشور ما در زمينه انيميشن جزو كدام يك از كشورهاست؟ آنهايي كه مبتكر و خالق اوليه محصولات هستند يا آنهايي كه با توانايي جمعي و فردي تجربه و آزمون ديگران را به كار مي‌گيرند تا همواره دچار آزمون و خطا نباشند؟
متاسفانه با در نظر گرفتن جميع جهات، فعلا و به رغم تمام حركت‌هاي مثبت و پيشرفت‌هاي چند سال گذشته خصوصا يك دهه اخير كه جهش قابل دفاعي داشته‌ايم ـ‌ ما جزو هيچ‌كدام از گزينه‌هاي فوق نيستيم. نه توانسته‌ايم از تمام داشته‌هاي فرهنگي تاريخي و قوت‌هاي ادبي فانتزي خود بهره ببريم تا به نياز خود و سپس جهان پاسخ بدهيم و نه توانسته‌ايم تجربه‌هاي ديگران را به كار بگيريم تا احتياجات خود در زمينه سرگرم‌سازي را برآورده كنيم.
چند سال قبل در حالي گفته شد كشور ما حداقل نياز به دو هزار ساعت انيميشن دارد كه هنوز به تامين حداقل آن دست نيافته‌ايم.
نود و هشتمين مجله پيل‌بان انيميشن در 10 صفحه چهار رنگ با مديرمسئولي اميرمسعود علمداري و سردبيري محمدتقي فهيم به قيمت 1500 تومان رو پيشخوان فروش مطبوعات قرار گرفته است

مهران مدیری اولین ممیز قهوه تلخ

نویسنده مجموعه "قهوه تلخ" گفتته است: این مجموعه مطابق با ممیزی های موجود در تلویزیون  تمام خطوط قرمزها را رعایت کرده و حتی معتقدیم اگر مشکلی در این بخش وجود داشت مهران مدیری اولین کسی بود که مجموعه را ممیزی می کرد.

 حتی تا زمان تولید قسمت پانزدهم سریال، جناب تخشید مدیر گروه فیلم و سریال شبکه 3 تمامی متن ها را به دقت می خواندند و نظرات خود را نسبت به کلیت کار و اصلاحاتی که باید به آن وارد می شد ارائه می دادند.

 سال گذشته در جلسه مشترک میان فیلمنامه نویسان سیما و جناب ضرغامی ایشان صراحتا تاکید کردند که از متون انتقادی در تلویزیون استقبال می شود و من معتقدم حوادث بعد از انتخابات به گسترش این فضا کمک بیشتری کرد.

 تنها مشکل مجموعه" قهوه تلخ" عدم توافق تهیه کنندگان و تلویزیون بر سر مسائل مالی است.