ملخی  غول شد ؛ مستندی تاثیرگذار و ماندگار

به بهانه پخش در جشنواره عمار

«ملخی  غول شد»؛ مستندی تاثیرگذار و ماندگار

مهرداد علمداری

 

«ملخی که غول شد» را می توان مستندی تاثیرگذار و ماندگار در سینمای ایران نامید. تاثیرگذار از این جهت که سازنده آن خود در فضایی که در مورد آن فیلم ساخته، سال ها تنفس کرده و با آدم های آن مجموعه حشر و نشر داشته است و ماندگار به لحاظ برخورداریی فیلم از ایده و درون مایه ای قوی و ساختاری خوب و منسجم.

«ملخی که غول شد» مستندی 80 دقیقه ای به کارگردانی محمدتقی فهیم از کارمندان قدیمی و شاغل در موسسه کیهان است که به تاریخ شکل گیری این روزنامه از ابتدا تا مقطع بروز انقلاب اسلامی می پردازد.

کل این فیلم مستند با استفاده از اسناد، تصاویر، روایت ها و مدارک تاریخی ساخته شده است. پیدا است کارگردان در فراهم آوردن خوراک لازم برای آن با مشکلات بسیاری مواجه بوده است. از جمله نیاز به تصویربرداری از ساختمان و امکانات موسسه کیهان که خلاء آن در فیلم به شدت احساس می‌شود.

با این همه مصاحبه ها، نقل خاطرات از زبان نویسندگان و کارکنان قدیمی روزنامه و اشاره به رویدادها و تصاویر مهم تاریخی و نقش روزنامه کیهان در آنها، آن قدر از جذابیت برخوردار است که می تواند مخاطب علاقه مند به مطبوعات و تاریخ معاصر و حتی مخاطب عام را به راحتی در مدت بیش از یک ساعت برای تماشای یک فیلم مستند روی صندلی بنشاند.

البته کارگردان به سختی می تواند حس نوستالژیک خود را نسبت به موسسه ای که سال ها در آن کار و فعالیت داشته پنهان کند و این حس در تک تک نماهای فیلم به چشم می خورد. اما باید اذعان کرد که این مستند ضمن پرداختن به تاریخ شکل گیری یکی از مهم ترین موسسه های مطبوعاتی کشور در دهه های گذشته، نگاهی نیز به مقطعی حساس از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران دارد و در خلال روایت خود اطلاعات مفیدی در مورد مسائلی چون ماشین ها و دستگاه های حروفچینی و چاپ، سیر تحول آگهی ها در روزنامه، تیراژ مطبوعات و روزنامه خوانی، خاطرات جالب از رقابت میان خبرنگاران کیهان و اطلاعات و ... را به مخاطب ارائه می کند. علاوه براین ، مستند ساز به خوبی از میان انبوه سوژه های پیرامون روزنامه کیهان خود را نجات داده و با انتخاب چند نقطه عطف مهم مانند دوران اشغال ایران ، کودتای 28 مرداد ، دهه پرطلاطم 40 ، استبداد و سانسور دهه 50 و اعتصاب بزرگ مطبوعات در سیری دراماتیک ،  کیهان را به نماد کل ایران در آن دوران تبدیل کند. انتخاب صفحات و تیترهایی که تداعی گر مسایل روز است به شدت اثر را روزآمد کرده است . به تعبیری درام در فرمی جذاب و موثر از طریق تیترها و اسناد شکل می گیرد. موسیقی و ترانه ها نیز سهم قابل توجهی در این فرایند دارد. 

با این همه فیلم کاستی هایی نیز دارد، مثلا جای خالی مصاحبه با بسیاری از مطبوعاتی های قدیمی که در کیهان فعال بوده یا در مقطعی با آن همکاری داشته اند، در فیلم خالی است. از جمله کسانی که هنوز در داخل کشور بوده و حتی در مطبوعات یا عرصه های دیگر مشغول کارند؛ افرادی مانند مهدی فرقانی (دبیر سرویس گزارش و استاد کنونی دانشگاه علامه)، فریدون صدیقی (دبیر سابق سرویس هنری و دانش و پژوهش)، یونس شکرخواه (دبیر سرویس خارجی و استاد کنونی دانشگاه)، محمود مختاریان (دبیر سرویس فنی و استاد کنونی دانشگاه)، مینو بدیعی (گزارشگر قدیمی روزنامه کیهان)، ابراهیم ایمانی فر (خبرنگار و نویسده کیهان) و ..

نکته دیگر مدت زمان 80 دقیقه ای فیلم است که برای یک فیلم مستند زمانی طولانی است. هر چند ریتم خوب فیلم که حاصل تلفیق مناسب تصاویر آرشیوی، مصاحبه ها و فیلم های تاریخی و استفاده بجا از موسیقی های خاطره انگیز است، مانع از کسالت بار شدن آن شده است، اما به نظر می رسد چنانچه نمایش فیلم برای مخاطب عام مد نظر باشد می توان این زمان را کوتاه تر کرد.

 

منبع : فارس

خاطرات اولین مدیرعامل کیهان و خبرنگاران قبل از انقلاب را به تصویر کشیدم

محمدتقی فهیم در گفتگو با مشرق؛

خاطرات اولین مدیرعامل کیهان و خبرنگاران قبل از انقلاب را به تصویر کشیدم

هشت ماه مشغول پژوهش و جمع‌آوری اطلاعات بودیم تا بتوانیم حرف تازه ای بزنیم. به هر حال پیدا کردن اسناد و اطلاعات بکر و جدید بسیار دشوار بود.

گروه فرهنگی مشرق - محمد تقی فهیم بيش از 30 سال سابقه مطبوعاتی و  هنري دارد. او عضو آكادمي و عضو شوراي عالي حل اختلاف خانه سينما، مسئول صفحه سينمايي روزنامه كيهان، معاون ارزشيابي و سردبير نشريه روزانه بيستمين جشنواره بين المللي فيلم‌هاي كودكان و نوجوان اصفهان، عضو شوراي مركزي و نايب رئيس انجمن منتقدان نويسندگان سينماي ايران است.


"ملخی که غول شد" با موضوع تاریخچه روزنامه کیهان از حدود 1321 تا 1357 از جمله آثار مستند بلندی است که امسال در چهارمین دوره از جشنواره مردمی فیلم عمار اکران شد و مورد استقبال قرار گرفت. به همین بهانه گفت‌وگوی کوتاهی با این هنرمند داشتیم.

محمد تقی فهیم ضمن توضیح در مورد کلیت اثر مستند خود اظهار داشت: هشت ماه مشغول پژوهش و جمع آوری اطلاعات بودیم تا بتوانیم حرف تازه ای بزنیم. به هر حال پیدا کردن اسناد و اطلاعات بکر و جدید بسیار دشوار بود. چیزی حدود 500 عکس جدید و دیده نشده را در این فیلم مورد استفاده قرار دادیم و حدود یک سال هم روند تولید تا تدوین آن زمان برد.

وی ادامه داد: این فیلم به نقاط عطف متعدد تاریخ روزنامه کیهان می‌پردازد،. در واقع تاریخ این روزنامه خیلی شاخ و برگ داشت که می‌شد جنبه‌های متعددی از آن را مورد بررسی قرار داد. موارد بسیاری در مورد روزنامه کیهان وجود دارد که ممکن است برای مردم امروز جالب باشد. مثلا این که سناتور مصباح زاده با 200 هزار تومان پولی که از شاه گرفت، روزنامه کیهان را راه انداخت. نقش تاثیرگذار این رسانه در کودتای 28 مرداد و در عین حال بی توجهی به جنبش 15 خرداد، حمایت از انقلاب سفید در سال 50، دوران سانسور شدید آن روزها و در نهایت اعتصاب‌های گسترده روزنامه‌ها که روزنامه کیهان هم سردمدار آن بود از جمله نکاتی است که در این فیلم مشهود است. 

روزنامه نگار قدیمی کیهان با شاره به بخش‌های مختلف مستند خود تصریح کرد: "ملخی که غول شد" با سه روایت مسائل را مطرح می‌کند. راوی آن آقای هوشنگ توکلی است که بر اساس مکتوبات و اسناد حکومتی بخش‌های مختلف را توضیح می‌دهد. روایت دیگری توسط افراد قدیمی و شاغلین قبل از انقلاب روزنامه کیهان نظیر آقایان غلامرضا موسوی، رضا قوی‌دل، اسماعبل دمیرچی، علی نائینی و... صورت می‌گیرد و روایت سوم خاطرات سناتور مصباح زاده است که گرداوری کردیم و با صدای آقای مهدی فقیه بازیگر پیشکسوت در اثر گنجاندیم.

فهیم در پایان در مورد ماهیت جشنواره عمار و نحوه عملکرد این جشنواره اظهار داشت: به نظرم عمار ساختاری تازه و حرف نویی دارد. این جشنواره آمده تا نشان بدهد که همیشه جایش خالی بوده و مطمئن هستم در آینده ای نزدیک تاثیر آن را در حوزه فرهنگ حس خواهیم کرد. اگر چه در برنامه های اکران تا حدودی بی نظمی دارند و تاریخ و ساعت اکران آثار را از روز اول اعلام نمی‌کنند اما در مجموع فکر می‌کنم این جشنواره نوعی از فستیوال بومی ایرانی است که از الگوهای بیرونی پیروی نمی‎‌کند.

 منبع : مشرق

قسمت دوم ملخی غول شد را می سازم

محمد تقی فهیم مستندساز و کارگردان مستند «ملخی که غول شد» و پژوهشگر این عرصه خاطرنشان کرد: عنوان فیلم من در مورد روزنامه کیهان است که این روزنامه کار خود را از یک چاپخانه کوچک و دو اتاق شروع کرد که بعدها به غول خاور میانه تبدیل شد و زمانی که ما به تاریخ می‌پردازیم هدفمان امروز جامعه است و تاریخ چراغی است که حقیقت را روشن می‌کند و این مستند نه تنها به رشد فیزیکی روزنامه کیهان پرداخته بلکه به حوادثی که از سال 1321 تا انقلاب اسلامی اتفاق افتاده نیز پرداخته شده است و قرار است قسمت دوم این مستند را از حوادث بعد از انقلاب تا دوره اصلاحات بسازم .

منبع : رادیو گفتگو

روايتي مستند از عكاس روز هاي انقلاب


    مستند محمدتقي فهيم، منتقد قديمي سينماي ايران درباره حسين پرتوي، عكاس مطرح ايام انقلاب است. دراين مستند پژوهشي كه به سرنوشت روزنامه كيهان از تاسيس تا پيروزي انقلاب اسلامي مي پردازد، هوشنگ توكلي، بازيگر نام آشنا به عنوان راوي حضور دارد و مهدي فقيه، بازيگر پيشكسوت نيز بازگوي خاطرات سناتور مصباح زاده است. ملخي غول شد در قالب 3 روايت پيش مي رود كه در بخش حضور قديمي هاي روزنامه كيهان، دوستان حسين پرتوي، عكاس مطرح ايام انقلاب (كه چند سالي است در بستر بيماري به سر مي برد) بر بالين او از چگونگي شكار تصوير بيعت همافران با امام راحل مي گويند. ساختار ملخي غول شد براساس صفحات گزارش روزنامه ها طراحي و اجرا شده است.

منبع : روزنامه اعتماد

"ملخی که غول شد" از آثار خوب و قابل قبول

شاید برای شما جالب باشد که داستان شکل گیری و رشد و تکامل یکی از باسابقه ترین رسانه های مکتوب کشور یعنی روزنامه کیهان را ببنینید و بشنوید. در این مستند فهیم به سراغ خبرنگاران قدیمی کیهان رفته و از زبان آنها نکات شنیدنی و جالبی را در مورد کیهان نقل کرده است. مستند "ملخی که غول شد" از آثار خوب و قابل قبول عمار چهارم است که به احتمال قوی جزو برگزیدگان خواهد بود.

منبع : یالثارات

از مدیر سابق سینمایی، تا منتقد فیلم در مستند فجر

هیات انتخاب بخش مستند سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر اسامی 22 فیلم پذیرفته شده در این بخش را اعلام کرد. در میان فیلم‌های این بخش اسامی کارگردانانی مثل محمدرضا عباسیان؛ مدیر سابق موسسه رسانه‌های تصویری، پریسا عشقی، محمدعلی فارسی و لقمان خالدی به چشم می‌خورد. همچنین در میان اسامی کارگردان‌ها نام محمدتقی فهیم که پیش از این به‌عنوان منتقد در سینمای ایران فعالیت می‌کرد به چشم می‌خورد.

منبع : روزنامه دنیای اقتصاد

روزنامۀ کیهان در ملخی که غول شد!

فهیم علاوه بر این که به عنوان یکی از داوران جشنواره در بخش «نقد و مقالات» در کنار جشنوارۀ امسال حضور داشته، خودش نیز در کنار انبوه جوانانی که در این جشنواره شرکت کردند، با اکران فیلم مستند «ملخی که غول شد» شرکت کرده است.



به گزارش بولتن نیوز، محمدتقی فهیم یکی از هنرمندان و اساتید برجستۀ سینمای کشورمان است که در این دورۀ جشنوارۀ عمّار حضوری پررنگ داشته. فهیم علاوه بر این که به عنوان یکی از داوران جشنواره در بخش «نقد و مقالات» در کنار جشنوارۀ امسال حضور داشته، خودش نیز در کنار انبوه جوانانی که در این جشنواره شرکت کردند، با 4 فیلم مستند«ملخی که غول شد»،  فیلم بلند «قوچ‌ها خیال بافی می‌کنند»، مستند «وقاهت و جنایت» و کلیپ پنج دقیقه‌ای «17 هزار» شرکت کرده است.

به بهانۀ اکران فیلم مستند«ملخی که غول شد» در دومین روز جشنوارۀ عمّار و حضور این استاد برجستۀ سینما در سالن سینما فلسطین به سراغ ایشان رفتیم و توضیحات شان دربارۀ جشنواره را شنیدیم. از آن جا که ایشان پیش تر به خبرنگاران رادیو گفتگو که مستقر در سالن سینما فلسطین هستند و به پوشش این جشنواره می پردازند، قول حضور در برنامۀ زندۀ رادیویی داده بود، فرصت نکردیم بیش از این از صحبت های گرم این دوست و استاد فرزانه بهره مند شویم. این مستند با حمایت مرکز گسترش سینمای تجربی در 80 دقیقه و طی 12 ماه ساخته شده است.

سلام. ابتدا نظرتان دربارۀ این دورۀ جشنواره و همچنین دلیل حضورتان را بفرمایید.

امروز که البته به خاطر نمایش فیلم مستندم از صبح این چندمین باری است که به سالن سینما فلسطین می آیم اما به هرحال همان طور که مستحضرید بنده افتخار این را داشتم که به عنوان داور بخش «نقد و مقالات» در کنار دوستان باصفای جشنوارۀ عمار باشم.

ملخی که غول شد؟ ابتدا کمی دربارۀ فیلم توضیح بدهید.

فیلم بلند «ملخی که غول شد» مستندی است پژوهشی که در قالب سه روایت به سرنوشت روزنامه کیهان از بدو تاسیس تا پیروزی انقلاب می‌پردازد. اولین روایت توسط هوشنگ توکلی، بازیگر براساس اسناد حکومتی و سندهای موجود در مکتوبات منتشر شده انجام می‌شود، دومین روایت آن از کارکنان و بازنشسته‌های کیهان نشات گرفته که از دغدغه‌ها و تجارب خود در زمان اشتغال‌شان درآنجا سخن می‌گویند و آخرین روایت مربوط به خاطرات سناتور مصباح‌زاده، مالک قدیمی کیهان است که در آن مهدی فقیه نقش مصباح‌زاده را بازی می‌کند.

ساختار و فرم این اثر بر اساس ساختار یک روزنامه و با استفاده از تیتر، میان تیتر و نتیجه گیری استفاده کردید.

بله. فکر می کنم این بازی های فرمی توانست فیلم را به اثری متشخص و اصولی بدل کند. از طرفی ما در این فیلم با 5 نقطۀ عطف روبروییم. اول تاسیس رونامه در سال های جنگ و اشغال ایران توسط متفقین دهۀ 1320، سپس مسائل مربوط به کودتای 28 مرداد و قیام 15 خرداد 42، در گام بعدی پرداختن به مسئلۀ استبداد و دیکتاتوری نظام پهلوی، بررسی فضای سیاسی اوایل دهۀ 50 و فشار رژیم طاغوت بر نیروهای روشنفکر انقلابی، مسئلۀ اعتصابات و در نهایت پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن 1357 نقاط عطفی اند که «ملخی که غول شد» بر روی آن استوار گردیده است.


لطفاً کمی هم دربارۀ آثار دیگرتان در این جشنواره توضیح دهید.


من با 4 فیلم مستند«ملخی که غول شد»،  فیلم بلند «قوچ‌ها خیال بافی می‌کنند»، مستند «وقاحت و جنایت» و کلیپ پنج دقیقه‌ای «17 هزار» در این جشنواره شرکت کردم و البته به عنوان داور بخش «نقد و مقالات» نیز در خدمت دوستان بودم.

آیا فیلم بلند «قوچ‌ها خیال بافی می‌کنند» نیز در این جشنواره اکران خواهد شد. نام فیلم که همچون فیلم امروزتان، نامی جذاب است.

 خیر . «قوچ‌ها خیال بافی می‌کنند» فیلمی است که به زندگی فردی روستایی دریکی از روستاهای تربت حیدریه در استان خراسان رضوی می پردازد. او  30سال پیش زادگاه خود را ترک کرده و برای کار به تهران آمده و پس از مدتی دوباره به روستای خود باز می‌گردد و به چوپانی می‌پردازد و با کار و تلاش به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

در وافع این فیلم نیز مستندی جاده ایست که از تهران به عنوان یک شهر پیشرفته با وجود در دسترس بودن تمام امکانات شروع می‌شود و سپس وارد فضای روستا شده و به همراه شخصیت اصلی فیلم با بسیاری از ناعدالتی‌ها روبرو می‌شویم. این مستند 70دقیقه‌ای به بخش مسابقۀ جایزه شهید آوینی نیز راه پیدا کرده بود، با هزینۀ شخصی طی شش ماه ساخته شده است.

بسیار خوب. با توجه به سال ها حضور فعال در عرصۀ سینما، سطح کیفی کارهای جشنوارۀ این دوره را چگونه ارزیابی می کنید؟

جشنواره فیلم عمار، با وجود عمر کمش جای خود را در میان جشنواره مطرح دیگرباز کرده و فضای مناسبی را برای جوانان فراهم کرده است. غایت آرزوی دست اندرکاران جشنواره‌های ما –حتی فجر– رسیدن به وضعیتی مانند فستیوال کن و برلین است درحالی که عمار از هر دو منظر شکلی و ماهوی، راه دیگری برگزیده است اما خطر توقف و تغییر ماهیت آن نیز قابل درک و هشدار است.

لطفاً چند کلامی هم درخصوص بخشی که داوری کردید یعنی «نقد و مقالات» توضیح بفرمایید.

مثل این که بچه های رادیو منتظرند. ببخشید که با عجله می گویم. امسال تعداد آثار پژوهشی که به دبیرخانه ارسال شده بود  خوب بودند  از آن مهم تر به لحاظ کیفی نیز آثار عمیق و درخوری در جشنواره حضور داشت و من از این بابت بسیار خوشحالم.

خیلی ممنون از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.

خود خواهی ام در انتشار شعر یک دوست

روز گذشته پس از اعلام فیلم های پذیرفته شده برای نمایش در جشنواره فیلم فجر - برای تقسیم کردن خوشحالی ام به وسیله پیامک اطلاع رسانی کردم . دوستان محبت کردند و بعضا جواب هایی فرستادند . اما در این میان آقای محمود غلامرضا زاده شعری فرستاد . اگر چه ممکن است خودنمایی جلوه کند اما چه باک . وبلاک یعنی دفترچه خصوصی به علاوه کمی بازتر ! پس این هم شعر :

آفرین بر همت و فهمت فهیم

مرجبا بر حرکت و فخمت فخیم

شاد باش گویم توفیق تو را

ای شکیبای ظفرمند و حکیم

ملخی غول شد ساخته محمدتقی فهیم به جشنواره فیلم فجر راه یافت

 
22 فیلم بخش مستند جشنواره فجر اعلام شد
هیات انتخاب بخش مستند سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر اسامی ۲۲ فیلم پذیرفته شده در این بخش را اعلام کرد.

 فیلم های اعلام شده بخش مستند به این شرح است:

برای گونگادین بهشت نیست ، سید غلامرضا نعمت پور
 رژیستور عقب مخاطب می گردد، سید وحید حسینی
 نرمین تولیچ:بازیگر، محمدرضا عباسیان
 در پناه بلوط، مهدی نورمحمدی
 از عطر باغ نارنج، پویان کاظمی
 جایی برای زندگی، محسن استادعلی
 لطفا بوق بزنید، رضا فرهمند
 زنجموره، محمد حسن دامن زن
 خانه سیمین و جلال، پریسا عشقی
 خواب ابراهیم، محمود کریمی
 ابرها در راهند، محمدعلی فارسی
 نیمروز مکران، ماکان عاشوری
 حیات در رگ های سرد، فتح ا... امیری
 فیلم نا تمامی برای دخترم سمیه، مرتضی پایه شناس
 خاطراتی برای تمام فصول، مصطفی رزاق کریمی
 شش قرن و شش سال، مجتبی میر طهماسب
 ساعت صفر، آزاده نوزاد مقدم- حسین سلامت
 شناسنامه، سید محمدرضا هاشمیان
 ملخی غول شد، محمدتقی فهیم
 بیوک آقا، علیرضا انصاریان
 صورت های ابریشمی، اکبر ناظمی
 کمی بالاتر، لقمان خالدی

نمایش مستند بلند ملخی غول شد در سینما فلسطین

مستند بلند ملخی غول شد ساخته محمد تقی فهیم - درباره روزنامه کیهان - ساعت ده و نیم صبح امروز در سالن ۲ سینما فلسطین به نمایش در می آید .

این فیلم که به بخش مسابقه چهارمین جشنواره مردمی فیلم عمار راه یافته است در قالب سه روایت سرنوشت روزنامه کیهان ( از تاسیس تا پیروزی انقلاب) را دستمایه قرار داده است .

در این فیلم  دو تن از پیشکسوتان بازیگری  حضور دارند . هوشنگ توکلی راوی  و مهدی فقیه بازگوی خاطرات سناتور مصباح زاده است .

ساختار این مستند براساس صفحات گزارش روزنامه ها طراحی و اجرا شده است .

بگذار که دل حل بکند مسئله ها را ...

نگاهی به فیلم «سر به مهر»

 بگذار که دل حل بکند مسئله ها را ...

عبور از دالان افراط و تفریط نمایش تظاهرات مذهبی و دینی سینمای ما ، منتهی به گستره ای از روشنایی شده که حداقلش در فیلم «سربه مهر» امید آفرین است . سال هایی بود که گنجاندن سکانسی از ادای فرایض مذهبی ، از جمله نماز ، منشا دستوری و مدیریتی داشت ، یا اقل آن براساس چراغ سبز بالادستی ها ، جایی از قصه ها را اشغال می کرد . رویکردی که متعاقب آن حذف نود و نه درصدی این نمایش ها را درپی داشت و به دلیل حملات هم آوای بخش قابل توجهی از رسانه ها و جریانات شبه روشنفکر  تا حدودی شرم از قراردادن داستانک های - حتی  فرعی – مثلا درباره  نماز ، برفیلمسازان غلبه کرد تا آنجا که در چند سال گذشته به ندرت فیلمی دارای پلانی از نماز بود .

اما فیلم «سر به مهر» حکایت شکست این افراط و تفریط است ، شکستی که حاصل اش موفقیت برآمده از تجربه است : امور معنوی را بسپارید به دل ها ، یا به قول معروف «بگذار که دل حل بکند مسئله ها را ...»  به ویژه در هنر ، کشش دل ، اولویت دارد ، این گزاره  در صورت تاثیرپذیری از آگاهی ، اطلاغات ، فهم عمیق از موضوع ، دانش اجتماعی و تسلط بر ابزار خلق هنر ، مخلوق آن بر دل می نشیند ، مصداق بارز  « کار از دل برآمده لاجرم بر دل نشیند» .

«سربه مهر» حاصل درک دلی و فهم محتوایی موضوعی است که فیلمساز در فرم و ساختاری قابل قبول به اجرای آن دست یافته است . گونه اجتماعی با رویکرد روانشناسانه ، سنجیده ترین قالبی است که هضم و انتقال مشکل تنهایی و کم رویی دختری ساکن یک کلان شهر را باورپذیر جلوه می دهد . همه جزییات برهمین اساس چیده شده است . از عناوین کاربردی مانند «سربه مهر» که بروزدهی یک راز را تداعی می کند ولی  با مفهوم سجاده و نماز خواندن درمتن اثر پیوند عمیق دارد ، (ترسم که اشک درغم ما پرده در شود / وین راز سر به مهر به عالم سمر شود) ، تا «صبا» که مبشر و پیام آور از غیب است وهمچنین «آرام باش» که بر مطلع وبلاگ ثبت شده و  درادامه به خوبی تضاد فضای مجازی با واقعیت بیرونی را به رخ می کشد . اما مهمتر ، کنش و رفتارآدم اول قصه است ، با ویژگی خجالت و آشفته حالی که از کد های علمی روان شناختی پیروی می کند . چنین آدم هایی در تنهایی ظرفیت هایی دارند که در جمع قادر به بروز آن نیستند ، لذا در خلوت خود ، مستعد ظاهر می شوند ، واقعیتی که درباره «صبا» صادق است ، او به دنیای مجازی و حرف زدن در شبکه های اجتماعی روی آورده است ، وبلاگ نویسی بهترین گزینه نمایش انسان حاضر در جامعه مدرن است . جامعه ای که البته در ظاهر به عوامل مدرنیته تن داده ، درحالی که تاروپود آدم هایش ، همانند خود جامعه - که زیرپوستش آکنده از سنت هاست – عمیقا مستعد معنویت است ، برای همین وقتی صبا در مسیر جستجوی برون رفت از تنهایی در فضای مجازی به بن بست می رسد ، با کمترین تلنگر ، چاره را در معنوی ترین راه ارتباط می یابد : نماز . نماز اگر چه در ظاهر مانند وبلاگ نویسی ، فعلی یک طرفه و به قول امروزی ها ، مونولوگ است ، اما ماهیتا فاصله از زمین تا آسمان دارد . در آنجا دروغ گفتن و اغراق کردن با کمترین  هزینه همراه است  وچه بسا  پاداشی درحد تایید دایره ای چند نفره هم داشته باشد ، اما در اینجا جواب گرفتن از مونولوگ ، دوری از دروغ و سستی ایمان است ، درصورت چنین موجودیتی ، دستمزد آن رهایی از تنهایی و رسیدن به سرچشمه زلال و رستگاری است .

مقدم دوست برای جلوه درست و باورپذیر شخصیت مستاصلش ، نیازی به آسمان و ریسمان دوختن نداشته است . مظاهر شهر و امکانات جدید ارتباطی و زیستی ، در فضای  به اصطلاح مدرن موجود در اطراف و اکناف شهر ، کافی است تا آدمی را دچار انواع تناقضات کند . به یاد بیاورید مثلا خانواده حامد (خواستگار صبا) را که با فرایض دینی بیگانه و ظاهرا حامد هم باید چنین فرهنگی در او نهادینه باشد ، با همین تصور هم ، صبا شهامت ابراز روی آوری اش به نماز را ندارد و از او پنهان می کند ، در حالی که حامد درعین وابستگی به فرهنگی مغایر ، به محض دانستن گرایش صبا به نماز ، گل از گلش می شکفد . شغل حامد در - نماد مدرنیته  - برج میلاد تاکیدی برانتساب او به دوری از فرایض دینی است ! اما همین آدم درونش و مایه های فکری رسوب شده در او گرایش به سنت ها دارد . همچنانکه شیشه های آب معدنی ، فست فود ها ، کار در دالان های شیک میلاد و ... صبا را از بازگشت به معنویت و سمبل مذهبیت ، یعنی نماز باز نمی دارد . اگر چه برایش دشوار است ، آنهم برای کسی که تا قبل از این دوستش را برای نماز خواندن مسخره می کرده است . کم رویی صبا و تردید های او به رغم واقعیت و داشتن مابه ازای بیرونی ، اما بهانه است . اصل و لایه زیرتر مفهومی داستان و ماجراهایش ، چالش تفکری است که  ادعای  غلبه مدرنیسم برجامعه ایران دارد یا حتی خط بطلانی براین نگاه سطحی برجامعه ایران است  . و به تاکید باید گفت که  اگر این نگره و دراماتیزه شدن این گرایش که «آدم ها در وضعیت بحرانی برگشت دارند» را در فیلم پر رنگ ببینیم ، چیزی از ارزش سربه مهر کم نمی کند .

انتخاب کاراکتر زن برای روایت قصه ای که در فرعیات اش نیز رویکردی زنانه دارد ، نیازمند شناخت لازم در عین هوشمندی برای عبور از خطر زن ستایی داشته است . حال و هوای لطیف ، فقدان خشونت و نداشتن عنصری در شمایل آنتاگونست ، عاملی نشده تا اثر تخت و بی کشش شود ، چرا که اساسا چالش و التهاب لازم در پرداخت شخصیت ها – خصوصا صبا – پیش برنده هستند . در واقع مقدم دوست از این تسلط برخوردار است و قبل از اجرا در فیلمنامه به این فاکتور توجه داشته که کارهای شخصیت محور یعنی پرداختن به جزییات آدم های قصه ، برای همین است که مثلا نماهای کار با کامپیوتر و وب گردی صبا ، وقتی بخشی از التهاب و عصبیت صبا را منتقل می کند که کیبورد و حک کلمات بر صفحه مونیتور درقاب گرفته می شود یا حضور صبا در محیط و جمع دوستانش دیده و ارتباط آنها به منظور تاکید بعدی بر تنهایی او روایت می شود و از همه لازم تر در چنین آثاری توان نقب زدن به درن شخصیت است . در غیر این صورت همذات پنداری رخ نمی دهد . اندکی از جزییات رفتاری و گفتاری صبا را در ذهن مرور کنید : مکث ها ، سربه زیری ، راه رفتن ، صحبت با همجنس و مخالف خود ، درد دل ها و ارتباط خصوصا با خواهرش و خواستگارش را که چقدر با هم فرق می کند . دیالوگ نویسی مقدم هم حساب شده است . مطمئا اگر حرف های صبا  ، در دهان یکی دیگر قرار بگیرد به شدت فریاد خواهد زد که اشتباه است . یا حتی دیالوگ های او قبل از صرافت به نماز و پس از آن را که به خوبی تفاوت جایگاه او را در جامعه و میزان علائقش به دنیا و سپس تقربش به معنا را می رساند . شخصیت یعنی همین . درآثار فاقد شخصیت ، انگار ادم ها بلبرینگ هستند و از یک قالب خارج شده اند ، در حالی که در پرداخت درست ، کنش و واکنش ، رفتار و گفتار ، نشست و برخاست ، پوشش و تمیزی و طهارت آدم ها تمایز آشکار دارند و نشان دهنده افکار ، درون و شخصیت آن هاست .

اما با تمام این تفاصیل و کلیشه شکنی اتفاق افتاده ، «سربه مهر» از دو ناحیه  در رنج است . نخست در منطق روایی آن است . جستجوی صبا برای یافتن جای نماز گذاشتن  - از جمله رفتن به فرودگاه – پرسش هایی چند در ذهن مخاطب ایجاد می کند ، حتی مفهوم سمبلیک این جستجو - فرودگاه که  تلویحا معنایی از عروج و پرواز دارد - باورناپذیر نیست . ( آنهم در کشوری که تبلیغات زیادی مبنی برصرف بودجه زیاد برای مسجد سازی درآن  می شود) .  بی تردید مقدم دوست با تامل و تعمق بیشتری می توانست به تمهید بهتر و حسی تری برای بیان مفهوم مورد نظرش دست یابد تا اجرای کنونی که نیشخند تماشاگر را به هم راه می آورد . نکته جدی تر و اساسی تر اما ، نوع تحول صبا و نقاط عطف رسیدن به این مرتبه است . حتی خواسته های مادی صبا برای خم شدن در برابر پروردگار هم نافی سوی درست درام نیست ، بلکه آنچه می توانست رخ دهد که نداده ، ارتقا محسوس تر او به رتبه برتر معنوی است .اگر صبا در پروسه ای دراماتیک به این جایگاه می رسید تاثیرگذارتر و ماندگارتر بود .  «حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس / در بند آن مباش که نشنید یا شنید» ، در حالی که صبا تلاشش در شنیدن آنی صدای او توسط  «دوست» و جواب گرفتن به همین سرعت است ، نوعی ارتباط که بیشتر از تمنیات سطحی نشات می گیرد .

وبرای حسن ختام در تایید همین نمونه از هنر اجتماعی با رویکرد مذهبی که بی تردید توسط هادی مقدم دوست با زحمت و مرارت هایی همراه بوده است ، از حافظ قرآن مدد می گیریم :

مکن زغصه شکایت که درطریق طلب

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

 

منبع : فارس

نه مالخرش ایرانی است نه جیب برش

  
محمد تقی فهیم (منتقد سینما) در گفتگو با برنا:

«جیب بر خیابان جنوبی» بازسازی شده یک فیلم غربی است

 
محمد تقی فهیم منتقد سینما گفت:جیب بر خیابان جنوبی به نوعی بازسازی شده از یک فیلم غربی است که البته اولین بار نیست که این کپی برداری از فیلم‌های غربی صورت می‌گیرد.
۱۳۹۲ جمعه ۱۳ دی ساعت 11:26

محمد تقی فهیم منتقد سینما به خبرنگار سینمایی برنا گفت: فیلم جیب بر خیابان جنوبی به نوعی بازسازی شده از یک فیلم غربی است که البته اولین بار نیست که این کپی برداری از فیلم‌های غربی صورت می‌گیرد نمونه‌های زیادی در این مورد ساخته شده است.

وی در ادامه افزود: باید توجه داشت که اگر قرار است در سینما فیلم‌های مهم و مطرح خارجی را دوباره سازی کنیم و از روی آن‌ها نمونه بسازیم اگر رویکردمان دینی نباشد و متناسب با فرهنگ و واقعیت‌های جامعه گفته نشود اولین اتفاق ناکامی برای فیلم خواهد بود.

این منتقد سینما خاطر نشان کرد: در کشور ما دستمایه‌های زیادی وجود دارد که باید از متریال‌های داخلی به آن تزریق کنیم تا تبدیل به فیلم قابل باور شود. فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» نعل به نعل کپی شده است.

وی در ادامه افزود: اگر دقت کرده باشید حتی جیب بری هم در کشور ما بومی است و کاملاً متفاوت با جیب بری‌های حرفه‌ای در کشورهای دیگر است تا آنجا که جیب بری‌های هندی، انگلیسی و ژاپنی هم با هم متفاوت است چه برسد به ایران.

فهیم در ادامه افزود: نکته دیگر در این فیلم مربوط به عشق‌های خیابانی است که به این مفهومی که در این فیلم مشاهده می‌شود رخ نمی‌دهد. به طور کلی مشکل اصلی فیلم این است که تبدیل به فیلم ایرانی نشده است و مشابه اثر دیگری است و در اینجاست که نه عشق و نه جیب بری آن را باور می‌کنیم و تنها کوچه‌ها و خیابان‌ها و نورپردازی‌ها قابل باوراست که فیلمساز خواسته به واسطه آن ایرانی بودن فیلم را به این شکل نشان دهد.

وی همچنین گفت: مشکل دیگر در محتوا و شخصیت پردازی‌ها است. شخصیت‌ها ایرانی نیستند شخصیت امیر جعفری که مشابه آن در بین مالخرهای ایرانی به هیج عنوان دیده نمی‌شود در بخش دزدی و مال خر‌ها که دو قطب هستند و مکمل یکدیگرند. فیلمساز اگر سری به جاهایی که مالخر‌ها فعال هستند بزند متوجه می‌شود که آن‌ها کاملاً متمایز با آن چیزی هستند که در اروپا وجود دارد بنابراین با قاطعیت می‌توان گفت که در این فیلم آدم‌ها باور پذیر نیستند.

این منتقد سینما همچنین گفت: با این تفاسیر می‌توان نتیجه گرفت که فیلم ساز اعتماد به نفس نسبت به داشته‌هایش ندارد و این راحت طلبی فیلمساز را نشان می‌دهد. زمانیکه اثری بیرونی می‌بینیم که هر چند آماده است اما کپی برداری از فیلم دیگر است از قصه، ایده، موضوع تا فرم کار و حتی دکوپاژ و طراحی همه آماده بوده این جور گرته برداری به دلیل آنکه راحت است فیلمساز به سمت آن می‌رود و در غیر این صورت برای همه جزء آن باید زحمت بکشد.

وی خاطر نشان کرد: زمانیکه دکوپاژ‌ها را می‌بینیم به راحتی می‌توانیم مشخص کنیم که پلان سکانس‌ها در چه اندازه‌ای باید باشد و ورودی و خروجی‌ها چه زمانی باشد. در این صورت کار راحت‌تر است تا اینکه فیلمساز بخواهد برای آن زحمت زیادی بکشد و در واقع در این شکل فیلمساز به دنبال مشابه سازی و تاریخ سازی است و بدون اینکه جامعه را درک کند می‌خواهد به این نتیجه برسد که ایران مشابه دهه ۴۰ و ۶۰ اروپا است و این امر کاملا اشتباه است زیرا زمان ما با زمان قبل کاملا متفاوت است ضمن اینکه جامعه غرب با جامعه ما تفاوت‌های زیادی دارد. این برداشت اشتباه درست در جهت خلاف جریان آب است که فیلمساز به آن پرداخته است.

سینمای ما سوژه‌کُش شده است

فهیم در «هفت» :

«تنهای تنهای تنها» همساز لحن جامعه امروز ماست

خبرگزاری تسنیم: محمدتقی فهیم گفت: «تنهای تنهای تن‌ها» به یک پدیده سیاسی با لحن طنازانه پرداخته و به نظرم فیلم واجد عنصر خلاقیت است.

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بخش نقد برنامه «هفت» دیشب میزبان محمدتقی فهیم و رضا درستکار منتقد بود تا درباره فیلم «تنهای تنهای تن‌ها» گفتگو کنند.

محمدتقی فهیم منتقد سینما درباره فیلم «تنهای تنهای تن‌ها» در ابتدای برنامه گفت: این فیلم یک اتفاق بود و در سینمای ما فیلمسازان سوژه کُش هستند چون نگاه تازه‌ای را جاری نمی‌کنند. آقای عبدی‌پور این خلاقیت را به خرج داده بود که از زاویه جدیدی به موضوع نگاه کرده و از کلیشه‌های معمول سینمای ایران مثل فیلم امیرنادری استفاده خوبی کرده بود. عبدی‌پور یک قصه معمولی را با یک موضوع به روز روایت کرده بود و به فرم متناسبی رسیده بود که همساز لحن جامعه امروز ماست.

محمدتقی فهیم ادامه داد: ما باید به لحن بومی که متناسب و برآمده از جامعه است، برسیم. در مسأله فرم عبدی‌پور به این موضوع رسیده بود و از عنصر خلاقیت فیلمسازان دیگر کمتر استفاده می‌کنند.

متأسفانه در رسانه‌های ما سینماگران را از موضوعات می‌ترسانند چون به نظرم این فیلم سیاسی است و به بحث هسته‌ای و تحریم‌ها می‌پردازد. اگر بپذیریم که سینمای سیاسی باید به رویداد سیاسی به جای طعنه زنی بپردازد، این فیلم یک رویداد سیاسی را مطرح می‌کند.

این منتقد عنوان کرد: طی این مدت کاری انجام دادند که عبدی‌پور می‌ترسید نام سیاست را بر فیلمش بگذارد و در بسیاری از قسمت‌ها عبدی‌پور به این اشاره کرده بود که با لباس سیاسی به فیلمش نباید نگاه کنیم. «تنهای تنهای تنها» به یک پدیده سیاسی با لحن طنازانه پرداخته و به نظرم فیلم واجد عنصر خلاقیت است. من مدافع بخش سیاسی فیلم هستم و به نظرم نباید فیلمساز ما از آن بترسد و به نظرم تم سیاسی دارد.

فهیم خاطرنشان کرد: دونده فیلم نمادین با قاب‌هایی مجزاست و به شدت سمبولیک است. در فیلم عبدی‌پور از کلیشه‌ها خوب استفاده کرده و به خوبی توانسته ارتباط دلی دو بچه را در فضای کلان نشان دهد. این فیلم تلفیقی از فانتزی و واقعیت است و اگر بخواهیم به هردو بعد فیلم توجه کنیم، می‌بینیم خیلی خوب در فیلم به آن اشاره شده است. این فیلم از تخیل شروع می‌شود، نقبی به واقعیت می‌زند و دوباره وارد فضای فانتزی می‌شود.

این منتقد اشاره کرد: این برایم جالب بود که فیلم در تمام ابعاد توانسته بود پای خودش باایستد. شخصیت عبدالکریم در این فیلم برای ما کامل است و آن را می‌شناسیم. نمی‌توانیم منکر این شویم که بخش‌هایی از جامعه ما دچار بدویت است و نکته حائز اهمیت چگونگی نگاه فیلمساز نسبت به این بدویت است. این طبیعی است که بچه روسی بیشتر با تکنولوژی در ارتباط است و عبدالکریم بچه بخشی از بوشهر است که بیشتر با گردشگران ارتباط دارد.

فهیم اضافه کرد: علم فردی که متعلق به روسیه است و ارتباط دلی بچه‌ها بدون اینکه زبان یکدیگر را بفهمند قابل توجه است. جهان این فیلم بزرگ است اما در قامتی کوچک و جوانانه مطرح می‌شود. موافق این هستم که بدویت داریم و این بدویت باید به گونه‌ای باشد که به وجدان مدیران تلنگر بزند که این جوان و نوجوان دل گرمی دارد و می‌تواند انسان بزرگی باشد

بی ایمانی بد دردیه

نمی دونم اینو کی گفته ولی می ذارمش :

وقتی ایمان نداشته باشی هر جا باشی برات زندونه 

میلاد حضرت مسیح مبارک

از باغ می برند چراغانی ات کنند

تا کاخ جشن های زمستانی ات کنند !

میلاد حضرت مسیح مبارک

نهاد هایی که باید به کمک جشنواره فیلم فجر بیایند

در حاشیه نشست هیات انتخاب بخش بین‌الملل با دبیرجشنواره
جشنواره فجر و چرخی که ۳۰ ‌سال است دوباره اختراع می‌شود

در کشوری که دانشمندانش غنی‌سازی می کنند، جاندار به فضا پرتاب می‌کنند و موشک‌های ساخت داخلش، ترس بر اندام دشمنان انداخته در عرصه فرهنگ هنوز در ابتدایی‌ترین موضوع مثل بخش بین‌الملل یک جشنواره آزمون و خطا می‌کنیم.

 

خبرگزاری فارس - گروه سینما : نتیجه آخر این مطلب را همین اول می نویسم: کجای دنیا ، جشنواره ای و مدیریتی  عملکردی چنین دارد؟ هردبیر جدید، هردوره ، هرسال و هرماه قوانین و آیین نامه و مصوبه قبلی را وتو و به هم بریزد و« دوباره روز از نو و روزی از نو» و.... یکی بخش آسیا اضافه کند ، یکی حذف کند و دوباره یکی اضافه کند . یکی بار سفر ببندد به ینگه دنیا و مارکوپولو وار  هنرمندی تجسمی را در پراگ و چک و... پیدا کند و به «از ما بهتران» سفارش تولید دهد ، آنوقت هنوز یک سال نشده ، یکی بیاید بگوید : این  سیمرغ نیست ، خروس است ! (جالب است که همان متخصص و هنرمند متولی و مشاور سال گذشته این پروژه ، امسال آن را خروس نامیده است)  و ... سی سال است هنوز نمی دانیم بخش بین الملل لازم است یا مازاد ، باید مستقل باشد یا جزیی از بازار فیلم است ، انتخاب ها اعتبار آور است یا ممیزی فراری دهنده ، ما باید فیلم و فیلمساز همفکر رصد کنیم یا جایزه هایمان توجه جهانیان را جلب کند، با محتوای معترضانه دل ها را بدست آوریم یا همنوایی با جهان غالب را پیشه کنیم ، برجسته سازی هویت کنیم یا دنباله رو جایزه های آکادمی ها باشیم ، انتخاب هایمان اکران جهانی را هدف بگیرد یا قانع به چترواکنی در فستیوال ها باشیم و بسیاری مسایل دیگر .  آقایان ! بالاخره از یک جایی باید این شیوه مدیریت شناور و متکی به آزمون و خطا را قطع کنید.

برای ورود به بحث ، نخست به  این موضوع  اشاره کنم که نگارنده با تغییرات جشنواره مخالف نیست و حتی براین باور است که تغییر ، تحول در پی دارد و تحول ، بالندگی  و غنای محتوایی می آفریند و هر پدیده و رویدادی را معنای لازم می بخشد. اما بحث این قلم تغییرات کارشناسی و تخصصی براساس فرهنگ و ارزش های محتوایی و ساختاری ایران زمین است ونه با اتکای بر سلیقه و سیاست های رخ داده درچارچوب تغییر دولت ، اتفاقی که برهمین سیاق دوباره ، سلیقه و دولتی دیگر در پیش است . امسال متعاقب دوره های گذشته تغییراتی را در جشنواره شاهد خواهیم بود و دبیر جشنواره معتقد است وقت نداشته و باید سال آینده منتظر تغییرات جدی باشیم . سال هاست این «چه کنم» ها تداوم یافته اما هنوز دوستان نمی دانند با بخش بین الملل چه کنند .

متاسفانه ! تجربه نشان می دهد که باید نمایندگانی از نهاد های مسئول تر و دلسوزتر مثلا مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی ، شورای فرهنگ عمومی ، شورای عالی سینما (اگر ادامه یافت و موثر بود) ، و از همه مهمتر کمیسیون فرهنگی مجلس و صاحب نظران سینما درقالب اتاق فکری چیزی جمع شوند و تکلیف این مهمترین رویداد فرهنگی کشور را با افق یک ساله ، پنچ ساله و بیست ساله ترسیم و تبیین کنند . (مطمئنا هزینه مالی این اتفاق بیشتر از آزمون و خطای یک سال جشنواره بیشتر نمی شود) ،  تا دیگر شاهد مدیریت های کم عمر نباشیم و در صورت هر جا به جایی ، تازه آمده ها ، به جای تغییر کمی ، ادامه دهنده کیفی این رویداد باشند.

شک نکنید که سردرگمی و صرف انرژی هر مدیر جدید  برای تغییر در ضوابط حاکم و تدوین آیین نامه های تازه و چگونگی و اجرای متمایز از دوره قبل ، علاوه بر فرسایش مدیر و مجموعه اش ، سینماگران و مرتبطین با جشنواره را نیز دچار بی اعتمادی یا انتظارات بی مورد و نا بجا و پیامد های نا امیدانه می کند . درحال حاضر هر مدیر جدید همه توجیه اش صرف وقت برای تغییرات است . نوعی فرصت سوزی که  متاسفانه جایی برای پاسخ گویی بعد از این ( به مردم و مراجع ) نمی گذارد . آیا همین عوامل ، بخش اصلی کم خاصیتی این رویداد استراتژیک عرصه فرهنگی را تشکیل نمی دهد ؟

برای روشن شدن بیشتر موضوع ، فرازی از سخنان دبیر محترم جشنواره را در جمع هیات انتخاب بخش بین الملل  ، مرور کنیم : «طبیعی است و می دانیم که در دنیا هنوز برای ما فیلم نمی سازند ولی دست مان برای شروع چندان بسته نیست » !  یعنی سی و یک سال، دور باطل  زده ایم ؟! چون تازه می خواهیم شروع کنیم . دستمان هم کمی بسته است (معنی روی دیگر دستمان چندان بسته نیست) . حالا چه تضمینی هست که مدیر بعدی ، یک سال دیگر یا دوره بعد ، دوباره شروع نکند ؟ همچنان که مدیران قبلی هرکدام شروعی دوباره داشتند ، نداشتند ؟ چون اساسا معیار و ملاک شفاف و روشن ، و ضوابط و قانون مدون و شدنی درمیان نیست . واقعا کی و چگونه باید برنامه ، سیاست و هدف ما در محیط سینمای جهان مشخص شود ؟ واقعا الان معضل این است که دنیا برای ما فیلم نمی سازد ؟ (که هست) مشکل بزرگ تر ما این است که نوع مدیریتمان و همین جشنواره هایمان جهتی داشته که  ما برای دنیا فیلم ساخته و می سازیم (حتما می دانیم که منظور از دنیا ، اکران جهانی نیست بلکه فیلم های خاص آنان برای ما یا ما برای آن ها است). خیلی واضح  و بی پرده : مدیریت شدیم ، مدیریت نکرده ایم.

سال ها قبل بهمن قبادی با فیلم ویدیویی نیمه بلندش به جشنواره اصفهان آمده بود . در لابی هتل که نگارنده هم حضور داشت او در تعریف از فیلمش به پیشنهادات خارجی های حاضر در جشنواره اشاره می کرد که گفته بودندند ورژن بلندش را بسازد جهانی می شود ! که شد « زمانی برای مستی اسب ها» ! و او رفت . چرا راه دور برویم . همین چند روز پیش صحبت های اصغر فرهادی در گفتگو با رسانه ای خارجی بازتاب یافته بود . ایشان گفته بود زمانی که جدایی را می ساختم نگاهم به مخاطب ایرانی بود ، قبل از زیرنویس کردن فیلم ، یکی از مسولان برلین به ایران آمد و با مترجمش فیلم را دید و گفت می خواهیمش و...(نقل به مضمون)  . آنها درست ، تخصصی و براساس سیاست ها ، ارزش ها و جریان سازی جشنواره هایشان عمل می کنند ، مسئله ما هستیم که هر سال می خواهیم «شروع» کنیم اما چه چیزی را واقعا به درستی هم معلوم نیست . آن هم درکشوری که دانشمندانش غنی سازی می کنند ، جاندار به فضا پرتاب می کنند ، موشک های داخلی ترس براندام دشمنان انداخته ، در حوزه سیاست خارجی قطب مهمی از تصمیمات جهانی و خصوصا منطقه ای شده ایم ، اما در عرصه فرهنگ هنوز در ابتدایی ترین موضوع مانند بخش بین الملل یک جشنواره مانده ایم.

آقایان اینجا ارزش ها ، هویت ، ملیت و دیانتمان باید فرهنگ سازی و به دنیا صادر شود در حالی که سه دهه است کمترین بازدهی را داشته و دربرخی دوره ها کارکردی معکوس یافته است. آیا نباید یک بار برای همیشه تکلیف آن را روشن کنیم. الان واقعا کی می داند در بخش بین الملل باید چه فیلم ها و براساس چه معیارهای ارزشی و اجتماعی برجسته شوند ؟ تا احتمالا فیلمسازی در نقطه ای از دنیا شاید به صرافت ارایه اثر به ما براید؟ آیا برنامه ای و  نمونه ای از فیلم و موضوعی داشته ، داریم یا خواهیم داشت تا ارایه و پیرامون آن تبلیغ کنیم . مثلا درحال حاضر فیلمسازان  کشور میدانند ( در بحث موضوع و محتوا )  اگر اثری با رویکرد نفی خشونت ساخته شود ، در فلان جشنواره مورد توجه قرار می گیرد .یا اگر در راستای حقوق بشر باشد در بهمان جشنواره ، همچنین به ازادی بیان بپردازد یا فمینیستی باشد و ... نیز در جشنواره ای دیگر خواهد درخشید و جایزه نقدی فلان رقمی در انتظارش هست  ... آیا کسی در دنیا می داند که جشنواره فجر چه رویکردی دارد ؟ مثلا  فردی یا فیلمسازی بگویند درصورت توجه به عدالت اجتماعی ، نفی سکولاریسم ، نقد سیاست های استعماری ، افشای روش های سلطه طلبانه آمریکا در جهان ، حمایت از خانواده و ...  اثرش دیده خواهد شد ؟

شاید مدیریت جشنواره بگوید مسئله به این سادگی نیست . ولی واقعا به همین سادگی است ، شما بزرگش می کنید . برای همین نگارنده براین باور است که مدیریت فرهنگی ما (در بخش مهم سینما)  نیازمند نهادی نخبه و دلسوز است تا برای مدتی فارغ از سیاست بازی ها و تغییر و انتقاد از گذشته ، یکبار برای همیشه این بخش را مدیریت فکری کنند. درغیر این صورت چهار سال دیگر باز هم باید در فلان بخش و رویکرد جشنواره شروع کننده روشی برمبنای آزمون و خطا باشیم.

بی تعارف دیگر نباید منتظر نتیجه شد. حالا بی برو برگرد باید نهادهای مهم ذکر شده در بالا خود را مسئول تر ببینند . کمیسیون فرهنگی مجلس ننشیند و نظاره کنند که در عرصه برگزاری رویدادهای هنری «هرچه پیش آمد خوش آمد » یا به سیاق برخی مدیریت های میانی ، بمانند تا چون صبح شد فکر فردا کنند . دوران تدبیر و امید است . پیش گیری از فرصت سوزی ، عین تدبیر و امید آفرین است.

یادداشت از محمد تقی فهیم

های عبدالکریم ! یعنی وجدان سازمان مللی ها   تکان خواهد خورد ؟

 

فیلم خوب یعنی چی ؟ یا بهتره این جوری طرح موضوع کنیم که تماشاگر از فیلم خوب چه انتظاری دارد ؟ بی تردید پاسخ چنین سوالی هم متعدد و هم مطول است . یعنی به سلیقه تعداد همه تماشاگران یک فیلم قابل جمع است . اما یک جمعبندی موجز از برایند انتظار مخاطبان عام سینما این است که یک فیلم به آنها لذت ببخشد : بخنداند ، بگریاند ، به هیجان آورد وپس از خروج از سالن سینما تاثیر فکری – روحی فیلم تازه شروع شود و مدت ها او را درگیر عناصر فکورانه کند ، همین .

فیلم «تنهای تنهای تنها» ساخته «احسان عبدی پور» که این روزها برپرده سینماها در حال نمایش است ، درچارچوب تعریف فوق ، قابل ارزشیابی است . اثری که کشش و جذابیت اش فقط از موضوع و مضمون بالنده و تکان دهنده اش نشات نمی گیرد که تحقیقا ظرف خوش نقش ونگار آن وبه تعبیری فرم و ساختارش به دقت - مناسب مظروفش - طراحی و اجرا شده است .

همه چیز ابتدا به ساکن از فیلمنامه شروع می شود .قصه ای کامل و پرمایه با اجزایی  مانند  یک ایده نسبتا ناب ، موضوعی تازه و با طراوت ، مضمون و مفاهیمی به غایت مهم و قابل تعمیم به گستره جهان ، لحنی بومی و باشناسنامه ، قالب و رویکرد طنازانه و نزدیک به کمدی ، دارای زمان و مکان معین و شناخته ، شخصیت های صیقل خورده و ملموس و دیگر عناصری که لازمه یک فیلمنامه قدرتمند است مانند فرازوفرود و نقاط عطف به جا ، تعلیق و تاثیر حسی  - عاطفی ، دیالوگ های جان دار و به اندازه و متمایز برای هر شخصیت (در این زمینه مثلا به یاد بیاورید گفتگوی رنجرو با مادرش ، آنجا که مادرنگران از کمونیست شدن  پسر به دلیل دوستی با پسر روس  ، از او می پرسد که «وقتی مردیم ما را کجا می برند» . رنجرو میگوید «نمی دونم . ولی تو رو می برند بهشت» )   و ... شک نکنید که اگر ابتدا این عناصر سنجیده و فکر شده به متن تبدیل نشده بود ، به سیاق اینکه از یک فیلمنامه ضعیف ، با وجود کارگردانی توانمند ، نمی توان انتظار اثری حتی متوسط داشت ، چه رسد به کاری قوی ، اکنون شاهد فیلمی قابل قبول نبودیم .

فیلم عبدی پور اولین کار با قصه ای درباره نوجوانان  نیست و همچنین نخستین اثری راجع به دوستی کودکان با رنگ ، نژاد ، ملیت و طبقه متمایز هم نیست ، حتی آثار زیادی درباره فاصله طبقاتی ، استثمار و استعمار ، ترجیح همدلی بر همزبانی ، نفی جنگ و نهی سیاست بازی و ... ساخته شده است ، اما کمتر اثری از این میان توانسته نظر جملگی صاحب نظران را جلب کند . چرا ؟ آنچه فیلم «تنهای ...» را از اثار مشابه – حتی دو فیلم امیر نادری که در همین جغرافیا و حال و هوا ساخته شده بودند – منفک و برجسته می سازد رویکرد به اولویت بخشی به ارزش های انسانی ، هویت بومی ، اصالت ملی و بالاخره قیام برای ایثاری ماندنی در دل رویدادی جهانی و ویرانگراست .

مثلا به روند تغییر و تحول شخصیت اصلی ، یعنی عبدالکریم معروف به «رنجرو» توجه کنید : رنجرو در اوج فقر آرزوی دستیابی به آفتابه طلایی دارد که در صورت تحقق ، با فروش آن جهیزیه خواهرش را تامین خواهد کرد ، از سوی دیگر ، الگ دوست روسی او در آرزوی یک شب بخیر گفتن مادرش به سر می برد لذا رنجرو ازتحقق آرزوی خود به نفع دوستش کنار میکشد ، اما در پروسه روبه جلو ، همین رنجرو که برای رضایت دوستش از آرزوی خود عقب می نشیند ، حاضر می شود برای رساندن پیامش به سران کشورها در سازمان ملل مبنی بر اینکه «تحریم چیز بدی است» از دوستش در برابر ارمانی بزرگتر، یعنی نجات وطن ، بگذرد . حرکتی که او را به مرحله بالاتری از تحول سوق می دهد. تماشاگر با شکل گیری این زییایی شناسی ایثار در داستان و کنش آدم ها ،  به شدت با شخصیت اصلی همذات پنداری کرده و درحالی که  اشکش سرازیر شده به احساس متفاوتی از غرور ملی و مفاهیم دینی دست می یابد  .

 وقتی این همه تبدیل به سینمای ناب شده که در اجرا (فرم و ساختار) تلفیقی درخور از واقعیت و فانتزی صورت گرفته ، در عین اینکه، قصه گویی در نهایت سادگی و روانی پیش می رود . خصوصا که فضاسازی ها و طراحی صحنه و لباس در قاب بندی های «ساعد نیکذات» - مدیر فیلمبرداری - جلوه مضاعقی یافته است . بازی ها اما شگفتی سازند - به ویژه ایفاگران دو نقش اصلی توسط دو نوجوان ایرانی و ارمنستانی – اما حرف نهایی را کارگردان با دکوپاژهای علمی اش می زند . همه پلان – سکانس هایش دقیق محاسبه شده و به همین دلیل است که ریتم فیلم عینا زندگی مردم بوشهر را نمایش می دهد . وسواس در این زمینه چنان هارمونی از ضرباهنگ درونی و بیرونی به وجود آورده که بی تردید عامل مهمی در باورپذیری همه چیز است .

هوشمندی و خلاقیت عبدی پور (از مرحله نگارش متن تا اجرا)  وقتی بروز و ظهوری موثر می یابد که شاهدیم اثرش در قالبی رئال – فانتزی نوسانی سنجیده دارد . لحن شوخ و شنگ و ایجاد موقعیت های کمیک نیز دیگر رویکردی است که فیلم را از افتادن به ورطه سردی ، خشکی و دلزدگی تماشاگر نجات داده است . مفاهیم و شعارهای سنگین و پرمغز سیاسی ، چنانچه در قالبی جدی دراماتیزه می شد ، نتیجه ای کلیشه ای و نخ نما به بار می آورد . قیاس مع الفارق است - اما به جا هم هست - اگر بگوییم که درام پرداز اسطوره و شهیر جهان  (یعنی شکسپیر بزرگ) ، هر جا تراژدی اوج می گیرد ، بلاتفاصله دلقک را وارد ماجرا می کند تا تماشاگر در عین تغییر روحی ، فرصت هضم آن معانی عمیق و شگفت را داشته باشد . از همین رو لحن طنازانه فیلم - به رغم ایراد   با لحجه بوشهری که برای برخی قابل فهم نیست - تماشاگر را به جنبه هایی از حالت سوق می دهد که در عین تاثر و گریه به خنده می افتد و یا برعکس در حالی که قهقهه سر داده اشک خود را بی خجالت از بغل دستی اش پاک می کند . به این جمله کنایه آمیز پرمعنا دقت کنید : «رییس جمهور اگر تا آخر نامه مرا گوش کند ، دیگر رییس جمهور نمی شود» .

سینما هنری تصویری و ابژکتیو است . قواعد می گوید که بقیه عناصر و عوامل باید در خدمت تصویر باشد نه غالب بر آن ، لذا صدور بیانیه و خطابه در فیلم همواره از نقاط ضعف یک اثر محسوب می شود ، اما به همین نسبت هم می تواند مواردی چنانچه در اثر رسوب کند قابل توجیه باشد و حتی فراتر، جزو فرم کاربه حساب آید تا یاری دهنده انتقال بهتر معانی شود . نامه ای که در پایان توسط رنجرو خطاب به وجدان های خفته کرسی نشینان سیاست جهانی خوانده می شود از جمله مواردی است که در ساختار اثر خوب  می نشیند و بیرون نمی زند ، برای همین است که در این فصل از قصه ، تماشاگر به این حس ودرک از مسایل دست می یابد که رنجرو حرف او را می زند و نماینده برحق او در مواجه با اقلیتی از نیروهای دنیا است که بدون توجه به قربانی شدن شان تصمیم های یک طرفه و ظالمانه می گیرند . دستاورد  ناشی از فرمان جنگ طلبان و زورمندان بی منطق ، قربانی شدن کودکان و خانواده ها هستند ، معصومانی که بی دخالت در اوامر یکجانبه کنگره ای ها و سازمان مللی ها تحت فشارهای متعدد و متنوع جان می دهند یا رنج دوران را بردوش حمل می کنند . روایت  قصه ای  پیرامون این واقعیت ، تنها با وجود  کاراکترهای کودک و نوجوان و خانواده ها تاثیرگذار از کار در می آمد ، در «تنهای ...» رنجرو و الگ با دو رنگ پوست متمایز ، دو ملیت جدا ، دو جثه متفاوت و بی فهم از زبان یکدیگر ، رنج دردی مشترک را بر دوش دارند ،همچنان که مادرانشان نیز در بستری از فقر (بدون پلشت نمایی های رایج در این دست از فیلم ها) و مشکلات ایجاد شده – و ترس از جنگ احتمالی – توسط کانون های تصمیم گیرنده بیرونی ، زندگی فرساینده ای را سپری می کنند ، در این هنگامه است که قیام رنجرو برای سفر به آنسوی آب ها و چالش مدعیان حقوق بشر و دموکراسی خواهان شامپاین بدست ، مابه ازای بیرونی پیدا می کند و همذات پنداری تماشاگر را در پی دارد . به یاد بیاورید سکانس جذاب و تکان دهنده بدرقه دوستان رنجرو را که بی شعار و ادا و اطوار گزاره ها و ارجاعاتی را به ذهن متبادر می کند که کمتر از حماسه های میدانی تاریخی نیست . این فصل عصاره پیام درام را جمعبندی می کند ، حرکتی امید آفرین شکل می گیرد که نباید نشست و تماشا کرد ، برای همین است که تماشاگر بغض کرده اما به غرور رسیده و هیجان زده در ناخود آگاهش فریاد می زند : «آهای عبدالکریم ! یعنی وجدان سازمان مللی ها تکان خواهد خورد ؟» .

بعد التحریر:

1 – در یادداشت فوق اگر به جنبه هایی از فیلم که با کم و کاست های روایی – شخصیت پردازی (خصوصا کم توجهی به جزییات ادم ها) پرداخته نشده است ، نه از بابت این است که کار اول یک فیلمساز را نباید بی رحمانه تحلیل کرد ، که برعکس فقط به خود اثر توجه شده است . دست بالای قوت های فیلم ، خود عامل دفاع تمام قد از آن است .

2 – اکران عمومی فیلم فرصتی است تا تماشاگران نکته سنج و سینمادوست در عین اینکه ازآن لذت خواهند برد به این قضاوت بنشینند که آیا عدم انتخاب این فیلم برای نمایندگی ایران در مراسم اسکار ، یک کج سلیقگی آشکار نبوده است ؟ اینکه فیلمی دیگر دارای همه قواعد مورد پذیرش آکادمی نشینان و ظرفیت های جهانی بوده است ایا توجیه کننده این رویکرد است که فیلمی تا این اندازه بومی اما با مفهوم مبتلابه جهان (حتی اگر مجسمه نگیرد که فیلم معرفی شده هم بعید است بگیرد) از معرفی نمایندگی ایران محروم شود ؟

منبع : فارس